«ادامه برده داری در عصر جدید»
«بررسی برده داری در تاریخ»
«قسمت ششم: ادامه برده داری در عصر جدید»
خدایا! آیا برده گیرى غیر از همین رفتار غربیها است، و بصرف اینکه از بردن اسم بردگى جلوگیرى کرده اند آزادیخواه و مدافع حقوق بشر شدند؟ مگر معناى برده گیرى غیر از سلب آزادى مطلق و تملک اراده و عمل دیگران و نفوذ حکم اقویا و عزت طلبان در اشخاص ضعیف و ذلیل به دلخواه خود و به حق و ناحق حکم کردن چیز دیگرى است.
شگفتا! مگر اسلام چه فرموده بود؟ اسلام هم همین حکم را البته به صحیح ترین وجهى امضا کرده بود، چطور شد که با کمال بى شرمى نظام صحیح اسلامى را نظام بردگى نامیده و نظام غلط خود را نظام بردگى نمى نامند؟ و حال آنکه اسلام اگر برده مى گیرد به آسان ترین وجه و خفیف ترین رنج و محنت گرفته، و آنها به بى رحمانه ترین وجه و سنگین ترین شکل مى گیرند.
ما هنوز خاطرات تلخ آن جنگ جهانى را از یاد نبرده ایم، با اینکه اینها میهن ما را بعنوان دوستى و حمایت و حفظ از خرابیهاى جنگ اشغال کرده آن همه وحشى گرى ها را از خود نشان دادند، واى به حال کشورهائى که این طرفداران آزادى و مخالفین نظام بردگى آن کشورها را به عنوان فتح و غلبه بر دشمن اشغال نمودند، از آن دوستى شان با ما مى توان فهمید که بر سر دشمن خود چه ها آورده اند؟ اینجاست که هر شخص فهمیده اى به رسوایى قرار داد بروکسل پى برده مى فهمد که این قرارداد و آن همه تبلیغات جز یک بازى سیاسى و گرفتن برده به صورت لغو بردگى چیز دیگرى نبود، و اگر اسلام بردگى اسراى جنگى را امضاء فرمود ایشان نیز عملا آن را امضاء کرده اند، چیزى که هست از تلفظ اسم آن جلوگیرى نموده اند.
و اما بردگى از راه ولایت و به فروش رساندن فرزندان بدست پدران را گر چه ایشان اسما و رسما آن را منع کرده اند لیکن چندین قرن قبل از منع شان اسلام آن را منع فرموده بود.
اما برده گیرى از راه غلبه و قلدرى که اسلام این را نیز منع نموده و لیکن غربیها نه، گر چه اینها نیز بر منع از آن اتفاق نموده اند و لیکن این منع شان نظیر همان منع از بردگى اسراى جنگى تنها حرف است و از مرحله حرف نگذاشته و عمل نمى کنند!
برده گیرى قرن بیستم توسط کشورهاى متمدن!
خواننده محترم مى تواند جواب این سؤال را از مطالعه و مرور به تاریخ و سرگذشت مستعمرات آسیایى و آفریقایى و آمریکایى اروپاییان و فجایعى که در آن مستعمرات مرتکب شدند و خونهایى که ریختند و نوامیسى که هتک نمودند و اموالى که به غارت بردند و تحکم هایى که کردند بدست آورد. زیرا این فجایع و جنایات یکى و صدتا و هزارتا و خلاصه شمردنى نیست.
عجب!! ما چرا خواننده را بجایى حواله دهیم که شاید به نظرش دور و دراز باشد؟ براى صدق گفتار ما کافى است که خواننده عزیز تنها در شکنجه و خون دلهایى که مردم الجزایر از ملت متمدن!!! فرانسه در عرض چند سال دید دقت نماید و نفوسى که به دست این جانور درنده به خون آغشته گشته و شهرهایى که در زیر آتش گلوله هایش ویران شده و شدایدى که مردم بى گناهش از آنها دیده اند از نظر بگذراند و بر این تمدن نفرین فرستد و هم چنین ظلم و بیدادى که ملت عرب از انگلیسیها و ملت سودان و سرخ پوستان آمریکا و اروپاى شرقى از اتحاد جماهیر شوروى و ستمهایى که خود ما از دست همین ها دیده ایم به یاد آورده بر این آدم خواران قرن بیستم نفرین کند. دردناک تر از همه این است که این جنایات را به اسم خیرخواهى و بشر دوستى مرتکب مى شوند و حال آنکه این همان برده گیرى است که به ظاهر از آن بیزارى مى جستند.
غربیها نیز با همه آن هو و جنجال هایى که علیه روش اسلام براه انداختند، در مرحله عمل همان رفتار اسلام را اتخاذ مى نمایند و در موقع وجود سبب یعنى هجوم دشمنى که در صدد ویران ساختن بناى مجتمع و هدم انسانیت است از چنین دشمنى حریت را سلب کرده و مى کنند، و نمى توانند نکنند، زیرا این حکمى است مشروع در شریعت فطرت، و براى آن اصلى است واقعى و لا یتغیر، و آن احتیاج انسانیت است در بقاى خود به دفع مزاحمات وجود و مناقضات بقایش، چنانکه متفرع بر این اصل واقعى اصل دیگرى دارد اجتماعى و عقلایى و تبدل ناپذیر و آن همانطورى که سابقا هم گفته شد لزوم حفظ مجتمع انسانى است از انعدام و انهدام، چیزى که هست ایشان از این قسم مشروع تجاوز نموده و برده گیرى بزور و قلدرى را هم که قسم نامشروع آن است معمول مى دارند و همیشه چه قبل از قرارداد بروکسل و چه بعد از آن میلیونها نفوس بشرى را خرید و فروش کرده و به یکدیگر پیش کش و یا عاریه داده و مى دهند، الا اینکه طبق مثل معروف یک بام و دو هوا، اعمال وحشیانه خود را برده گیرى ننامیده و با کمال پررویى اسمهاى فریبنده اى از قبیل استعمار، استملاک، قیمومیت، حمایت، عنایت، اعانت و غیره روى آن مى گذارند. و معلوم است که از این تبدیل لفظ جز پوشاندن روى رسواییهاى خود غرضى ندارند و لذا هر وقت احساس مى کنند که دنیا دارد پى به رسواییها و فجایع شان مى برد اسم مبتذل و پوسیده سابق را عوض کرده اسم دیگرى بر آن مى گذارند.
«پایان»
«تفسیر المیزان علامه طباطبایی»