اوج پرواز

«اگر به پرواز می اندیشید، شهادت برترین آن است»

«اگر به پرواز می اندیشید، شهادت برترین آن است»

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندها

۹۰ مطلب با موضوع «شهید و شهادت، دفاع مقدس :: شهید و شهادت و فرهنگ شهادت» ثبت شده است

Image result for ‫هویزه‬‎

 

«سخنرانی استاد طاهرزاده»

 

 

«راهیان نور ۱۳۹۸ / یادمان هویزه»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۰:۰۲
آرمان بدیعی

Related image

 

«چه کنیم تا قابیل نباشیم؟»

 

«اصغر طاهرزاده»

 

«وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قالَ لَأَقْتُلَنَّکَ قالَ إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقینَ. لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنی‏ ما أَنَا بِباسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ لِأَقْتُلَکَ إِنِّی أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمینَ. إِنِّی أُریدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمی‏ وَ إِثْمِکَ فَتَکُونَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ وَ ذلِکَ جَزاءُ الظَّالِمینَ».(مائده/ آیات 27 تا 29)

و داستان دو فرزند آدم را به حقّ بر آن‌ها بخوان: هنگامى که هر کدام، کارى براى تقرّب (به پروردگار) انجام دادند؛ امّا از یکى پذیرفته شد، و از دیگرى پذیرفته نشد؛ (برادرى که عملش مردود شده بود، به برادر دیگر) گفت: «به خدا سوگند تو را خواهم کشت!» (برادر دیگر) گفت: «(من چه گناهى دارم؟ زیرا) خدا، تنها از پرهیزگاران مى‏ پذیرد! (27) اگر تو براى کشتن من، دست دراز کنى، من هرگز به قتل تو دست نمى‏ گشایم، چون از پروردگار جهانیان مى ‏ترسم! (28) من مى‏ خواهم تو با گناه من و خودت (از این عمل) بازگردى (و بار هر دو گناه را به دوش کشى)؛ و از دوزخیان گردى. و همین است سزاى ستمکاران! (29)

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۷ ، ۱۴:۵۷
آرمان بدیعی

Image result for ‫گلستان شهدای اصفهان‬‎

 

                     واکنش شدید استاد اصغر طاهرزاده

 

«نسبت به دفن تاج الدین نماینده اصفهان در گلستان شهدای این شهر

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۷ ، ۱۷:۰۵
آرمان بدیعی

Image result for ‫کتاب زن در آیینه جلال و جمال‬‎

همیشه برایم سوال است که چرا ابدال اولیا خدا و عرفا همه مرد هستند و اگر هم در بین ایشان زن باشد خیلی موارد کم و انگشت شماری هستند. آیا زنان ذاتا استعداد کمتری برای پیشرفت معنوی دارند؟ اگر جواب مثبت است علت آن چیست و اگر جواب منفی است و به نظر شما زنان و مردان امکان رشد یکسانی از نظر ایمانی و پیشرفت معنوی دارند پس چرا در عمل و آن چه ما در طول تاریخ دیده ایم به گونه دیگری است و علت را در کجا باید جستجو کرد؟

پاسخ استاد اصغر طاهرزاده:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۷ ، ۱۰:۲۷
آرمان بدیعی

Image result for ‫غدیر‬‎

 

«غدیر» 

 

و نجات انسان دوران مدرن از «بی جهانی»

 

«استاد اصغر طاهرزاده»

 
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۷ ، ۰۶:۰۰
آرمان بدیعی

 

«شهدا و قدم گذاشتن در آینده»

 

«همراه با شرح صوتی استاد طاهرزاده»

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۶ ، ۲۳:۰۰
آرمان بدیعی

Image result for ‫استاد طاهرزاده‬‎


حضور در جمعِ سجاده‌نشینانِ خط‌شکن در


کاروان راهیان نور

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۶ ، ۱۵:۰۰
آرمان بدیعی


نتیجه تصویری برای امام و شهدا

 

 

«نحوة رجوع به استاد در امور اخلاقی و سلوکی»

 

سؤالی که خدمتتان داشتم در رابطه با استاد اخلاق و استاد سلوک بود که در حال حاضر ما چگونه می‌توانیم استادی را پیدا کنیم که در اصلاح رذائل خود موفق باشیم و خدای ناکرده طوری نباشد که پس از 70 سال قصه‌ی ما قصه‌ی آن سنگی باشد که به قعر جهنم سقوط کرد؟

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۵ ، ۱۶:۴۰
آرمان بدیعی

 

بازی دختران بهشتی(آموزش حجاب) - دانلود | کافه بازار

 

«۶۳ راهکار برای پیاده سازی حجاب در جامعه»

 

۱۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۸:۳۵
آرمان بدیعی

 

«عاشقت هستم گلِ من عمرِ من بابای من»

 

 

۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۳ ، ۱۳:۵۵
آرمان بدیعی

 

«پدر عزیزم» همیشه به یادت هستم

 

هدیه ای از طرف فرزندِ شهید عزیزی

 

 

که 20 آبان سالروز عروج آسمانی پدر اوست

 

۹ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۳ ، ۲۳:۰۱
آرمان بدیعی

 

«شهید حاج جمشید قره سواری»

 

«شهیدی که هیچ تصویری از او در اینترنت یافت نشد»

 

«شهید جمشید قره سواری» در دوازدهم فروردین هزار و سیصد و بیست و نه در خوزستان به دنیا آمد و تا دوره متوسطه به تحصیلاتش ادامه داد و پس از پیروزی انقلاب به عنوان پاسدار در سپاه پاسداران مشغول به کار شد.

