اوج پرواز

«اگر به پرواز می اندیشید، شهادت برترین آن است»

«اگر به پرواز می اندیشید، شهادت برترین آن است»

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندها

فلسفه و عرفان اسلامی؛ راهی به سوی حقیقت این دوران

سه شنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۹، ۰۱:۰۰ ب.ظ

 

«فلسفه و عرفان اسلامی، راهی به سوی حقیقت این دوران»

 

شماره سوال: 28968

سلام استاد:
اول اینکه علت ارادت شدید شما به علمای اهل سنت مانند ابن عربی و رومی چیست؟
دوم اینکه شنیده ام عبور از ظلمات مدرنیته را منوط به عرفان نظری (آن هم لابد حکمت صدرایی و امثالهم) می دانید. بنده در آراء خودم از مدرنیته عبور کرده ام و اصلا نیازی به این علوم ندیدم. بلکه مبنای ما سرایت اصل نبوت عامه به جمیع زوایای سبک زندگی و تبعیت از سنت پیامبر صلی الله علیه وآله در طب و سایر امور معیشت و رد اصل اباحه در مستحدثات است.
وبلاگ بنده : bornos.blog.ir


پاسخ استاد اصغر طاهرزاده: 

باسمه تعالی: سلام علیکم: موفق باشید {۱}

 

سوال یکی دیگر از کاربران سایت استاد طاهرزاده بعد از مطالعه پرسش و پاسخ بالا:

شماره سوال: 28987

سلام علیکم:
مشغول مطالعه سوالات بودم که به سوال ۲۸۹۶۸ رسیدم که مطالب جدا عجیب و غیر قابل هضمی در پرسش مطرح شده بود و خود من را وادار کرد به وبلاگ معرفی شده سر بزنم و نظرات ایشان که معتقد بودند بدون نظر به حکمت صدرایی و عرفان از مدرنیته و ظلماتش و به قول خودشان تمدنی بدلی و ریشه دوانده در کفر و طاغوت عبور کرده اند را مطالعه کنم. جالب بود جایی در وبلاگ نوشته شده بود که انقلاب اسلامی هر چند یک گام باز هم امید بخش در جهت عبور از سیطره تمدن غرب و رهایی از کفر و طاغوت بود، ولی اسلامی ناقص و در چارچوب همین عصر و مفاهیم و بسترهای دنیای مدرن است ویژه با طرح بحث مردمسالاری دینی که با چارجوب حکومت دینی همخوانی و همسویی ندارد.

قطعا باید از عالم غربی و عصر مدرن عبور کرد و شکی نیست که مدرنیته انسان را از معرفت توحیدی منقطع کرد و بشر را به ظلمتی برد که از عهد قدسی فاصله بگیرد و علم مواجهه با تفکر توحیدی بالا بروه شد و حق را به حجاب برد و ابزار و تکنیکی ساخت که در راستای تصرف بیشتر در طبیعت به قصد تمتع افزونتر و تغییر عالم تا جایی که مطابق مطلوب ما و آرزوها و حال درونی ما باشد و حتی استفاده از ظرفیت طبیعت که خداوند فرمود برای شما انسانها سلطان و ظرفیت تعدیل بر طبیعت قرار داده شد تا بدون تغییر روح نظام خلقت از آن بهره ببرید و با آن تعامل حکیمانه بکنید و قطعا مدرنیته مصداق همان تغییر روح خلقت و آیه شریفه «و لامرنهم فلیغیرن فی خلق الله» است که در ابتدای کتاب فرهنگ مدرنیته و توهم به این مبحث حضرتعالی پرداخته اید و قطعا باید بسمت ساخت ابزارهای در جهت مبانی اسلامی و ابزاری در راستای قلب های الهی و تمدن توحیدی رفت یا آن دسته از ابزار و تکنیک های فعلی را_آن دسته از ابزار که می‌تواند با تفکر تمدنی ما همسویی داشته باشد_را در روح مبانی و اصول مان استحاله و تصرف کنیم.

