حساس ترین نکات در انتخابات ۱۴۰۰ در کلام استاد اصغر طاهرزاده
«حساس ترین نکات در انتخابات ۱۴۰۰»
«استاد اصغر طاهرزاده»
با توجه به انتخابات پیش رو جهت نهاد اجرایی و انتخاب ریاست جمهور لازم است متوجهی نکاتی بود که إنشاءالله منجر به انتخاب بهترین گزینه در شأن انقلاب اسلامی شود. در این رابطه نکاتی عرض میشود:
۱. ابتدا باید فکر کرد چه شده که بناست در مواجهه با دنیای مدرن به هویت دیگری فکر کنیم که در عین حضور مردم در تشکیل نهادهای اجرایی به صورتی که در جهان مدرن شکل گرفته ما از هویت خود خارج نشویم. در این رابطه باید متوجه بود، در حال حاضر سه جهان در مقابل خود میتوانیم داشته باشیم. جهان گذشتهای که ریشههای تاریخی ما را تشکیل میدهد. و جهان مدرن که به معنای نفی گذشتهی ما است و جهانی که با انقلاب اسلامی رخ داده که میتوان گفت: «جهانی است بین دو جهان»، بین جهان مدرن و جهان سنتی گذشته.
۲. تصور عدهای در صد سال پیش این بود که شاید بتوان با مدرنیته هویت سنتی خود را حفظ کرد و در عین حال در جهان مدرن وارد شد. تقریباً مشروطه را این طور شروع کردیم که هم زندگی مدرن داشته باشیم و هم هویت تاریخی و معنوی و قدسی خود را حفظ کنیم ولی معلوم شد به آن صورت که مشروطه را شکل دادیم، نمیتوانیم به آنچه مدّ نظرمان بود برسیم، که هم شاه داشته باشیم و هم پارلمان و هم هویت دینیمان فعّال باشد. و با به ظهورآمدن فرهنگ مدرنیته در مناسبات جامعه، ما داشتیم از دست میرفتیم، تا جایی که تشیع که اسلام را در دل حکمت خسروانی و خرد ایرانی جلو میبرد، بیش از پیش در حجاب رفت.
۳. با توجه به امر فوق بود که آرامآرام به فکر رفتیم که به گفتهی جناب عطار: «نه در مسجد گذارندم که رند است / نه در میخانه کین خمار خام است.» باید جای دیگری را برای خود پیدا میکردیم. عقل ایرانی در کنار تشیّع که حضرت امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» در واقع بیان آن عقل و آن دیانت بودند، به نحوی به صحنه آمد که امروز تحت عنوان ولایت فقیه با آن روبهرو هستید.
۴. روح ملت به این فکر افتاد که جهان دیگری را باید در مواجهه با جهان مدرن به میان آورد. آن جهان نه دیگر مثل مشروطه بود که امید داشت میتوان با زندگی مدرن دینداری خود را ادامه داد، و نه مانند روشنفکران که بخواهد با مدرنکردن، همه چیز ما را ذیل فرهنگ غربی قرار دهند.
۵. ما متوجه شدیم در مواجهه با غرب چیزی را گم کردهایم. گمشدهای که با برگشت به گذشتهی ۵۰۰ سال پیش خود پیدا نمیشود و اساساً برگشت به گذشته برای هیچ ملتی ممکن نیست. از آن طرف هم دنیای مدرن با روح ما هماهنگی نداشت. سابقهی تاریخی ما چیز دیگری را به ما متذکر شد که میتوانیم آن باشیم. مرحوم فردوسی در شاهنامه میخواهد به ما بگوید قبل از اسلام هم شما خویشتنی داشتهاید که امکان حضور در اسلام را میتوانید به بهترین شکل برای خود با نظر به آن گذشته تعریف کنید.
