شهید حججی وجدان تاریخی ما و انقلاب اسلامی
«شهید محسن حججی»
«وجدان تاریخی ما و انقلاب اسلامی»
«استاد اصغر طاهرزاده»
۱. ملت ما بهخصوص جوانان از طریق شهید حججی راهِ گمشدهی خود را در این ظلمات یافتند. آری! در این تاریخ راهِ ما راهی است که حضرت روح اللّه «رضواناللّهتعالیعلیه» در مقابل ما گشود و حججیها رهروانِ آن راه هستند و بدین لحاظ در مؤثرترین نحوهی زندگی قرار گرفتند و امید را به جامعه برگرداندند زیرا انسان با درراهبودن هستیِ خود را معنا میبخشد و «امید»، با درراهبودن به جامعه برمیگردد و از این جهت عرض شد که شهید حججی یک شخص نیست، یک «راه» است آنهم در زمانی که «راه» گم میشود و بدین لحاظ است که ملاحظه میکنید حضور فداکارانهی او برای همهی اقشار جامعه معنا پیدا کرده است، به همان معنایی که اهلالبیت (ع) برای کلّ تاریخ، راه و سبیل میباشند و شما در دعای ندبه با «هُمُ السَبیل» متذکر این امر خواهید بود.
۲. مردم در باطن خود به دنبال حقیقتاند و شهید حججی انعکاسِ روح و روحیهی مردم بود و در واقع مردم خودِ گمگشتهی خود را در او یافتند.
نداهایی هست که در حال به گوشرسیدن است. مگر میشود کسانی که درد پوچیِ دوران را احساس میکنند وقتی با زلالترین درمان در تاریخ خود روبهرو میشود آن را نشناسد!!
در دورانِ جدایی و بیگانگی با حقیقت، شهید حججی تذکر عبور از این دوران است. این ورقِ دیگری از تاریخِ بهصحنهآمدنِ ابعاد درونی انقلاب اسلامی است برای آنکه آیندهی ما در گشودگی روشنیگاهِ انقلاب اسلامی تیره و تار نماند.
در صحنهی حضور شهید حججی باید آینده را به تماشا نشست، نه آنکه آن قله را منزلگاهِ خود بپنداریم و به امروزِ خود مشغول شویم. آری! گذشتهی ما قلهای است بس بزرگ که باید بر فراز آن ایستاد، اما افقی دیگر در میان است و آن افقی است که شهید حججی مأمور ظهور آن بود.
۳. شهید حججی، ادامهی خود را در باقیماندن زیر سایهی رهبری معنا کرد، لذا در وصیتنامهی خود میگوید: «بدانید من به یقین رسیدهام که امام خامنهای نایب بر حق امام زمان «عجلاللّهتعالیفرجه» است.» حال ما هستیم و آینهی انقلاب اسلامی که میتوانیم وجود خود را به عنوان آزادترین موجود از غبار متافیزیک، آری! آزاد از متافیزیک، در تشعشعات نور حقیقت این دوران احساس کنیم.
۴. اگر میخواهی به آن آینهای بنگری که به حقیقت اشاره دارد؛ در تاریخی نظر کن که شهید حججی را به ظهور آورده. حضور تاریخی معنای عجیبی است. اگر کسی دغدغهی دیدنِ وجود را در موجود داشته باشد، بداند این بدون پیکار بین آنچه این حضور را پنهان میکند و آنچه با تمام وجود حتی با شهادتش، تلاش میکند آن را به ظهور آورد؛ ممکن نیست، معنای حضور تاریخی تنها از این طریق ممکن است. با پیکاری اینچنین که در درون هرکدام از ما اتفاق خواهد افتاد میتوانیم حضور تاریخیِ خود را درک کنیم. شهداء بهخصوص شهید حججی با عمل خود چنین حضوری را به نمایش آورد و ما با بهفهمآوردنِ چنین حضوری، خود را در این تاریخ حاضر میکنیم.
۵. این انقلاب اسلامی است که از افق بلند این تاریخ چون ستارهای سوسو میزند و خبر از حضور نوری میدهد که در حالِ طلوع است تا هرچه بیشتر بنیاد روحانی بشر امروز را روشن نماید. و تازه آغازیدن گرفته تا آنکه عصر ولایت خود را شکل دهد.
رویدادِ توجه همگانی به شهید حججی نشان داد چگونه قصهی آن شهید در نسبت به تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع شده، قصهی همگان است. و شخصیتی که از طریق انقلاب اسلامی به سوی آن شهید آمده، شخصیت همهی آنهایی است که آن شهید را تشییع کردهاند و دل خود را در گرو او یافتند، به آن معنا که او را ادامهی هستی خود در این تاریخ احساس کردند.
۶. وقتی متوجه باشیم رویدادها با نوعی مقصود یا تدبیر الهی به صحنه میآید و وقتی متوجه باشیم تاریخْ با تدبیر الهی صحنهی حضورِ حقایقی است که در افق جان انسانهای بزرگ سوسو میزند و تنها انسانهای متعالی میتوانند متوجه شوند خداوند چه تقدیری را برای ما اراده کرده است؛ به اهمیت ارادهی انسانهای بزرگی پی میبریم که ماورای همهی تنگناهایِ اشرار، تصمیمهای بزرگی به صحنه میآورند تا در راستایِ تحقق ارادهی الهی قدم به میدان آورند مانند یاران حسین (ع) که اگر میخواستند برای رفتنِ بهشت و دوری از جهنم کار کنند، به راحتی میتوانستند با اذن آن حضرت از آن معرکه بیرون آیند، ولی آنها در افق جان خود متوجهی تاریخی بودند که با حسین (ع) در حال وقوع است و خواستند بیرون از آن تاریخ نباشند و حججیها این مردان بزرگ، خواستند بیرون از تاریخی که با خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» در حالِ وقوع است؛ قرار نداشته باشند. لذا به افقی بس زیبا و غیر قابل توصیف بر اسیرانِ ظلماتِ زمین نگاه میکنند، افقی که اگر دور هم باشد، نزدیک است زیرا کسی که پای در راه بگذارد هرگز از هدف فاصله ندارد. انسان یعنی هستیِ در راه و دیگر هیچ. و امروز راهِ ما راهی است که حضرت روح اللّه در مقابل ما گشود و حججیها رهروانِ آن راه هستند و بدین لحاظ در مؤثرترین نحوهی زندگی قرار گرفتند. به امید آنکه از طریق این مردان بزرگ، «امید» به تاریخِ ما برگردد.
وظیفهی ما امروز آن است که متذکرِ این راه باشیم و از این طریقْ به خود معنا ببخشیم و از زندانِ پوچیِ دوران به درآییم.