اما بحثی که مطرح بود در آن پرسش بیشتر روندهای اخباری مسلکانه بود که اتفاقا تدریجا منتج به فاصله گیری از اندیشه انقلابی و تفکر امامین انقلاب می‌گردد و برای عبور از مدرنیته هم چندان راهکار و افق مشخصی ندارد و متاسفانه حتی نمی‌تواند همان روایت و آیاتی که آنها را مبنای شناخت و معرفت و جامعه سازی می‌دانند به صحنه امروز بیاورند و مشخص نیست بر اساس همان روایات امروز می‌خواهند چه کنند و چگونه آنها را بایستی پیاده کرد و چگونه باید از مدرنیته و عالم غربی با بینش ناب و کلان گذار کرد. متاسفانه این رویکردها پیشتر در اندیشه آقای مهدی نصیری ویژه در کتاب اسلام و تجدد هم دیده می‌شود که خب البته امروز می بینیم ایشان رسما به انکار و نفی تمدن اسلامی و نظریه عصر حیرت و استفاده ممکن و از سر اضطرار از ابزار و تجارب و الگوهای مدرن رسیده اند و به تساهل و تسامح می اندیشند و رسما به انتقادات بشدت سخت از جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی و روند چهل و یک ساله طی شده رسیده اند که گاهی به نظر شخصی ام حتی گاهی رسما انگار همسویی بین دیدگاه ایشان و دیدگاه غربگرایان و رسانه های معاند می بینم هر چند اینان دو قطب کاملا مخالف اند ولی درباره کارنامه انقلاب و الگوی حکمرانی رسما جاهایی همنوا یا حرفهایشان متشابه می‌شود و حتی می‌گویند اگر دیدیم حجاب فی الحال موجب عسر و حرج است و با عرف کنونی نتوان آنچنان جلو رفت باید عقلانی رفتار کرد و اگر لازم شد حجاب را اختیاری کنیم و باید با تسامح با همه برخورد کرد و فی الحال با کارنامه ای که داریم و اینکه آخرالزمان عصر حیرت و عسرت شیعه است نمی‌شود دم از تمدن و الگوهای جهانی زد و همین حد که کیان دین و مهدویت حفظ شود کافی است. و به نظرم جدا این نوع رویکردها هر چقدر هم از نقد غرب و عالم مدرن بگوید و از مهدویت و تمدن الهی ولی ظرفیت عبور و مبنای درستی برای عدم استحاله ندارد.
و جدا باید از خود پرسید چرا با وجود چنین دیدگاه هایی، پرچمداران و متفکران تمدن مدرنیته و لیبرال دموکراسی، انقلاب اسلامی با همان مبنای صدرایی و آرمانخواهی عقلانی شیعی انقلابی و به تعبیر شهید آوینی مقدمه تمدن آینده کره ارض، را پرچمدار عصر و تمدنی ماورای مدرنیته می‌دانند و حتی از تقابل تمدنها می‌گویند و متذکر می‌شوند خطرناک ترین آسیب برای هویت و ریشه های مدرن این انقلاب است و حتی برخی تحلیلگران هم از این می‌گویند که انقلاب اسلامی بعنوان قطب محکمی مطرح شد و امروز هم داریم گزارش ها و یادداشت های مکررشان را می بینیم ویژه یادداشت اخیر سفیر اسبق ایتالیا در عراق که اتفاقا شما هم نظر حکیمانه ای در باب آن که در یکی از سوالات قبلی پرسیده شد بود در بابش دادید.

پاسخ استاد اصغر طاهرزاده: 