۶. تا اینجا خواستم متذکر شوم عصر جدیدی که ما برای خود تعریف کردهایم، عصری است که در مواجهه با دنیای مدرن میتوانیم به تاریخ دیگری فکر کنیم که نه عین مدرنیته است و نه بیرون از تاریخی که خرد مدرن مدّ نظر بشر قرار داده است. این طور نیست که ما عقل مدرن را نادیده بگیریم و مثلاً پارلمان و یا دموکراسی را جدای از خود قلمداد کنیم، یا از تکنیک فرار نماییم. ما میتوانیم در مواجهه با خرد مدرن، با هویت ایرانی اسلامی، تاریخی را شروع کنیم که تاریخ انقلاب اسلامی است تحت عنوان «عصر جدید»، که البته ابهاماتی دارد و باید به مرور با تبدیل حالت اجمالی آن به تفصیل برطرف گردد.
۷. از چند نکته نباید غفلت کنیم.
اولاً: آیا ما با انسان جدیدی در این تاریخ روبهرو هستیم یا نه؟
ثانیاً: آیا ما در سیر تاریخ، انقلاب اسلامی، شرایط تاریخیِ جدیدی پیدا کردهایم یا نه؟
ثالثاً: آیا در حال حاضر در یک عزم و حیات جدیدی بهسر میبریم یا نه؟
رابعاً: آیا باید بر گذشتهی خودمان یعنی ۴۰ سالی که گذشته بدون هیچ انعطافی اصرار کنیم یا نه؟
در اینکه در بستر کلّیِ انقلاب اسلامی باید باقی ماند حرفی نیست، ولی نحوهی حضور ما باید در مراحل مختلف با توجه به شرایطی که پیش میآید متفاوت باشد. زیرا اگر به هر دلیلی نسبت به انقلاب با روحیهی مقدسمآبانه، گرفتار تحجر شدیم، انقلاب را دفن کردهایم.
رهبر معظم انقلاب «حفظهالله» فرمودند انقلاب مثل یک موجود زنده است، همواره در حیات جدیدی باید خود را تجربه کند، ایشان در ۲۶ تیرماه سال ۹۸ حکمی به امام جمعه بندرعباس دادند. بنده خواهش میکنم به جملاتی که در آن حکم هست دقت فرمایید. میفرمایند: «تقویت جریان انقلابی و جوانان مؤمن و رویی گشاده و دست مهربان با عموم طبقات، توصیهی مؤکد من است.» عموم مردم در این پیام چه کسانیاند؟ در حالیکه قبل از آن فرمودهاند تقویت جریان انقلابی و جوانان مؤمن. آیا عموم مردم جز مردمی خواهند بود که نه در راستای تقویت جریان انقلابی قرار دارند و نه در راستای جوانان مؤمن؟ این پیام نشان میدهد انقلاب وارد مرحلهی دیگری شده که میتواند مردم معمولی را که به ظاهر نسبتی با انقلاب و حتی اسلام ندارند در بر بگیرد و آنها را از آنِ خود بداند، همان آدمهایی که نه انقلابی هستند و نه کاری به انقلاب دارند و نه مؤمن میباشند. شما باید نسبتتان را با اینها تغییر دهید، آنهم با رویی گشاده و دستی مهربان.
آیا این پیام خبر از آن نمیدهد که این انسانها که به ظاهر ربطی به انقلاب ندارند، دیگر خود را در تاریخ مدرن معنا نمیکنند، هرچند ظاهرشان مدرن است؟ و باید آنها را از خود بدانیم و ما این را در تشییع پیکر شهدایی مثل شهید حججی و شهید حاج قاسم سلیمانی دیدیم که چه کسانی خود را وابسته به آن شهدا احساس میکردند که از نظر ظاهر تحت تأثیر فرهنگ غرب بودند. در انتخابات آینده باید روشن کنیم انقلاب اسلامی این افراد را از خود میداند تا نهتنها به آیندهی این نظام امیدوار باشند، بلکه دشمن کاری نکند تا به سوی نامزدهایی روند که اشاره به غرب دارند.
