«اربعین حسینی و ادامة راه توحیدی که شروع شده است»
باسمه تعالی
۱. زیارت اربعین با سلام به حضرت با توصیفاتی مثل «ولیّ اللّه» و حبیب اللّه» و «خلیل اللّه» و «صفی اللّه» شروع میشود. سپس عرضه میداریم: خدایا! او را با شهادت بزرگ داشتی «اَکْرَمْتَهُ بِالشَّهادَةِ» و سعادت را به او هدیه کردی «وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعادَةِ» و او را حجت برای خلقت قرار دادی تا در مشکلات راه را گم نکنند «وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلى خَلْقِکَ». خدایا! آن حضرت در دعوت و خیرخواهی عذری برای کسی باقی نگذاشت و بذل کرد خون را در راه تو «فَاعْذَرَ فِی الدُّعاءِ وَ مَنَحَ النُّصْح وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فیکَ» تا بندگانت را از نادانی و سرگردانی برهاند و بیدارشان کند «لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلالَةِ» و در مقابل آنهایی که مورد خشم تو و پیامبرت بودند با صبر و شکیبایی جهاد کرد «فَجاهَدَهُمْ فیکَ صابِراً مُحْتَسِباً حَتَّی سُفِکَ فی طاعَتِکَ دَمُهَ» تا که خونش در راه طاعت تو ریخته شد. و پس از آن باز سلام به آن حضرت در آن زیارت شروع میشود که ملاحظه خواهید کرد.
«امام حسین (ع) صراطی به سوی بهشت»
«شرح کتاب معاد بازگشت به جدی ترین زندگی» - جلسة شصت و ششم»
«استاد اصغر طاهرزاده»
«رازهای شب و آخرین شب در کربلا»
«رهیافتی از کتاب فتح خون» - جلسة هفتم - تصویری»
«استاد اصغر طاهرزاده»
«ظاهرگرایی دینی و کفر و شرکِ پنهان»
«رهیافتی از کتاب فتح خون» - جلسة پنجم - تصویری»
«استاد اصغر طاهرزاده»
«کربلا حضوری ماورای انتخاب عقل محاسبه گر»
«رهیافتی از کتاب فتح خون» - جلسة چهارم - تصویری»
«استاد اصغر طاهرزاده»
«کربلا بستر حیرت عقل و جرئت و عشق»
«رهیافتی از کتاب فتح خون» - جلسة سوم - تصویری»
«استاد اصغر طاهرزاده»
«نقش اشک و نجات از قلبهای منجمد»
«رهیافتی از کتاب فتح خون» - جلسة دوم - تصویری»
«استاد اصغر طاهرزاده»
«رهیافتی از کتاب فتح خون»
«تحجر دینی و قتل امام حسین (ع)» - جلسة اول - تصویری»
«استاد اصغر طاهرزاده»
«کربلا و افق پیش رو در این تاریخ»
«بسم اللّه الرّحمن الرحیم»
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ
وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ
عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ
اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ
«ما ملت شهادتیم ما ملت امام حسینیم.»
«حاج قاسم سلیمانی»
۱. آنچه مورخان از کربلا نقل کردهاند طوری است که آنها آن رخداد را آینهای نمی دیدند که در آیندهی تاریخ حاضر خواهد بود، ولی ذات آن نهضت و رخداد این چنین بود که بیش از آنکه در زمانهی خود حاضر باشد در آینده حاضر میشد و همان رخداد امروز ما را در کنار همدیگر آورده تا نسبت به آن رخداد تاریخی عملاً فکر کنیم و جایگاه خود را در آن جستجو نماییم زیرا کربلا آینهی حضور قدسی امروز و فردای ما در تاریخ است.
«تحجر، عامل قتل امام حسین (ع)»
کربلا نشان داد که اگر انسانها در ظاهر دین بمانند، آنچنان تنگنظر میشوند که جز خودشان را نمیبینند حتی اگر آن دیگری امامی معصوم باشد. این اوج خودخواهی است که با دین سطحی پیش میآید زیرا به گفتهی شهید آوینی: «دلخوش به نمازی غرابوار و دعایی که بر زبان میگذرد، اما ریشهاش در دل نیست». خداوند اینان را به بلای به قتلرساندن امام معصوم دچار میکند زیرا به گمان خود پشتوانهی آنها دینِ خدا است. در حالیکه به خود و به خدا دروغ میگویند.
«امام حسین (ع) و معنا بخشی به زندگی در این تاریخ»
«قسمت پنجم /۷ مهر ۱۳۹۸»
«امام حسین (ع) و معنا بخشی به زندگی در این تاریخ»
«قسمت چهارم /۶ مهر ۱۳۹۸»
«امام حسین (ع) و معنا بخشی به زندگی در این تاریخ»
«قسمت سوم /5 مهر ۱۳۹۸»
«امام حسین (ع) و معنا بخشی به زندگی در این تاریخ»
«قسمت دوم /۴ مهر ۱۳۹۸»
«امام حسین (ع) و معنا بخشی به زندگی در این تاریخ»
«قسمت اول /۳ مهر ۱۳۹۸»
«امام حسین (ع) و راه آیندة ما»
(قسمت دوم)
«۱۶ شهریور ۱۳۹۸»
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ
عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ
۹. راه آیندهی ما بعد از شهادت امام حسین (ع) راهی بود که امام سجاد (ع) و فرزندان بزرگوارشان یعنی امام باقر و امام صادق «علیهماالسلام» برای عبور از تحجر و تنگنظریِ اُمویان، در مقابل ما گشودند و آن راه، غیر از آن راهی بود که جناب زیدبنعلی و یحییبن زید با همهی تقوا و بزرگیشان، ادامه دادند.