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری برادر! راهی بس طولانی در پیش است. اگر دیروز مقدسان نمازخوان مقابل فرزند پیامبر در کربلا ایستادند، زیرا به جای رجوع به حقیقت، به آداب ظاهریِ دین متوقف شدند و دغدغه‌ی یافتن حقیقت را در خود فرو نشاندند؛ امروز نیز راهی که بتوان از طریق آن با حقیقت انقلاب اسلامی آشنا شد را، عده‌ای نادیده می‌گیرند و این است که نتیجه‌ی آن، سخنان آقای مهدی نصیری می‌شود. یعنی همان آقایی که به شدت نفیِ فلسفه‌ی اسلامی و عرفان اسلامی می‌کرد و می‌کند. در حالی‌که فلسفه و عرفان اسلامی که تأکید حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» می‌باشد راهی است برای فهم حقیقتِ دوران از یک طرف، و فهم حجاب‌های حقیقت از طرف دیگر، تا در دیروز، حقّانیت امام حسین «علیه‌السلام» در کربلا مشخص شود که چقدر فاصله هست بین عمر سعدِ پیش‌نمازِ مساجد کوفه و بین فرزند رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله». و امروز فاصله‌ی بین مقدسان نادان که به جای دشمنی با استکبار، ظرف آب فرزند حضرت روح اللّه را آب می‌کشند به جهت آن‌که حضرت امام حکمت و عرفان می‌گویند! در همین رابطه با شهید اهل قلم آن زبان گویای تاریخ امروز و فردای ما یعنی شهید آوینی در مقاله‌ی «با شهید آوینی در نظر به رخداد کربلا» عرایضی شده است خوب است به آن مقاله رجوع شود. موفق باشید

**********************************************************************************

پی نوشت:

۱. به نظر می رسد از آنجایی که در سایت لب المیزان پرسش های زیادی درباره محی الدین و مولوی از ایشان شده و استاد قبلا به چنین سوالات مشابه ای پاسخ گفته اند، پاسخی به این سوال به جهت تکراری بودن نداده اند و مخاطب را به مطالعه سایر سوال و جوابها در این موضوع حواله داده اند.

لینک سوالات درباره محی الدین بن عربی

لینک سوالات درباره مولوی

لینک سوالات درباره ملاصدرا

    موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۶/۲۵
    آرمان بدیعی

    اسلام متحجر آسیب های تحجر نشانه های تحجر تحجر در اسلام

    اوج پرواز آرمان بدیعی

    تساهل و تسامح در اسلام پلورالیسم اسلامی اسلام سکولار و لیبرالی

    جامعه اسلامی تمدن اسلامی انقلاب اسلامی دولت اسلامی نظام اسلامی

    دانلود سخنرانی های استاد اصغر طاهرزاده دانلود کتابهای استاد طاهرزاده

    رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره) روح الله موسوی الخمینی

    سوال از استاد اصغر طاهرزاده پرسش و پاسخ های استاد اصغر طاهرزاده

    سید شهدای اهل قلم شهید سید مرتضی آوینی شهید صیاد شیرازی

    شعارهای انقلاب آرمانهای انقلاب دستاوردهای انقلاب گفتمان انقلاب اسلامی

    عرفان اسلامی عرفا عرفان نظری و عرفان عملی صوفیه تصوف انحرافی

    غرب شناسی فرهنگ غرب تمدن غرب مبنای فرهنگی و فکری تکنولوژی غربی

    غرب گرایی غربگرایی غربزدگی غرب زدگی مدرنیته و توهم فلسفه غرب

    فلسفه و کلام و منطق و فلسفه اسلامی حکمت متعالیه فلسفه اشراق

    محی الدین بن عربی اندلوسی فصوص الحکم محی الدین فتوحات مکیه محی الدین

    مهدی نصیری «اسلام و تجدد» «فلسفه از منظر قرآن و عترت»

    کربلا محرم و صفر عاشورا ظهر عاشورا شب عاشورا عزاداری امام حسین (ع)

    نظرات  (۴)

    سلام واقعا دلائل کوبنده ای بود !

    جز یک مشت تهمت و توهین چیزی نبود

    نگفتید چرا شاگردی اهل سنت رو می کنید؟!

    پاسخ:
    و علیکم السلام: پاسخ شما در دیگاه بعدی داده شده است.

    سلام

    اولا بنده مهدی نصیری نیستم.

    دوما حجاب، اجباری یا اختیاری، مسأله فقه است و مراجع.