۸. اگر ما اسلام را با عقلی که حضرت امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» متذکر آن بودند به صحنه نیاوریم و در این رابطه در تحجر خود بمانیم و یا صرفاً مشغول فرهنگ مدرن شویم، جواب انسانها را ندادهایم و انقلاب اسلامی در راستای حضور تاریخیِ چنین انسانی به صحنه آمده است. مخاطب انقلاب اسلامی انسانی است که نه میخواهد مناسبات خود را سراسر در اختیار فرهنگی قرار دهد که امور قدسی را به حاشیه برده و نه میخواهد نسبت به حضورِ جهانی بشر مدرن بیتفاوت باشد و تمدن نوین اسلامی در این راستا طلوع میکند و ما باید در این فضا به انتخابات فکر کنیم و نامزدهای ریاست جمهوری باید چنین افقی را مدّ نظر قرار دهند.
۹. هر تمدنی که بخواهد در تاریخی وارد شود حضور آن به صورت فرآیندی میباشد و نه دفعی و ناگهانی. در واقع اگر تمدنی بخواهد جای تمدنی بنشیند، مراحلی طیّ میشود تا عادات گذشته به مرور به حاشیه رود و هویت جدید به مرور جایگزین شود و در این مسیر حرکات مردم بدون قبض و بسط نیست. خودِ غربیها میگویند ۲۰۰ سال طول کشید تا ما توانستیم از قرون وسطا به حیات مدرن دست بیابیم. اگر مشخص شود طی یک فرآیند ما چیزهایی را پشت سر میگذاریم و چیزهایی را که مربوط به اهداف ما میباشد به خود نزدیک میکنیم، باز باید بدانیم بعضاً عهد قدیم به ظهور میآید و آن روحیهی قبلی که اهدافی را از خود کرده، نمیگذارد به راحتی آن عهد جدید انتخاب شود. ولی اگر متوجه باشیم در دل همین قبض و بسطها یک ارادهی متعالی، همچون حرکتی زیر پوست تاریخ، دارد جلو میآید؛ میفهمیم تاریخِ خود را چگونه ارزیابی کنیم. وقتی اسلام آمد، چیزی نگذشت که همراه اسلام یک غدیر و یک سقیفه به میان آمد. سقیفه میگفت ما تغییر عبادات از بتپرستی به نمازخواندن را میپذیریم ولی در همان فرهنگ گذشته که همان فرهنگ جاهلیت بود. و ملاحظه کردید با اینکه عبادات عوض شد، ولی جریان جاهلیت از آن تاریخ بیرون نرفت، هرچند بتها را خراب کردند.
غدیر متذکر تاریخ دیگری است که با اسلام شروع شده. در غدیر تنها عبادات نیست که تغییر کرده است بلکه تاریخی به نام تاریخ توحید از طریق اسلام به میان آمده. این جدالی است که در هر تاریخی واقع میشود. هماکنون در این تاریخ نسبت به عصر جدیدی که انقلاب اسلامی متذکر آن است ما کجا قرار داریم؟ ما در حال حاضر در همین قبض و بسطِ تاریخی هستیم، از آن طرف افق تاریخیِ ما تاریخ بیرون از سکولاریته و استکبار است، و از طرفی عادات پیشین و تعریفهایی که مدرنیته از زندگی کرده است، چیزی نیست که به راحتی به حاشیه برود، زیرا هنوز تعریف کاملی از زندگی - آنطور که جهانی باشد در میان دو جهان- نداریم. این زمینگیریِ ما به جهت آن است که هنوز متوجهی ارادهی الهی که بنا دارد تاریخ استکبار را از صحنه بیرون ببرد، نشدهایم، هرچند شواهد خوبی در مقابل خود داریم. مثل حضور انقلاب اسلامی در منطقه و رقابتی که با برنامههای آمریکا داریم که آمریکا دیگر توان به نتیجهرساندن برنامههایش را از دست داده است. این حرفی است که استراتژیستهای دنیا مطرح میکنند و این نشان میدهد که از آن طرف یک تمدنی دارد از هویت تمدنیاش افول میکند و از طرفی تمدنی در حال ظهور است. باید در این راستا جایگاه انتخابات آینده را مدّ نظر قرار دهیم تا قدمی به ذات انقلاب نزدیک شویم ولی اگر با شعارهای تند نامزدهای معتقد به آرمانهای انقلاب، به آنچه فعلاً قابل دستیابی نیست به صحنه آمدیم، بسیار از جریانهای خاکستری عقبنشینی میکنند. (۱)
۱۰. ما با آنچه انقلاب اسلامی به ظهور آورده، در شرایطی هستیم که خود را مرعوب فرهنگ و قدرت غرب، بهخصوص آمریکا احساس نمیکنیم. قبل از انقلاب اسلامی، آمریکا برای آنکه ما را و یا مردم غرب آسیا را بترساند، کافی بود یکی از ناوهای جنگی خود را از ساحل فلوریدا به قصد خلیج فارس حرکت دهد؛ همهی سران منطقه دستشان بالا میرفت. در حالیکه امروزه ناوها به خلیج فارس آمدهاند و مردم ما آنها را به هیچ گرفتهاند، چون واقعاً آن ناوها در این تاریخ هیچ شدهاند. بوشِ پسر گفته بود گزینههای نظامی را من در رابطه با ایران بر روی میز گذاردهام. روزنامهی «گاردین» در همان زمان نوشته بود که مردم ایران در حال دید و بازدیدهای عید نوروز و شادی عید نوروز هستند و تهدید بوش را به چیزی نمیگیرند. درک این واقعیت برای مردم بسیار مهم است تا به نامزدی که از غرب میترسد توجه نکنند و ما را از حضور تاریخی خود عقب بیندازد.
