«بسه دیگه!!!!!»
«دو دقیقه پای درد دل یکی از رزمندگان دفاع مقدس»
این دو دقیقه رو ذخیره کنید و هر روز ببینید، شاید سبک زندگیتون عوض شد ...
«مخصوصا شما مسئول محترم»
«بسه دیگه!!!!!»
«دو دقیقه پای درد دل یکی از رزمندگان دفاع مقدس»
این دو دقیقه رو ذخیره کنید و هر روز ببینید، شاید سبک زندگیتون عوض شد ...
«مخصوصا شما مسئول محترم»
با سلام:
یکی دیگر از کتابهایی که در این ایام توفیق مطالعه آن را داشتم. جلد دوم از مجموعه خاطرات سردار شهید حاج قاسم سلیمانی است.
تفاوتی که این کتاب با جلد اول آن دارد این است که علاوه بر سخنرانی های خود حاج قاسم به روایتگری های سایر همرزمان درباره این شهید بزرگوار پرداخته. یعنی از نگاه بیرون هم به حاج قاسم توجه شده. این کتاب به نسبت جلد اول زوایای پنهان بیشتری از این اسطوره شهادت را روشن می کند و از نظر عاطفی و احساسی انسان را بیشتر تحت تاثیر قرار می دهد بخصوص آنجا که با بیان مظلومت شهدا در عملیاتها و شرح شهادت یاران چهره دیگری از ظلم استکبار در حق مردم ایران به نمایش گذاشته شده. همچنین در این کتاب به زبان خود حاج قاسم سایر شهدای همرزم سردار نیز به مخاطب معرفی می شوند. شهدایی که اغلب آنها برای مخاطب ناشناخته اند و بسیار مورد علاقه سردار بودند و شهادت آنها غم بزرگی بر دل ایشان گذاشت.
گوشه ای از روح لطیف حاج قاسم به روایت این کتاب:
در یکی از روزهای عملیات والفجر ۱۰، حاج قاسم به دیدگاه آمد. ایشان دوربین را روی شهر خرمال و حلبچه زد. وقتی همه این شهرها را نگاه کرد، با حالت امیدواری به نتیجه عملیات، شروع کرد به خواندن این دو بیتی:
قدت از دور میبینُم بَسُم نی
به جایی رفته ای تو دسترسُم نی
به جایی رفته ای که گل بچینی
که هر چه گل بچینی مُو بَسُم نی
چشم چشم دو ابرو، خوشگلیه بابام کو؟
حتی توی صورتش، نمونده یک تار مو
گوش گوش دو تا گوش، بابام هی میره از هوش
تا که به هوش میادش، میگه دخترکم کوش
بسم رب الشهداء و الصدیقین ...
19 سال گمنامی و تحمل درد و رنج جانبازی فقط برای خدا ...
راضی نبودند کسی از وضعیتشان مطلع شود ....
میخواستند گمنام بمانند ...
شاید میگفتند : کاری که برای خدا باشد گفتن ندارد ...
شهادتشان هم غریبانه و مظلومانه روی تخت بیمارستان ...
برای مراسم تشییع و خاکسپاری هم جمعیت محدودی آمدند ...
به گزارش شبکه اطلاع رسانی دانا 25 تیر ماه سال 1390 حادثهای دردناک در یکی از محلات شرق تهران رقم خورد.
در این حادثه جوان 19 سالهای به نام علی خلیلی در حین بازگشت از هیئت در حالی که همراه چند نفر از شاگردان یک مدرسه بود به واسطه امر به معروف و نهی از منکر مورد ضرب و شتم قرار گرفت.
خلیلی توسط یک نفر از افراد شرور منطقه از ناحیه گردن و قسمت شاهرگ دچار جراحت شد و بیش از 15 دقیقه در خون خود میغلتید.
به احترام ...
صورت متلاشی شده شهدا...
صورت خود را بپوشانید...
با حجاب و حیا !!
دخترم!
احتیاجی به تسبیح نیست..
دستانت را که به من بدهی..
با انگشتانت ذکر دوست داشتن میگویم...
یادش بخیر، شب عملیات کربلای 4 تو آب که افتادیم، متاسفانه عملیات لو رفته بود هواپیماهای عراقی بالای سرمون منور می ریختن و عراقیها توپ فرانسوی (بمب هایی بود که می زدند و بالای سرمون منفجر می شد) از نیزارها که گذشتیم، عراقیها با دیدن ما گفتن ، الایرانیه و با توپ 23 (مخصوص زدن هواپیماها) بصورت ضربدری شروع به تیراندازی کردن و اجازه کاری به ما نمی دادن.
منو سید مرتضی دست گردن هم انداخته بودیم یه لحظه حس شیطنت اومد سراغم ویهو گفتم آخ و رفتم زیر آب بنده خدا سید مرتضی داشت منو هی صدا میزد و گریه می کرد، که یهو سرمو از تو آب در آوردم، بغلم کرد و گفت تو رو خدا دیگه از این شوخیا نکن، گفتم ببخشید.
یه ده دقیقه که گذشت یهو سید مرتضی گفت آخ و رفت زیر آب، با خودم گفتم حقشه اگه بیرون بیاد چنان بترسونمش، اولش نمی خواستم باور کنم و همش می گفتم عجب نفسی داره هر چی منتظر موندم و گفتم سید....سید... تو رو خدا دارم نگران می شم، سید دیگه بالا نیومد راستی راستی شهید شده بود، البته قول شفاعتو قبل از شهادت به همدیگه داده بودیم.
شادی روح شهدای مظلوم غواص صلوات
خواهرم !
تو اگر دلت شکست، زیر لب نام اسوه صبر را ببر...
و تو در این شلوغی شهرمان...
اگر دلت گرفت حق داری...
اگر ناراحت شوی حق داری...
اگر به تو اهانت شد، صبر کن!
مگر نه این است که
زهراء (س) سلام الله علیها
به زینب علیها سلام
آموخت صبر کردن را...
و تاریخ زینب (س) را به اوج رساند...
دیر نیست زمانی که مهدی فاطمه (عج) بیاید
در حالی که چادر خاکی عمه جانش را در دست دارد...
برای برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان (عج) و شادی ارواح پاک شهدا و سلامتی همه جانبازان یه صلواتی بفرستید:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
گفتم شاید با دیدن این عکس
کمی از خودم خجالت بکشم!
راهیان نور شروع شده
هرکه دارد هوس کرب و بلا بسم الله
هراس دشمنان از انتقال فرهنگ دفاع مقدس به نسل هایی که وقایع جنگ را درک نکرده اند امری طبیعی است و زنده نگاه داشتن یاد و خاطرهی شهدا در کنار روشن کردن ابعاد گوناگون جنگ در شرایط سخت و بحرانی، بدون شک آن چیزی نیست که بیگانگان و رسانه های وابسته به آنان خواهان آن باشند. بنابراین سیاه نمایی با استناد به حوادث پیش آمده در جاده ها و ایجاد موج رسانه ای منفی تنها راه دشمنان برای تسکین درد ناکامی در مقابل ملت ایران است.