وی به همراه همسر و چهار فرزندش در شهر اهواز زندگی می کرد تا اینکه در چهاردهم بهمن هزار و سیصد و شصت و پنج توسط نیروهای سازمان تروریستی مجاهدین خلق «منافقین» در مقابل منزل مسکونی اش ترور شد و بر اثر اصابت 8 گلوله در سی و شش سالگی به شهادت رسید.

این جملات تنها اطلاعات رسمی موجود دربارة این شهید عزیز در اینترنت می باشد!!!!!!

 

اطلاعات بیشتر دربارة نحوة شهادت این شهید از زبان فرزندشان:

خواهران گرامی توجه داشته باشند که بالاتنه پیکر شهید برهنه است. اگر تمایل ندارند اصراری بر دیدن عکس نیست.

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۳ ، ۰۱:۳۷
آرمان بدیعی

هنگام جنگ دادیم صدها هزار دارا
شد کوچه های ایران مشکین ز اشک سارا
سارا لباس پوشید، با جبهه
ها عجین شد
در
فکه و شلمچه ، دارا بروی مین
شد

۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۳ ، ۰۷:۰۸
آرمان بدیعی

 

چشم چشم دو ابرو، خوشگلیه بابام کو؟

حتی توی صورتش، نمونده یک تار مو

گوش گوش دو تا گوش، بابام هی میره از هوش

تا که به هوش میادش، میگه دخترکم کوش

۱۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۳ ، ۰۰:۴۸
آرمان بدیعی

افسران - رفت مثل قمر بنی هاشم ...

اومد پیشم گفت: خیلی دلم گرفته. روضه میخونی؟؟؟شاید دیگه فرصت نباشه!!

گفتم: برو شب عملیاته! خیلی کار دارم!!

رفت و با دوستش برگشت! اصرار که فقط چند دقیقه!! خواهش میکنم.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۶:۳۷
آرمان بدیعی

افسران - نامه شهید علی خلیلی به رهبر معظم انقلاب، 15 روز قبل از شهادت

سلام آقا جان!

امیدوارم حالتان خوب باشد. آنقدرخوب که دشمنانتان از حسودی بمیرند و از ترس خواب بر چشمانشان حرام باشد. اگر از احوالات این سرباز کوچکتان خواستار باشید،خوبم؛

دوستانم خیلی شلوغش میکنند. یعنی در برابر جانبازی هایی که مدافعان این آب و خاک کرده اند،شاهرگ و حنجره و روده و معده من عددی نیست که بخواهد ناز کند… هر چند که دکترها بگویند جراحی لازم دارد و خطرناک است و ممکن است چیزی از من نماند…

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۳ ، ۰۲:۱۰
آرمان بدیعی

افسران - به احترام "شهـــــــــد ا... "

به احترام ...

صورت متلاشی شده شهدا...

صورت خود را بپوشانید...

با حجاب و حیا !!

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۳ ، ۰۲:۳۴
آرمان بدیعی

افسران - خاطره یک جانباز غواض

یادش بخیر، شب عملیات کربلای 4 تو آب که افتادیم، متاسفانه عملیات لو رفته بود هواپیماهای عراقی بالای سرمون منور می ریختن و عراقیها توپ فرانسوی (بمب هایی بود که می زدند و بالای سرمون منفجر می شد) از نیزارها که گذشتیم، عراقیها با دیدن ما گفتن ، الایرانیه و با توپ 23 (مخصوص زدن هواپیماها) بصورت ضربدری شروع به تیراندازی کردن و اجازه کاری به ما نمی دادن.

منو سید مرتضی دست گردن هم انداخته بودیم یه لحظه حس شیطنت اومد سراغم ویهو گفتم آخ و رفتم زیر آب بنده خدا سید مرتضی داشت منو هی صدا میزد و گریه می کرد، که یهو سرمو از تو آب در آوردم، بغلم کرد و گفت تو رو خدا دیگه از این شوخیا نکن، گفتم ببخشید.

یه ده دقیقه که گذشت یهو سید مرتضی گفت آخ و رفت زیر آب، با خودم گفتم حقشه اگه بیرون بیاد چنان بترسونمش، اولش نمی خواستم باور کنم و همش می گفتم عجب نفسی داره هر چی منتظر موندم و گفتم سید....سید... تو رو خدا دارم نگران می شم، سید دیگه بالا نیومد راستی راستی شهید شده بود، البته قول شفاعتو قبل از شهادت به همدیگه داده بودیم.