۱۱. اینکه ما هنوز به جهت تعلّق به آن نوع زندگی که در گذشته داشتهایم، آلوده به آن هستیم، بحثی نیست. بحث بر سر این است که آیا یک نحوه عبوری در میان آمده است و یا به عقب برگشتهایم؟ اصلاً بحث این نیست که در حال حاضر ما هنوز آلودگیهای گذشته را در فرهنگ عمومی و ادارات خود داریم، حتماً همینطور است و این وجه مشئمهیِ بشریِ ما میباشد. میدانید از نظر قرآن انسانها دو وجه دارند: «وجه یمینی» و «وجه شمالی»، یا به عبارت دیگر «وجه مشئمه» و «وجه قدسی». انقلاب اسلامی رویکردی است تا طیّ یک فرآیند، بشر را از آن روح جاهلیتِ مدرن آرامآرام آزاد کند و این فرآیند مسلّم در مسیر خود حالت قبض و بسط دارد، به طوری که در بعضی مراحل آن جاهلیتِ مدرن میآید و غلبه میکند، ولی منحنیِ حرکت به جهت روح توحیدی آن رو به جلو میباشد، هرچند که آن روح حالت غیب دارد ولی نقشآفرین است، مثل حضور خداوند در عالم.
وجه توحیدی انقلاب اسلامی روحی است که در روان انسانها کما بیش جاری میباشد، هرچند در بعضی مراحل آن روح به حاشیه میرود ولی از بین نمیرود، بنیادی است که آیندهی پیشِ روی این ملت و جهان را میسازد. این آن چیزی است که در بنیاد روحی مردم ما به جهت وجه توحیدی انقلاب اسلامی نهفته است.(۲) و در این راستا انتخاباتی با شعارهای مطابق این وجه تاریخی باید مدّ نظر باشد، وگرنه به دست خود، خود را از مواهب الهی که به ما عطا شده، محروم کردهایم و مردم باید متوجهی چنین امری باشند و خود را ارزان نفروشند.