    سوما کدام نظر بنده همسو با ضد انقلاب بوده؟

    - احیاء طب اسلامی بجای طب هاریسون؟

    - برچیدن نظام بانکی و ربوی؟

    - احیاء پول اسلامی با ارزش ذاتی؟

    - جایگزینی علوم اسلامی بجای علوم غربی؟

    - احیاء معماری و نساجی و سایر صنایع اسلامی در چهارچوب مکتب وحی؟

    - حرمت موسیقی؟

    - رد تکامل داروین؟

    - اسلامی ندانستن تولید قوانین از جانب بشر؟

    از طرز پاسخ دادن شما و استادتان مطلب برایم روشن شد.

     

    حالا اینجا رو توجه کن:

    ... یوم تبرکت به بنو امیه ...

    ابن عربی روزه را در آن مستحب می داند:

    فی صیام یوم عاشوراء:” أحتسب على اللَّه أن یکفر السنه ... فتوحات ج9 ص 303

     این هم از رومی:

    ... روح سلطانی ز زندانی بجست     جامه چه درانیم و چون خاییم دست
    چونک ایشان خسرو دین بوده‌اند   وقت شادی شد چو بشکستند بند
    روز ملکست و گش و شاهنشهی   گر تو یک ذره ازیشان آگهی ...

     

    شمس تبریزی هم می گوید:
    “شمس خجندی” برخاندان پیامبر می‏ گریست، ما بر وی می‏گ ریستیم، یکی به خدا پیوست، بر وی می‏ گرید…! (نقدی بر مثنوی،۹۷، به نقل از مقالات شمس، به نقل از خط سوم،۳۱)

     

    مرحوم سید محمد حسین حسینی تهرانی که سخت شیفته فلسفه صدرایی و عرفان ابن عربی بوده است در کتاب روح مجرد در باره سید هاشم حداد می نویسد:

    «درتمام دهه عزاداری،حال حضرت[سیدهاشم]حدادبسیارمنقلب بود. چهره سرخ میشد و چشمان درخشان ونورانی؛حال حزن و اندوه در ایشان دیده نمیشد؛سراسر ابتهاج و مسرت بود.

    میفرمود: چقدر مردم غافلند که برای این شهید جانباخته غصه میخورند و ماتم و اندوه بپا می دارند…تحقیقاً روز شادی و مسرّت اهل بیت (علیهم السلام) است». (کتاب روح مجرد، ص ۷۸ و ۷۹)

    امام رضا علیه السلام می فرماید:

    حقاً که مصیبت امام حسین پلک چشم ما را زخم و اشک هاى ما را جارى و عزیز ما را در ارض کرب و بلا ذلیل و غم اندوه را تا روز قیامت دچار ما کرد.

     

    جلت و عظمت مصیبتک فی السماوات علی جمیع اهل السماوات

     

    نمی گویم اینها همانند بنی امیه هستند ولی این ثمره نشستن پای مکتب خلفا ست.

    بنده احساس می کنم اهل فلسفه عقل ضعیفتری دارند چون جایی که نباید قوه استدلال رو بکار گرفتند و باعث پریشانی عقلانیتشان شدند.

     

    نگفتید چرا شاگردی اهل سنت را می کنید؟

    پاسخ:

    سلام علیکم

    درمورد قسمت اول کلام و بیان دغدغه های ارزشمندتان که قطعا دغدغه های بنده هم می باشد برایتان آرزوی موفقیت می کنم. اهداف قابل تحسینی دارید.

    در مورد شعر مولانا که متاسفانه آن را ناقص آوردید. اتفاقا بسیار زیباست و من متن کامل آن را اینجا برای مخاطبین می گذاردم.

