سپاس از حضورتان در «اوج پرواز»
با سلام: مطالب شما را با دقت مطالعه نمودم:
چند سوال
در زیارت حضرت زهرا در مفاتیح شیخ عباس قمی آمده "المکسوره ضلعها" "و دنده اش را شکستند" با توجه به اینکه ایشان در آوردن دعاها و زیارتها در کتابشان به سند آن اهمیت می دادند. آیا این به وقوع این حادثه قوت نمی بخشد؟
آیا نمی تواند گفت که علت نیامدن ادامه ماجرای خانه حضرت زهرا (س) (ماجرای در و قلاف شمشیر و ...) در روایات به خاطر جنبه تقیه و حفظ وحدت بوده است؟ برداشت این حقیر این است که این واقعه به صورت سینه به سینه از شیعیان (با حفظ تقیه) توسط روضه ها به دست ما رسیده است. و اینکه روایتی از ائمه در این باب نیست دلیل نمی شود که اصل ماجرا وجود نداشته باشد. چون اگر واقعا شهادت حضرت زهرا (س) در اثر مجروحیت و سقط حضرت محسن (ع) وجود نداشته به چه دلیل دختر رسول خدا بعد از 75 روز به نقلی و یا 95 روز به نقلی دیگر از دنیا بروند؟ آیا منطقی است یک خانم 18 ساله بدون دلیل خاصی از دنیا بروند؟ ضمن اینکه در جایی هم نیامده که ایشان بیماری دیگری داشته اند که بر اثر آن بیماری از دینا رفته باشند. از طرفی این همه که این روضه ها در مقابل مراجع بزرگ تقلید و از جمله حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری و آیت الله بهجت و سایر بزرگان خوانده شده چرا هیچ گاه این بزرگان نفرموده اند شهادتی در کار نبوده و ضرب و جرحی صورت نگرفته و این روضه ها خوانده نشود؟
از طرفی در مورد مرحوم کلینی که فرمودید اعتقادی به این روایات نداشته اند شاید از باب حوضه تخصصی خودشان بوده که واقعا این روایاتی که نقل شده از طرف کسانی بوده که ثقه نبوده اند و ایشان بنا به تخصص خود گفته اند نمی شود آن روایات را قبول کرد. و ایشان روایات را رد کرده اند و نه اینکه اصل ماجرا را منکر شده باشد. این مثل این می ماند که فردی بیاید بگوید در فلان نقطه شهر چنین ظلمی صورت گرفته ولی من چون اعتمادی به فرد راوی ندارم می گویم بنده به حرف شما به عنوان راوی اعتقادی ندارم اما آیا می شود نتیجه گرفت که حتما چنین اتفاقی رخ نداده باشد؟
موفق باشید.
ممنونم. استفاده کردم. چون این قسمتش جالب بود گفتم بذارم که بقیه هم بخونند:
امام خامنه ای (13 اسفند 1370 در حضور «گروه معارف اسلامى» صداى جمهورى اسلامى ایران:
«مسألهى دیگر، مسألهى روضههاست. روضهخوانى و سینهزنى باید باشد؛ اما نه در هر عزایى. این را بدانید که روضه خواندن و گریه کردن - آن سنت سنیه - مربوط به همهى ائمه نیست؛ متعلق به بعضى از ائمه است. حالا یک وقت در جمع و مجلسى کسى روضهاى مىخواند، عدهاى دلشان نرم مىشود و گریه مىکنند؛ این عیبى ندارد. اصلاً عزادارى کردن یک حرف است، روضهخوانى و سینهزنى راه انداختن یک حرف دیگر است. روضهخوانى و سینهزنى راه انداختن، مخصوص امام حسین است؛ حداکثر مربوط به بعضى از ائمه است؛ آن هم نه به این وسعت. مثلاً در شب و روز تاسوعا و عاشورا بخصوص، در شب و روز بیستویکم ماه رمضان، سینهزنى و عزادارى و برپایى جلسات خوب است؛ ولى مثلاً در مورد حضرت موسىبن جعفر (علیهالسّلام) - با اینکه وفات آن بزرگوار از وفاتهاى داراى روضهخوانى است - من لزومى نمىبینم که سینهزنى بشود؛ یا مثلاً در سالگرد شهادت حضرت زهرا (سلاماللَّهعلیها) مناسبتى ندارد که ما بیاییم نوحهخوانى و سینهزنى کنیم؛ بهتر این است که در آن موارد، شرح مصایبشان گفته بشود. شرح مصایب، گریهآور است.من خودم الان در ایام ماه محرّم که نمىتوانم روضه بروم، چون آن احساس و عشقى که در دل هر شیعه هست و دلش مىخواهد در عزادارى شرکت کند، لذا من این را با خواندن «نفسالمهموم» حاج شیخ عباس قمى - که یک کتاب عربى است - اشباع مىکنم؛ این خودش گریهآور است و براى من کار چند نفر روضهخوان را مىکند. حتماً لازم نیست که عزادارى به همان شکل سنتىِ روضهخوانى باشد که اولش چیزى مىخوانند و بعد هم احیاناً آخرش دمى مىگیرند و سینهاى مىزنند؛ نه، شرح حال را بیان کنید؛ مثلاً یک نفر با بیان خوب و لحن محزونى، وضع زندان رفتن حضرت موسىبنجعفر را بیان کند؛ حوادث تلخ زندان را بیان کند؛ بعد شهادت حضرت را بیان کند؛ بعد مراسم تشییع را بیان کند؛ در این صورت هر کس که آنجا نشسته باشد، دلش نرم مىشود.»