۱۲. عرض بنده آن است که نسل جوان ما یک «وجه یمینی» دارد که وقتی رهبر معظم انقلاب یا حضرت امام صحبت میکنند و متذکر حقایق میشوند، او آن را حس میکند و میفهمد با او حرف میزنند، از آن طرف هم «وجه مشئمه» و «شمالی» دارد که دنیای مدرن آن را هدف گرفته و این جوان در چنین موقعیتی میباشد. نظر بنده آن است که این جوان با هرچه بیشتر افول فرهنگ غربی و نمایانشدن دروغِ وعدههای زندگی غربی که در ذات آن زندگی نهفته است، خود را در آیندهای حسّ میکند که آیندهی شرافتمندانهای است که انقلاب اسلامی متذکر آن میباشد و حاضر است پای آن، که در واقع «وجه یمینیاش» میباشد، بایستد. حتماً ملاحظه کردهاید بعضی از همین جوانانی که وارد جنگ و جبهه شدند، از آنهایی نبودند که در ابتدا اهل نماز شب و مستحبات باشند. همین آقای شاهرخ ضرغام را شما دیدید، خودش به رفقایش میگوید بلند شوید نماز بخوانید، ولی خودش در آن ابتدا نماز نمیخواند، اما بعد چه شد؟! دید گویا یک چیزی این وسط گم کرده است که در دل انقلاب اسلامی میتواند آن را پیدا کند و ادامهی خود را در انقلاب اسلامی دید و آن شهادت پر افتخار نصیب او شد. ما امروز با جوانانی روبهرو هستیم که اگر بتوانیم برایشان مشخص کنیم آن اهداف متعالی که به دنبالش هستند در انقلاب اسلامی میباشد، آنطور که باکریها و حججیها میبینند، حتماً آیندهی خود را در آنجا جستجو میکند. ما هنوز مردم خود را متوجهی آن حضور تاریخی که با انقلاب اسلامی در حال شکلگیری است، نکردهایم، و انتخابات، عرصهی تذکر به چنین حضوری است که باید نامزدهای انتخابات از آن غفلت نکنند تا مردم به نامزدی نظر کنند که تراز انقلاب اسلامی است.
۱۳. رهبر معظم انقلاب «حفظهالله» ذهنها را متوجهی رئیس جمهور جوان و حزباللّهی کردند. افرادی مثل بنده بخواهیم یا نخواهیم انقلاب به عنوان یک رخداد زنده و دارای آرمان، از ما جهت مدیریت خود عبور میکند. نسل جوانِ ما با فهم تاریخی خود دارد از نگاههایی که مربوط به این زمانه نیستند، عبور میکند. اینها خودشان فکر میکنند تنها آنها صاحب انقلاب هستند. در حالیکه انقلاب به سوی دیگر میرود و اصرار بر حضور افراد مسن در مدیریتها، جوانان ما را افسرده میکند که اینها چرا متوجه نیستند با مدیریتهای کهنهی خود نمیفهمند ما کجا هستیم، در حالیکه نیاز به تحولات اساسی داریم تا بستر این آقازادهپروری و اشرافیت و ثروتهای بادآورده و آن تحجر و انجماد از بین برود. انقلاب اسلامی توانایی این تحول را دارد ولی این با روحیه جوانان ممکن است. رهبر معظم انقلاب تعبیری دارند که میفرمایند حضور جوانان را برای مدیریتهای بالا و متوسط باید مغتنم بشماریم. این نکته را به عنوان یک شخص نمیگویند به عنوان کسی که این تاریخ را درک کرده است متذکر میشوند. به جوانان امروز نمیتوانیم نصیحت کنیم با روحیهی محافظهکاری که در مقابل این کوتاهیها ساکت است، همراهی کنند. تاریخِ این حرفها گذشته است. به قول «لیوتار» دورانِ کلانروایت گذشته است که انسانها را در تصمیمگیریهای زندگیشان شرکت ندهیم. این دیگر مربوط به این تاریخ نیست که بنده بگویم و شما بپذیرید. نه شما میپذیرید و نه من باید بگویم. باید در یک هویت تاریخی به نام انقلاب اسلامی با همدیگر گفتگو کنیم تا از آسمان معنویت، حقیقت خود را به ظهور آورد. ما جوانها را کنار گذاشتهایم و میخواهیم با مردانِ دیروز، امروز را مدیریت کنیم. در حالیکه جوانان ما عموماً تاریخ خود را میشناسند و میدانند در کجا هستند، لذا قصهی اینکه شما به جوانان بگویید من دستور میدهم و شما انجام بدهید، قصهی امروز نیست و این نشانهی بیتاریخی میباشد. دورهای که اندیشهها آمدند تا همدیگر را بفهمند، آغاز شده. دورهی گفتگو است و به اصطلاح شرایط «دیالوگ» به میان آمده. در دل آن دیالوگ در بستر انقلاب اسلامی، حقیقتِ مناسب این تاریخ ظهور میکند. اکثر جوانان ما انقلاب اسلامی را با «وجه یمینی» خود به لطف الهی در این تاریخ احساس میکنند. ما باید مانع به میدانآمدن آنها نباشیم. اکثر آنها شهید حججی و حاج قاسم سلیمانی هستند.