    گفت آری لیک کو دور یزید

    کی بدست این غم چه دیر اینجا رسید

    چشم کوران آن خسارت را بدید

    گوش کران آن حکایت را شنید

    خفته بودستید تا اکنون شما

    که کنون جامه دریدیت از عزا

    پس عزا بر خود کنید ای خفتگان

    زانک بد مرگیست این خواب گران

    روح سلطانی ز زندانی بجست

    جامه چه درانیم و چون خاییم دست

    چونک ایشان خسرو دین بوده‌اند

    وقت شادی شد چو بشکستند بند

    سوی شادروان دولت تاختند

    کنده و زنجیر را انداختند

    روز ملکست و گش و شاهنشهی

    گر تو یک ذره ازیشان آگهی

    ور نه‌ای آگه برو بر خود گری

    زانک در انکار نقل و محشری

    بر دل و دین خرابت نوحه کن

    که نمی‌بیند جز این خاک کهن

    ور همی‌بیند چرا نبود دلیر

    پشتدار و جانسپار و چشم‌سیر

    در رخت کو از می دین فرخی

    گر بدیدی بحر کو کف سخی

    آنک جو دید آب را نکند دریغ

    خاصه آن کو دید آن دریا و میغ

    دنیایی از معرفت در این شعر نهفته است. قضاوت را به مخاطب واگذار می کنم که آیا در این شعر مولانا از شهادت امام حسین ابراز خوشحالی می کنند یا می خواهند بفرمایند چیزی که از بین رفت یزید و یزیدیان بودند و چیزی که باقی مانده مکتب امام حسین است و چرا برای چنین شهادتی که ثمره ای اینچنین بزرگ داشته باید گریست؟ آنها قفس دنیا را شکستند و در کنار پادشاه هستی مهمان اند این ما به خاک دنیا چسبیده ها هستیم که باید به حال دین خود گریه کنیم. نه آنها که اینچنین عاشقانه در خون خود رقصیدند و می شهادت نوشیدند و رفتند.

    سخن شمس تریزی هم بسیار درست است.

    در تاریخ ثبت است شادی و سرور اصحاب امام حسین علیه السلام در شب عاشورا پس از شنیدن خبر شهادتشان در روز عاشورا و اینکه حضرت هر لحظه که به شهادت خود نزدیک تر می شدند مسرورتر و برافروخته تر می شدند

    سخنان جناب سید محمد حسین حسینی تهرانی در بیان احوالات سید هاشم حداد این شاگرد نمونه ایت الله قاضی هم موید همین مطلب است که حضرت زینب در کربلا فرمودند ما چیزی جز زیبایی در کربلا ندیدیم.

    باید دید جامع بین داشت. این حالات عرفا هیچ منافاتی با عزاداری برای امام حسین ندارد. مشکل این است که ما قسمتی را می گیریم و چشم بر بقیه می بندیم.

    در مورد محی الدین باز هم تاکید می کنم هیچ کس او را معصوم از نمی داند و ندانسته وچنین ادعایی ندارد.

    اما برای اینکه حق مطلب ادا شده باشد. سخنان برخی بزرگان را درباره محی الدین درزیرمی آورم:

    ملاصدرا:

    منشأ دیگر تحول دینی در جهان اسلام به حتم عارف کبیر ابن عربی است، که واضع عرفان نظری در جهان اسلام است که به عقیده حقیر [ملاصدرا] اگر باعث رنجش اهل فلسفه نشود مقامی عظیم تر از بوعلی و فارابی دارد.

     

    سید علی قاضی:

    از میان عرفاً و واصلان کوی حقیقت، محیی الدین بن عربی در معرفت نفس و شهود باطنی فردی بی‌نظیر بود. بعد از مقام نبوت در میان رعیت احدی در معارف عرفانی و حقایق نفسانی در حد محیی الدین عربی نیست و کسی به او نمی‌رسد.[۸]

     

    علامه طباطبایی صاحب تفسیر المیزان:

    در اسلام هیچ‌کس نتوانسته‌است یک سطر مانند محیی الدین [ابن عربی] بیاورد.[۹][۱۰]

     

    حسن‌زاده آملی:

    فصوص و فتوحات [کتب ابن عربی] را باید از کرامات خاص به او [ابن عربی] دانست: ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ (این نعمت خداست که به هر که خواهد ارزانیش می‌دارد).[۱۱]

     

    جوادی آملی:

    محیی الدین [ابن عربی] در بین معاریف اهل عرفان بی‌همتا و در عمودین زمان خویش (از گذشته تا کنون) بی‌نظیر می‌باشد. بسیاری از مبانی حکمت متعالیه وامدار عرفانی است که ابن عربی پایه‌گذار نامدار آن می‌باشد.[۱۲][۱۳]

