اوج پرواز

«اگر به پرواز می اندیشید، شهادت برترین آن است»

«اگر به پرواز می اندیشید، شهادت برترین آن است»

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندها

گزارش تلخی از تحقیر ملی

چهارشنبه, ۵ آبان ۱۳۹۵، ۰۴:۱۴ ب.ظ

 

«گزارش تلخی از تحقیر ملی»


دیروز در یکی از سرای محله های شهرداری، یک نماینده از سازمان ملل در معیت معاون محیط زیست، بازدیدی از فعالیت های محلی مردم در حوزه محیط زیست داشتند. چون دبیرستان دخترم در نزدیکی این سرای محله است، قرار بر این می شود که چند دانش آموز هم گزارشی از فعالیت های علمی خود درباره محیط زیست را ارائه دهند.

سه دانش آموز که قبلا در زمینه بازیافت و پسماند تحقیقی داشتند و زبان انگلیسی شان هم خوب بوده را انتخاب می کنند برای ارائه گزارش. یکی از آنها هم دختر من بود. شب قبل، با کلی زحمت متن ارائه را به انگلیسی آماده کرد و با ذوق و شوق آماده برنامه روز بعد شد.

دیشب که از دانشگاه برگشتم دیدم دمغ است. پرسیدم گزارش تان را ارائه دادید؟ گفت: بله. گفتم: خوب بود؟ گفت: ارائه خوب بود ولی ...

معلوم شد جناب نماینده سازمان ملل پس از شنیدن گزارش تحقیق، در حضور مسئولین محیط زیست و شهرداری به دخترم و دوستانش گفته: "بله طبیعت خیلی مهم است و خورشید هم بخشی از طبیعت است که نور آن برای بدن ما مفید است و ویتامین دی تولید می کند. اما شما با این چادرهایتان متاسفانه نمی توانید از نور خورشید استفاده کنید!"

بعد هم مردک بی شرف خودش زده زیر خنده و مسئولین جمهوری اسلامی هم در معیت او خندیده اند به آن سه دختر دانش آموز و بدون هیچ تقدیر یا اشاره ای به فعالیت علمی آنها رفته اند. رویداد، یک نمونه کلاسیک از مواجهه یک مغز منحط استعماری، با «دیگری» است. نگاه از موضع قدرت یک به اصطلاح «متمدن»، به «اقوام بدوی». نگاهی که عاملیت زن مسلمان را نفی می کند، علم و دانش و فرهنگ او را نمی تواند ببیند. فقط حجاب را می بیند، که آن هم برایش نشانه اسارت و فلاکت است.

واقعا عجیب نیست که یک مقام خارجی به خودش اجازه دهد که در خاک ما چنین رفتار تحقیرآمیزی با مردم ما داشته باشد؟ نه عجیب نیست. وقتی دولتمردان ما شهروندان را به «صغار گرسنه» تشبیه می کنند، وقتی وزیر خارجه بر سر نمایندگان مردم عربده می کشد و در برابر فرنگی ها غش و ضعف می رود، باید هم این فرنگی ها هر روز بی چشم و روتر شوند.

و البته خاک بر سر آن مسئولین محیط زیست و شهرداری که در معیت این مردک وقیح بوده اند و همراه او خندیده اند.



«شهاب اسفندیاری» برگرفته از کانال دکتر یامین پور

نظرات  (۲)

۰۶ آبان ۹۵ ، ۰۰:۳۹ سیامک پور اسد

زین خلق پرشکایت گریان شدم ملول

آن‌های هوی و نعره مستانم آرزوست

گویاترم ز بلبل اما ز رشک عام

مهرست بر دهانم و افغانم آرزوست

دی شیخ با چراغ همی‌گشت گرد شهر

کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

گفتند یافت می‌نشود جسته‌ایم ما

گفت آنک یافت می‌نشود آنم آرزوست

#شمس

پاسخ:
و علیکم السلام:
ممنون از شعر زیبایتان و سپاس از حضورتان در «اوج پرواز»
خون آدم به جوش میاد وقتی همچین چیزایی میبینه.
مردک اجنبی غلط کرده همچین حرفی بزنه.
پاسخ:
سلام علیکم:
سپاس از حضورتان در «اوج پرواز

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">