۱۴. باید مسائل مشخص شود و مطابق مسئلههایی که مسائل اصلی تاریخ ما میباشد، گفتگو معنا دارد. مطمئن باشید تا مسئلههایمان معلوم نشود، بدون دلیل با یکدیگر مخالفت میکنیم، زیرا تاریخ خود را نمیشناسیم تا مسائلمان معلوم شود و موانع حضور تاریخی ما مشخص گردد. ما میخواهیم نسل مناسب روحیهی انقلاب اسلامی تربیت کنیم، آیا این آموزش و پرورش میتواند چنین کاری را انجام دهد؟ آیا پیشرفت صنعتی ما با این نظام اداری ممکن است؟ باید طوری شرایط تغییر کند که نسلی مناسب هویت انقلاب اسلامی تربیت شود و به آیندهی حضور خود در اجتماع امیدوار باشد. در حال حاضر ساختارها برایمان مسئله است. به نظر بنده ما در نظام آموزشی خود، فرزندانمان را دفن میکنیم و با نسلهای سوخته روبهرو هستیم. باید جرأت کنیم و روشن نماییم مسئلهمان چه مسائلی است که در گام دوم میخواهیم با آنها روبهرو شویم. روحیهی تحولخواهی، شرط قدمگذاشتن در گام دوم میباشد. تا مسائلمان روشن نشود متوجه نمیشویم با این ساختارها نمیتوانیم مسائل خود را حل کنیم و خطر ناکارآمدی نظام در اذهان پیش میآید که بهانهای میشود برای براندازها. در انتخابات آینده با جدّیت تمام باید این مسائل و مشکلات مدّ نظر باشد تا معلوم شود چه کسی مرد این میدان است و در آن فضا خود به خود مردم متوجه میشوند به چه کسی باید رأی بدهند.
۱۵. ما در زمان خستگی بشر از مدرنیته و رجوعاش به فطرت انسانیاش، چه چیزی عرضه کردهایم؟ انقلاب اسلامی در گام دومِ خود، که بنا است انتخابات آینده در آن بستر به ظهور آید، اگر نتواند طوری زندگی را معنا کند تا جوانان ما متوجهی همان افقی شوند که شهید حاج قاسم سلیمانی و حججیها متوجه آن شدند و احساس کردند برای تحقق آن میتوان جان خود را فدا کرد؛ به زحمت میافتد. باید نشان داد میتوان از خرد مدرن و عقل تکنیکی استفاده کرد و جامعهای مناسب این تاریخ داشت. موشک ساخت ولی در کنار آن از اشارتهای فطرت الهی خود و معنابخشی به زندگی، غافل نبود تا مثل زندگی غربی گرفتار پوچی و نیهیلیسم نشویم.
۱۶. عرض بنده آن است که بر روی گفتمانسازی کار جدّی باید بشود. ملاحظه کردید در ابتدای انقلاب که انقلاب اسلامی وارد تاریخ جهان شد، غرب چه اندازه در واکنشِ خود منفعلانه عمل میکرد و کاملاً کُنشگرِ میدان، ما بودیم در حدّی که شما آن واکنشها را در هالیوود نیز میبینید. آنها ناچار میشوند وارد فیلمهای ماورائی و آخرالزمانی بشوند. این انقلاب اسلامی بود که آنها را وارد این کارها کرد و در همین رابطه عرفانهای نوظهور شکل میگیرد تا کام تشنهی بشر خسته از مدرنیته را جواب دهد. ولی چون گفتمانسازی به همان معنایی که عرض شد اتفاق نمیافتد و مسئلههای اصلی خود را نشناختیم و آرامآرام آن حالت کنشگری ضعیف شد، هرچند هنوز ما در صحنه هستیم ولی این کافی نیست. انتخابات آینده نوعی حضور در جهانی است که بشریت احساس کند بستر جوابگویی به نیازهای بشرِ خسته از مدرنیته فراهم شده است.