     

    مرتضی مطهری:

    مظهر و نماینده کامل عرفان اسلامی، که عرفان را به صورت یک علم مضبوط درآورد و پس از او هر کس آمده تحت تأثیر شدید او بوده‌است، محیی الدین ابن عربی است.[۱۴]

    8. دریای عرفان، شرح حال سید علی قاضی، ص 32

    9. شرح منظومه، ص 239

    10. مهر تابان، یادنامه علامه طباطبایی، ص 263

    11. احیاگر عرفان: پژوهشی در زندگی و مذهب ابن عربی، بدیعی، ص 215

    12. آوای توحید: جوادی آملی، ص 78

    13. آوای توحید، آیت‌الله جوادی آملی، ص 82

    14. مجموعه آثار شهید مطهری، ج 5، ص 150


    حال با این تفاصیل قضاوت را به مخاطبین واگذار می کنم که چرا استاد طاهرزاده شاگردی مکتب ابن عربی و ملاصدرا را می کنند.

    در ضمن از آنجایی که ادامه این بحث را تنها یک نوع جدل و مراء می بینم و در روایاتی که از معصومین به ما رسیده که شما و بنده هم سخت به آن پایبند هستند مراء کاری مضموم است از ادامه این بحث در کامنت های بعدی شما در این موضوع معذور هستم. مسیر استاد طاهرزاده که خود شاگرد مکتب امام خمینی {ره} آن بزرگ عارف و حکیم و سیاستمدار قرن هستند مشخص است و منظومه فکری و فقهی و فلسفی و عرفانی حضرت امام خمینی هم بر کسی پوشیده نیست و سالهاست که استاد طاهرزاده در این مسیر سلوک و طی طریق می کنند و مسیر شما هم مشخص. همه ما اگر در ذیل پذیرش ولایت مقام معظم رهبری به عنوان ولی فقیه گام برداریم اگر در دیدگاه هایمان تفاوت هم داشته باشیم در یک هدف و مسیر هستیم.

     

    ابی الدرداء می گوید: روزی ما پیرامون یکی از مسائل دینی مشغول مراء و جدل بودیم، پیامبر اکرم وارد شد و با دیدن این حالت در میان ما آنچنان غضبناک شد که سابقه نداشت و فرمود: مردم قبل از شما بر اثر مراء به هلاکت رسیدند و افزود: مراء و جدل را کنار بگذارید، زیرا اهل مراء زیانکارند، جدل را کنار بگذارید زیرا اهل جدل را در قیامت شفاعت نخواهند کرد، جدل را کنار بگذارید، زیرا من مسئول خانه هائی در بالا و آغاز و وسط بهشت هستم و کسی که مراء را ترک گوید گر چه حق با او باشد اسکان خواهم داد، مراء را کنار بگذارید، زیرا این عمل پس از نهی از بت پرستی اولین چیزی است که خداوند مرا از آن نهی کرده است. «بحار الأنوار، ج 2، ص 138»

     

    پیامبر اکرم - صلَی الله علیه و آله - فرمود: ایمان کسی کامل نمی گردد مگر آنکه مراء و جدل را ترک کند، گرچه حق با او باشد. «بحار الأنوار، ج 2، ص 137»

    موفق باشید.


    سلام باشه جدال رو ترک می کنم فقط دقت کن یکبار دیگه مطلبی که گذاشتم و جواب خودتو بخون. دأب رومی و شمس و حداد جامع بود یا تحقیر گریه و اندوه. و سیره اهل بیت چگونه بود.

    مرحوم کلینی در کافی نقل می کند: امام صادق (علیه السلام) در پاسخ به شخصی که از حکم روزه روز عاشورا سوال کرده بود فرمودند:

    روز عاشورا، روزى است که مصیبت حسین علیه السلام و بر خاک افتادن او میان یارانش، پیش آمد و یارانش نیز برهنه، بر گِرد او بر زمین افتاده بودند. آیا در چنین روزى، روزه مى‏گیرند؟ سوگند به پروردگار که چنین کاری هرگز، روا نیست.