«امام حسین (ع) و راه آیندة ما»
(قسمت اول)
«۹ شهریور ۱۳۹۸»
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ
عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ
۱. با سیطرهی اُمویان بر جهان اسلام، آنچنان سطحینگری و تنگنظری بر روح و روان جامعه حاکم گشت که سیره و اخلاقِ مقدسترین افراد نادیده گرفته شد. امام حسین (ع) در چنین فضایی، با استقبال از شهادتی که رجحان حریّت بود بر ذلت و رجحان قدسیت بود بر تحجر و ظاهرگرایی، راهی را گشودند و تاریخی را به میان آورند که حضرت سجاد (ع) توانستند در بستر آن تاریخ، محبتِ از دسترفته را به جامعه متذکر شوند و فرهنگ خاصی را در نسبت انسان با خدا در دعای «مکارم الاخلاق» به جامعهی اسلامی برگردانند. (۱)
راه آیندهی ما آن است که
روز عاشورا بود و در مراسمی به همین مناسبت به عنوان سخنران دعوت داشتم، مراسمی خاص با حضور تعداد زیادی تحصیل کرده و به اصطلاح روشنفکر و البته تعدادی از مردم عادی، نگاهی به بنر تبلیغاتی که اسم و تصویرم را روی آن زده بودند انداختم و وارد مسجد شده و در گوشه ای نشستم، دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی خودم می گشتم، موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند، برای همین نمی خواستم فعلا کسی متوجه حضورم بشود، هر چه بیشتر فکر می کردم کمتر به نتیجه می رسیدم، ذهنم واقعا مغشوش شده بود که پیرمردی که بغل دستم نشسته بود با پرسشی رشته ی افکار را پاره کرد:
ببخشید شما استاد زرین کوب هستید؟
گفتم: استاد که چه عرض کنم ولی زرین کوب هستم.
خیلی خوشحال شد مثل کسی که به آرزوی خود رسیده باشد و شروع کرد به شرح اینکه چقدر دوست داشته بنده را از نزدیک ببیند.
همین طور که صحبت می کرد، دقیق نگاهش می کردم، این بنده خدا چرا باید آرزوی دیدن من را داشته باشد؟ چه وجه اشتراکی بین من و او وجود دارد؟ پیرمردی روستایی با چهره ای چین خورده و آفتاب سوخته، متین و سنگین و باوقار.
می گفت مکتب رفته و عم جزء خوانده، و در اوقات بیکاری یا قرآن می خواند یا غزل حافظ و شروع به خواندن چند بیت جسته و گریخته از غزلیات خواجه، و چه زیبا غزل حافظ را می خواند.
پرسیدم: حالا چرا مشتاق دیدن بنده بودید؟
گفت: سؤالی داشتم
گفتم: بفرما
پرسید: شما به فال حافظ اعتقاد دارید؟
گفتم: خب بله، صددرصد
گفت: ولی من اعتقاد ندارم
«چه کنیم تا قابیل نباشیم؟»
«اصغر طاهرزاده»
«وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قالَ لَأَقْتُلَنَّکَ قالَ إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقینَ. لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنی ما أَنَا بِباسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ لِأَقْتُلَکَ إِنِّی أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمینَ. إِنِّی أُریدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمی وَ إِثْمِکَ فَتَکُونَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ وَ ذلِکَ جَزاءُ الظَّالِمینَ».(مائده/ آیات 27 تا 29)
و داستان دو فرزند آدم را به حقّ بر آنها بخوان: هنگامى که هر کدام، کارى براى تقرّب (به پروردگار) انجام دادند؛ امّا از یکى پذیرفته شد، و از دیگرى پذیرفته نشد؛ (برادرى که عملش مردود شده بود، به برادر دیگر) گفت: «به خدا سوگند تو را خواهم کشت!» (برادر دیگر) گفت: «(من چه گناهى دارم؟ زیرا) خدا، تنها از پرهیزگاران مى پذیرد! (27) اگر تو براى کشتن من، دست دراز کنى، من هرگز به قتل تو دست نمى گشایم، چون از پروردگار جهانیان مى ترسم! (28) من مى خواهم تو با گناه من و خودت (از این عمل) بازگردى (و بار هر دو گناه را به دوش کشى)؛ و از دوزخیان گردى. و همین است سزاى ستمکاران! (29)
آیا ملک و حکومت بنی امیه را خدا به آنها داد؟
در کافى از امام صادق (علیه السلام) روایت آورده که گفت :
حضور آن جناب عرضه داشتم قرآن کریم مى فرماید:
«قل اللّهم مالک الملک، توتى الملک من تشاء، و تنزع الملک ممن تشاء»
آیا جز این است که ملک بنى امیه را خدا به آنان داده؟
فرمود:
اینطور که تو فکر کرده اى نیست، خداى عزوجل ملک را به ما داد، ولى بنى امیه از دست ما ربودند، همانطور که خدا به مردى جامه نو مى دهد، ولى چپاولگرى آنرا از دست وى مى رباید، همچنان که نباید گفت خدا به چپاولگر جامه روزى کرده، چون جامه مال او نیست، همینطور نباید گفت خدا به بنى امیه ملک داده است.
دکتر یامین پور:
پارسال بوسنی بودم! مسلمانهاش اکثرا حنفی هستند ، اما ارادت خاصی به اهل بیت دارند!
دهه محرم که میشه به احترام امام حسین (ع) سیاه می پوشند، در تمام ده روز آب و غذا کم می خورند، حتی مثل مصیبت زدگان امور زناشویی شون هم کنار می گذارند.