۱۷. بخشی از گفتمانسازی، نشاندادن واقعیتها است و ضعفهایی که از نظر باورهای دینی داریم که مناسب این تاریخ نیست. در بسیاری از شئون مختلف زندگی نتوانستیم مناسب توحیدی که حضرت امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» متذکر آن بودند با استکبار و با زندگی امروزی مواجه شویم و لذا با نحوهای از علاقهمندی نسبت به زندگی مدرن در مردم روبهرو شدیم و این تنها با روحیهی تحولخواهی که رهبر معظم انقلاب «حفظهالله» متذکر آن هستند، پیش میآید و مردم باید با جدّیت تمام به نامزدی فکر کنند در صدد تحول اساسی است تا نظام اسلام را از اتهام ناکارآمدی که به جهت دولتهای ضعیف پیش آمد، مبرّا کند.
۱۸. در جمعبندی میتوانم عرض کنم اگر نسبت خودمان را با جهان و تمدنها، بهخصوص تمدن اسلامی بشناسیم و بتوانیم معنای آن تمدن را بفهمیم و جایگاه خود را در این تاریخ روشن کنیم و بدانیم در کدام مرحله از تاریخ خود هستیم، کار راحتتر جلو میرود. یکی از نکاتی که میتوان از توصیههای مقام معظم رهبری «حفظهاللّه» فهمید این است که ما در هر جای جمهوری اسلامی که هستیم آنجا را مرکز دنیا بدانیم و با نظر به آن شرایط، وظیفهی خود را انجام دهیم. مسلّم رحمت خدا شامل حالمان میشود و به نظر بنده همین نسبت و موقعیت شناسی نکتهی اصلی این بحث میتواند باشد تا بفهمیم عصر جدیدی که انقلاب اسلامی وارد این تاریخ کرده، چگونه باید جلو برود. این اساسیترین نکتهای است که در انتخابات آینده باید مدّ نظر قرار گیرد. با اینهمه باید بدانیم با تغییر رئیس جمهور در مناسباتِ قدرتی که متکی بر مؤسسات مدرن است تحولی بزرگ به وجود نمیآید مگر آنکه به گفتهی مقام معظم رهبری با نهضتی نرمافزارانه، افقهای نگاه جامعه به جهانی باشد که نه از گذشتهی خود گسسته باشد و نه تماماً بخواهد با غفلت از جهان جدید، در گذشتهی خود متوقف شود.
«و السلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته»
«اصغر طاهرزاده»
پی نوشت:
۱. در حالی که رهبرمعظم انقلاب در جمع دست اندر کاران جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی میفرمایند : « قشر خاکستری و حتی قشر خاکستری متمایل به طرف سیاه را هم باید بربایید و جذب کنید» 19/8/95.
۲. در مورد اینکه بنیاد روح مردم ما نظر به وجه توحیدی انقلاب دارد ملاحظه کردید آقای «عنایت آزغ» جوان دستفروش ۲۹ ساله که در نزدیکی کلینیک سینا بساط دستفروشی خود را برای کسب رزق حلال پهن میکرد، در شب حادثه انفجار و آتشسوزی آن کلینیک با شنیدن صدای کمک خواهی و فریاد زنان و کودکانی که گرفتار دود و آتش شده بودند، رسم مردانگی را به جا آورد و با رها کردن بساطی که شاید همه زندگی مادی او بود، با شجاعت و غیرت دل به آتش زد و توانست ۱۱ زن و کودک را نجات دهد. این جوان خوشغیرت در جریان این فداکاری دچار جراحت و صدماتی هم شد که سوختگی و ۱۱ بخیه دستش و جای زخم شیشههای شکسته شده در پایش شاهد این دلاوری است. در پاسخ به این سؤال که چه آرزویی دارد؛ گفت: اول از همه آرزو دارم رهبر انقلاب را ببینم، این واقعاًً آرزوی دیرینه من است؛ دوم اینکه بتوانم در سپاه قدس باشم و به مردم خدمت کنم و راه شهید سلیمانی را ادامه بدهم، چرا که واقعاًً ایشان را خیلی دوست دارم.»