شادی روح شهدای مظلوم غواص صلوات

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۲ ، ۱۳:۴۲
آرمان بدیعی

افسران - سفری که دشمنان را به هراس انداخت

راهیان نور شروع شده

 

هرکه دارد هوس کرب‌ و بلا بسم الله

 

هراس دشمنان از انتقال فرهنگ دفاع مقدس به نسل هایی که وقایع جنگ را درک نکرده اند امری طبیعی است و زنده نگاه داشتن یاد و خاطره‌ی شهدا در کنار روشن کردن ابعاد گوناگون جنگ در شرایط سخت و بحرانی، بدون شک آن چیزی نیست که بیگانگان و رسانه های وابسته به آنان خواهان آن باشند. بنابراین سیاه نمایی با استناد به حوادث پیش آمده در جاده ها و ایجاد موج رسانه ای منفی تنها راه دشمنان برای تسکین درد ناکامی در مقابل ملت ایران است.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۲ ، ۰۹:۲۸
آرمان بدیعی

110

حاج حسن یکتا:

همه ما فقط به حضرت آقا گفتیم چفیه تان را یادگاری بدهید به ما، هیچ کدام از ما نگفتیم آقا جان چرا چفیه انداخته اید؟

حجت الاسلام ماندگاری:

به مقام معظم رهبری گفتم: فلسفه چفیه شما چیست؟

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۲ ، ۰۹:۱۱
آرمان بدیعی

بابا رفـت

و سربنـدش

را داد بـه مـن

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۲ ، ۰۰:۵۲
آرمان بدیعی

صدای انفجار آمد و سنگر رفت هوا.

هر چه صدایش زدیم جواب نداد.

رفتیم جلو، سرش پر از ترکش شده بود و به زیبایی عروج کرده بود.

جیب هایش را خالی کردیم.

داخل جیبش کاغذ جالبی پیدا کردیم.

۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۲ ، ۲۳:۰۰
آرمان بدیعی

هم قد گلوله توپ بود

گفتم: چه جوری اومدی اینجا؟

گفت: با التماس!

گفتم: چه جوری گلوله رو بلند می‌کنی میاری؟

گفت: با التماس!

۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۲ ، ۲۲:۲۶
آرمان بدیعی

افسران - یک "پلاک "و یک "نوشته"ویک "شهید گمنام"

 

شادی ارواح طیبة همه شهدای گمنام صلوات

 

 

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۲ ، ۰۶:۵۵
آرمان بدیعی

افسران - شهیدان، الگوی جذاب جوانان…

چهره‌ی نورانی و جذاب شهیدان والامقام، الگوی همه‌ی جوانانی است که هویت اسلامی و ایرانی خود را ارج می‌نهند و سلطه‌ی سیاسی و فرهنگی و اقتصادی بیگانگان را ذلتی بزرگ و تحمل‌ناپذیر برای خود میدانند.

«امام خامنه ای»

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۲ ، ۰۷:۴۳
آرمان بدیعی

سلام بر آنهایی که از نفس افتادند تا ما از نفس نیفتیم،

 

قامت راست کردند تا ما قامت خم نکنیم،

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۲ ، ۰۷:۳۱
آرمان بدیعی

افسران - چشه این بچه؟؟؟؟؟

رزمنده ای گفت:

چند روز بعد از عملیات، یک نفر رو دیدم که کاغذ و خودکار گرفته بود دستش هر جا می رفت همراه خودش می برد..

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۲ ، ۰۹:۲۲
آرمان بدیعی

افسران - بخشی از نامه شهید سید مرتضی آوینی، سید شهیدان اهل قلم به ابراهیم حاتمی کیا :

 

بخشی از نامة شهید سید مرتضی آوینی

 

به ابراهیم حاتمی کیا

 

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۲ ، ۰۹:۰۵
آرمان بدیعی

 

«خواب ابدی در کنار مهمات»

 

 

مهمات می بردم.

چند نفر توی جاده دست تکان دادند، سوارشان کردم.

گفتم: شما که هنوز دهنتان بوی شیر می دهد. نمی ترسید از جنگ؟

خندیدند و صلوات فرستادند و آمدند بالا کنار مهماتها نشستند.

جلوتر گفتند: با چراغ خاموش برو، عراقی ها روی جاده دید دارند، بدجوری می زنند.

ولی چراغ خاموش رفتن مساوی بود با رفتن ته دره!

یعنی خط بدون مهمات!

 

 

۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۲ ، ۱۰:۱۰
آرمان بدیعی

افسران -  او آنقدر گمنام بود که کسی اور ا نمی شناخت...

 

«آنقدر گمنام بود که کسی او را نمی شناخت»

 

مدتی بود که از پسر آقا خبری نداشتیم (زمان ریاست‌جمهوری) و هراسان به دنبال او می‌گشتیم دیگر شک داشتیم که خوشبین باشیم و فرضیه‌های ربودن وی پیش آمد و ...

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۲ ، ۰۹:۴۸
آرمان بدیعی