اوج پرواز

«اگر به پرواز می اندیشید، شهادت برترین آن است»

«اگر به پرواز می اندیشید، شهادت برترین آن است»

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندها

آیا ملک و حکومت بنى امیه را خدا به آنان داد؟

سه شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۳:۵۹ ب.ظ

 

Image result for ‫شجره نامه بنی امیه‬‎

 

 

آیا ملک و حکومت بنی امیه را خدا به آنها داد؟

 

در کافى از امام صادق (علیه السلام) روایت آورده که گفت :

حضور آن جناب عرضه داشتم قرآن کریم مى فرماید: 

«قل اللّهم مالک الملک، توتى الملک من تشاء، و تنزع الملک ممن تشاء» 

آیا جز این است که ملک بنى امیه را خدا به آنان داده؟ 

فرمود: 

اینطور که تو فکر کرده اى نیست، خداى عزوجل ملک را به ما داد، ولى بنى امیه از دست ما ربودند، همانطور که خدا به مردى جامه نو مى دهد، ولى چپاولگرى آنرا از دست وى مى رباید، همچنان که نباید گفت خدا به چپاولگر جامه روزى کرده، چون جامه مال او نیست، همینطور نباید گفت خدا به بنى امیه ملک داده است.

 

آیا ملک و حکومت بنى امیه را خدا به آنان داد؟

علامه طباطبایی: 

البته منظور امام (علیه السلام) دادن تشریعى است، نه تکوینى چون از نظر تکوین ملک بنى امیه را هم خداى تعالى داده، در سابق هم گفتیم که دادن مُلک دو جور است، یکى تکوینى یعنى آفریدن، و در دسترس گذاشتن آن، به طورى که انسان صاحب مُلک، قدرتش را در بین مردم گسترش دهد، و در بین آنان نفوذ کلمه و امر مطاع و خواست بى چون و چرا داشته باشد، حال چه به عدالت، و چه به ظلم.

همچنان که خود خدا مُلک جابرانه نمرود را هم از خودش دانسته و فرموده: 

«ان آتیه اللّه الملک» 

و دوم عطیه تشریعى و آن عبارت است از اینکه خداى تعالى حکم کند به اینکه فلانى باید حکمران شما باشد، و اطاعتش بر شما واجب است. همچنان که درباره طالوت چنین حکمى رانده، و فرموده :

«ان اللّه قد بعث لکم طالوت ملکا» 

و اثر این ملک وجوب اطاعت مردم از او و ثبوت ولایت او بر مردم است، که محققا جز به عدل نمى تواند باشد، و این مقام خود مقامى است ارجمند، و پسندیده نزد خداى سبحان و آنچه که بنى امیه داشتند ملک به معناى اول و اثر آن بود، و گویا امر بر راوى حدیث مشتبه شده، و ملک را به معناى اول گرفته و اثرش را اثر ملک به معناى دوم پنداشته، و خیال کرده حالا که ملک تکوینى در اختیار بنى امیه قرار گرفته شرعا هم مردم محکوم به اطاعت از ایشانند، لذا امام (علیه السلام) او را متوجه کرد که بنى امیه داراى این ولایت تشریعى نبودند، و ولایت تشریعى خاص ائمه اهل بیت است. و به عبارت دیگر ملکى که بنى امیه به دست آوردند ملکى بود پسندیده اگر در دست ائمه اهل بیت قرار مى گرفت، و چون در دست بنى امیه قرار گرفته ملکى است مذموم، براى اینکه ملکى است غصبى، و دادن چنین ملکى را نباید به خدا نسبت داد، مگر از باب استدراج و مکر، همچنان که ملک نمرود و فرعون را هم خدا به ایشان داد تا با آنان مکر کند، و استدراجشان نماید.

اشتباه بنى امیه در فهم آیه ملک

عین این اشتباه براى خود بنى امیه هم دست داده بود، و آیه را نفهمیده بودند، به شهادت اینکه صاحب کتاب ارشاد در داستان خواستن یزید بن معاویه از عبید اللّه بن زیاد که سرهاى شهداى کربلا را برایش بفرستد گفته: 

و سرها را که سر مقدس حسین (علیه السلام) هم در بین آنها بود، نزد یزید گذاشتندیزید گفت :

«نفلق هاما من رجال اعزه

علینا و هم کانوا اعق و اظلما»

یعنی از رجالى که بر ما سرورى داشتند فرقها شکافتیم، و آنان نسبت بما عاق تر و ستمگرتر بودند

آنگاه به اهل مجلس خود رو کرد و گفت : این مرد به من افتخار مى کرد که پدر من از پدر تو بهتر و مادرم از مادر تو بهتر بود، و جد من از جد تو بهتر و خودم از تو بهترم، همین سخنان بود که او را به کشتن داد.

اما اینکه مى گفت: پدر من از پدر یزید بهتر است جوابش این است که پدر من با پدر او بر سر خلافت به منازعت برخاست، و خدا به نفع پدر من و به ضرر پدر او حکم نمود و خلافت را به من داد.

و اما اینکه مى گفت مادر من از مادر یزید بهتر بود، قسم به جان خودم این را درست مى گفت، چون فاطمه دختر رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله) بهتر از مادر من بود، و اما اینکه مى گفت: جد من از جد او بهتر است، این نیز درست بود، چون کسى که ایمان به خدا و روز جزا دارد به خود چنین جراتى نمى دهد که بگوید ابو سفیان بهتر از محمد بود، و اما اینکه مى گفت خود او بهتر از من است گویا این آیه را نخوانده بود که خداى تعالى مى فرماید: «قل اللّهم مالک الملک...».

در اینجا زینب دختر على (علیه السلام) سخن یزید را به بیانى نظیر بیان امام صادق (علیه السلام ) رد نموده بنا به روایت سید بن طاووس و دیگران در پاسخش به یزید فرمود:

اى یزید گویا از اینکه اقطار زمین و آفاق آسمان را بر ما تنگ گرفتى، و کار ما بدین جا کشید که به اسیریمان ببرند، آنطور که سایر اسیران را مى برند، به خاطر این بوده که ما نزد خدا خوار و تو در درگاه او محترم و آبرومند بوده اى؟ و خدا به خاطر عظمت مقامى که تو نزد او داشته اى ما را چنین، و تو را چنان کرد؟! از اینکه باد به دماغت افکنده اى و اظهار مسرت مى کنى پیدا است که این طور پنداشته اى.

چون مى بینى دنیا و همه اسباب ظاهرى فعلا رام تواند، و گردش امور به کام تو و ملک و سلطنت ما بدون دردسر در دست تو است، ناگزیر از تو مى خواهم لحظه اى سکوت کنى، و آرام بگیرى تا به تو بفهمانم که چقدر در اشتباهى مگر به یاد ندارى آن کلام خدا را که مى فرماید: 

«و لا یحسبن الذین کفروا انما نملى لهم خیر لانفسهم، انما نملى لهم لیزدادوا اثما و لهم عذاب مهین».

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">