    سپس فرمود: فَمَنْ صَامَهُ أَوْ تَبَرَّکَ بِهِ حَشَرَهُ اللَّهُ مَعَ آلِ زِیَادٍ

    هر کس این روز را روزه بگیرد یا آن را مبارک بدارد؛ خداوند متعال او را با آل زیاد محشور می گرداند.

    پاسخ:
    و علیکم السلام:
    بر فرض اینکه محی الدین در روز عاشورا روزه هم می گرفته بر مبنای فقه اهل سنت عمل کرده و البته ما ان را بر اساس فقه مان جایز نمی دانیم همانطور که اهل سنت بر مبنای فقه خودشان دست بسته نماز می خوانند و ما در فقه خود دست بسته نماز خواندن را موجب ابطال نماز می دانیم. آیا این به معنی این است که اهل سنت همه نمازهایشان باطل است؟ خیر. حضرت امام فرمودند شرکت در نماز جماعت اهل سنت در ایام حج بلااشکال است و نیاز به اعاده هم ندارد. حرف شما من را یاد سخن یکی از علمای معروف انداخت که می گفت چون اهل سنت در حج طواف نساء انجام نمی دهند همسرانشان بعد از حج بر آنها حرام است و اهل سنت همگی ولد الزنا محسوب می شوند!!!! 
    اینکه نمی شود چون کسی سنی بوده و بر مبنای فقه خود رفتار می کرده بگوییم کلا سخنش از اساس باطل است و کافر و است و کسی که حرفهایش را بگوید نجس است و... کجا سیره اهل البیت اینگونه بوده است؟ امام صادق {ع} ۴۰۰۰ هزار شاگرد تربیت کردند که شاید نود درصد آنها از اهل سنت بودند که دو نفر از امامان فقی اهل سنت مستقیم و دو نفر با واسطه شاگرد امام صادق بودند. آیا امام صادق آنها را شیعه کرد؟ خیر؟ 
    در هر حال از اینکه پذیرفتید بیش از این اطاله کلام صورت نگیرد از شما سپاسگزارم.
    موفق باشید.

    کلام اون بزرگوار ربط و شباهتی به اعتراض من نداشت.

    شیخ طوسی به نقل از اسحاق بن عمار از امام صادق(علیه السلام) چنین نقل می‌کند: «اگر منت خداوند بر مردم در قبول طواف وداع (به جای طواف نساء) نبود، هر آیینه به منازل خود رجوع می‌کردند در حالی‌که جایز نبود با همسران خود همبستر شوند...». تهذیب الاحکام، ج 5، ص 253

    موفق باشید

    پاسخ:
    سلام: عرض شد که انها بر اساس فقه امامان فقهی خود عمل می کنند و در این مورد بر مردمی که از علمای خود تقلید می کنند حرجی نیست. هر چند که حکم فقهی آنها با حکم فقهی شیعه تفاوت داشته باشد. کما اینکه کم نبوده مواردی که فردی از اهل سنت به ائمه رجوع می نموده اند و سوالی از مسائل فقهی می پرسیدند و امام بر اساس حکم فقهی خود اهل سنت به آنها جواب می دادند و نه بر اساس فقه شیعه. 
    روش ما باید روش امام خمینی و مقام معظم رهبری باشد که با اینکه رهبران شیعه هستند قلوب اهل سنت را تسخیر نموده اند. این حرف زیبایی استاد طاهرزاده همیشه در ذهن من باقی است که انقلاب ما کاری کرده که ما الان در فلسطین و سوریه و منطقه شیعیانی داریم که دست بسته نماز می خوانند. یعنی هدف و آرمانشان انقلاب اسلامی ایران است {تفکرشان شیعه است} هر چند از نظر فقهی سنی اند. و این درست سیره اهل بیت علیه السلام بود که به شیعیان می فرمودند به آنها زن بدهید و از آنها دختر بگیرید و به تشییع جنازه شان بروید و ... بگذریم.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">