داستانی از زنده کردن مردگان توسط عیسی (ع)
شخصى از امام صادق (علیه السلام) پرسید: آیا عیسى بن مریم کسى را بعد از مردنش زنده کرده، به طورى که عمرى را براى مدتى از سر گرفته باشد و مانند سایرین غذا خورده و بچه دار شده باشد؟ (۱)
حضرت فرمود:
«آرى عیسى (علیه السلام) رفیقى داشت که در راه خدا با او برادرى مى کرد و همواره عیسى به سراغش مى رفت و در سرایش رحل اقامت مى انداخت. وقتى عیسى مدتى از او غایب شد، پس از مراجعت از سمت اقامتگاه رفیقش عبور کرد تا سلامى به او بدهد، دق الباب کرد مادرش بیرون آمد، عیسى از او حال برادر پرسید، پیر زن عرض کرد: «یا رسول الله! برادرت به رحمت ایزدى پیوست»، فرمود: «میل دارى بار دیگر او را ببینى؟» عرض کرد آرى، فرمود: «فردا مى آیم و به اذن خدا او را برایت زنده مى کنم»، چون صبح شد عیسى نزد آن زن آمد و گفت با من بیا تا بر سر مزار رفیقم برویم، عیسى (علیه السلام) وقتى بر سر مزار او رسید ایستاد و دست به دعا بلند نمود، چیزى نگذشت که قبر شکافته شد و فرزند آن زن در حالى که زنده شده بود بیرون آمد، وقتى چشم مادر به او و چشم او به مادر افتاد هر دو به گریه در آمدند، عیسى (علیه السلام ) به حال آن دو رقت نمود و گفت: «میل دارى بامادرت در دنیا بمانى؟» عرض کرد: «آیا با رزق و خوراک و عمر یا بدون خوراک و رزق و مدت؟« فرمود: «بلکه با رزق و مدت بیست سال که در آن مدت ازدواج بکنى و فرزند دار شوى.» عرض کرد: «اگر چنین است آرى مایلم»، حضرت او را به مادرش سپرد و رفت و آن جوان همانطورى که مسیح وعده داده بود بیست سال دیگر زندگى نمود و فرزنددار شد.
*************************************************************************
۱) در کتاب کافى است که محمد بن یحیى از احمد بن محمد از حسن بن محبوب از ابى جمیله از ابان بن تغلب و غیر او از امام صادق این روایت را نقل کرده است. (برگرفته از تفسیر المیزان علامه طباطبایی)