اوج پرواز

«اگر به پرواز می اندیشید، شهادت برترین آن است»

«اگر به پرواز می اندیشید، شهادت برترین آن است»

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندها

داستان جوان ثروتمند و عارف

دوشنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۲، ۱۰:۰۴ ق.ظ

جوان ثروتمندی نزد عارفی رفت و از او اندرزی برای زندگی نیک خواست.

عارف او را به کنار پنجره برد و پرسید: چه می بینی؟

گفت: آدم هایی که می آیند و می روند و گدای کوری که در خیابان صدقه می گیرد…

بعد آینه بزرگی به او نشان داد و باز پرسید: در آینه نگاه کن و بعد بگو چه می بینی؟

گفت: خودم را می بینم!

عارف گفت: دیگر دیگران را نمی بینی!

آینه و پنجره هر دو از یک ماده ی اولیه ساخته شده اند : شیشه

اما در آینه لایه ی نازکی از نقره در پشت شیشه قرار گرفته و در آن چیزی جز شخص خودت را نمی بینی این دو شی شیشه ای را با هم مقایسه کن:

وقتی شیشه فقیر باشد، دیگران را می بیند و به آن ها احساس محبت می کند.

اما وقتی از جیوه (یعنی ثروت) پوشیده می شود، تنها خودش را می بیند.

تنها وقتی ارزش داری که شجاع باشی و آن پوشش جیوه ای را از جلو چشم هایت برداری،تا بار دیگر بتوانی دیگران را ببینی و دوستشان بداری.

نظرات  (۲)

با سلام و سپاس
سالی سبز و عمری باعزت داشته باشید
پاسخ:
و علیکم السلام جناب سید علیرضا شفیعی مطهر، استاد عزیز و ارجمند. شرمنده مون کردید. بنده هم برای شما سالی پر خیر و برکت، همراه با صحت و سلامت و توام با تابش نفحات و انوار قدسی و الهی بر دل و جانتان از خداوند منان خواستارم.
با اینکه قبلاا این رو خونده بودم ولی بازم مزه داد خوندنش.....یاحق..
پاسخ:
مزه اش این بود که از توی «اوج پرواز» خوندید!!!! ممنون از حضورتون در «اوج پرواز»

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">