قامتت دلربایی می کند آقا
خاطـرم را ز شوق، آکـنـدی
خـنـده بـر لب عـزیـز دُردانه
سر پا دیدمـت گـُل خـنـدان
شادمانم که می روی خانه
خـانه امـا دلـش گـرفت آقـا
خانه اما بهانه جو شده بود
چند روزی ز دیـدنـت مهجور
ناشکیبا و تـنـدخو شده بود
چند روزی ز عطر تو محروم
بی تحمل پـریـش و ناراحت
بی تو آقا دلش به تنگ آمد
که ندارد به غیـبـتت عـادت
شادمانم که خُـرّم و خندان
از کسالت در آمدی ای گل
سرخوشم از طراوت جانت
مثل شبنم به دامن سُنبُل
جـویـبـاران جـــاری مـــردم
بهـر بهبود حالتـان در جوش
دست و بازوی ملتی اکنون
بر گشوده به رویتـان آغوش
پای بر چشم مــا گـذار ای دوست
خوش گلیب سیز مَنیم سَنَه قربان
رهــبــــر عــاشـقـــان عــــاشـورا
مَــرد مــردانِ مَــرد و تورک اوغلان
برای سلامتی و طول عمر حضرتش صلوات.....
شعر از «سیاوش امیری»
ما همان نسل جوانیم که ثابت کردیم
در ره عشق جگردارتر از هر مردیم
هر زمان عشق خمینی به سر افتد ما را
دور سیّد علی خامنه ای می گردیم
سلامتی رهبر عزیزمان صلوات