بسته گوناگون «اوج پرواز» (شماره صد و سی و نهم)
بستة گوناگونِ «اوج پرواز»
فرهنگی، سیاسی، اجتماعی ، معرفتی و دینی، کاریکاتور، حجاب و عفاف، شهید و شهادت
(شمارة صد و سی و نهم)
عصر عاشورای شهدای گمنام
یه زوج عاشق!!!!
بستة گوناگونِ «اوج پرواز»
فرهنگی، سیاسی، اجتماعی ، معرفتی و دینی، کاریکاتور، حجاب و عفاف، شهید و شهادت
(شمارة صد و سی و نهم)
عصر عاشورای شهدای گمنام
یه زوج عاشق!!!!
دخترک از میان جمعیتی که گریه کنان شاهد اجرای تعزیه اند رد می شود…
عروسک و قمقمه اش را محکم زیربغل می گیرد.
شمر با هیبتی خشن، همانطور که دور امام حسین می چرخد و نعره می زند، از گوشه ی چشم دخترک را می پاید…
دختر با قدم های کوچکش از پله های سکوی تعزیه بالا می رود.
از مقابل شمر می گذرد، مقابل امام حسین می ایستد و به لب های سفید شده اش
زل می زند، قمقمه را که آب تویش قلپ قلپ صدا می دهد، مقابل او می گیرد…
شمشیر از دست شمر می افتد و رجزخوانی اش قطع می شود…
دخترک می گوید: “بخور برای تو آوردم” و بر می گردد روبروی شمر می ایستد…
مردمک های دخترک زیر لایه براق اشک می لرزد…
توی چشم های شمر نگاه می کند و با بغض می گوید:
تو بـــابـــای بــــــدی هستی…!
کوفیان برای خوشامد مستکبرین عالم سفیر حسین را می کشند
مسلم هم می توانست سازش کند ولی دکترین این خاندان مقاومت است
پس او شهادت را انتخاب می کند