اوج پرواز

«اگر به پرواز می اندیشید، شهادت برترین آن است»

«اگر به پرواز می اندیشید، شهادت برترین آن است»

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندها

Image result for ‫زن در اسلام‬‎

 

   روایتی خواندنی از پیامبر (ص) دربارة زن در اسلام

 

بیهقی در الدرالمنثور از «اسما بنت یزید انصارى» روایت کرده که نزد رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله) شده در حالى که آن جناب در بین اصحابش قرار داشت، اسما عرضه داشت: 

پدر و مادرم فدایت باد، من از طرف زنان خدمت شما آمده ام، یا رسول اللّه جانم به فدایت بدان که هیچ زنى در شرق و غرب از آمدن من به نزد تو خبردار نشده، مگر آن که نظریه اش مثل همین نظریه اى است که من عرض مى کنم.

خداى تعالى تو را به حق مبعوث کرد به سوى مردان و زنان (عالم) و ما به تو ایمان آوردیم، و به معبود تو که تو را فرستاده نیز ایمان آوردیم، و ما طایفه زنان محصور در چهار دیوارى خانه ها، و تحت سیطره مردان هستیم، و در عین حال پایه و اساس خانه و زندگى شما مردانیم این مائیم که شهوات شما را بر مى آوریم، و به فرزندان شما حامله مى شویم، و اما شما مردان در دین اسلام برترى هایى بر ما یافته اید، شما به نمازهاى جمعه، و جماعت و به عیادت بیماران، و به تشییع جنازه مى روید، همه ساله مى توانید پشت سر هم به حج بروید، و از همه اینها ارزنده تر این که شما مردان مى توانید در راه خدا جهاد کنید، و چون شما به سوى حج و یا عمره و یا به سوى جهاد مى روید اموال شما را حفظ مى کنیم، و براى شما پارچه مى بافیم، تا لباس برایتان بدوزیم، و اموال شما را تر و خشک مى کنیم، (در نسخه اى دیگر آمده اولادتان را تربیت مى کنیم) پس آیا در اجر و ثواب با شما شریک نیستیم؟ 

حضرت با همه رخسارش روى به اصحاب خود کرد و سپس فرمود: 

آیا سخن هیچ زنى بهتر از سؤ ال این زن درباره امر دینیش شنیده اید؟ 

عرضه داشتند: یا رسول اللّه، هیچ احتمال نمى دادیم زنى به چنین مطالبى راه پیدا کند، آنگاه رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله) متوجه آن زن شد، و سپس به وى فرمود: 

اى زن برگرد، و به همه زنانى که این سؤال را دارند، اعلام کن که همین که شما به خوبى شوهردارى کنید، خشنودى او را به دست آورید، و تابع موافقت او باشد، اجر همه اینها معادل است با اجر همه آنهایى که براى مردان شمردى.

 زن برگشت در حالى که از شدت خوشحالى مکرر مى گفت : لا اله الا اللّه، اللّه اکبر.

استفاده سه نکته از این روایت، پیرامون موقعیت و شخصیت زن در اسلام

اگر کسى در این حدیث و در نظایر آن داستانهایى که از مراجعه زنان به رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله) و گفتگویشان با آن جناب در مسائل راجع به شرایع دین را حکایت مى کند، و نیز در احادیثى که از حقوق مختلف زنان خبر مى دهد دقت کند، این معنا برایش روشن مى شود که زنان در عین این که در حجابند، و مسؤولیتشان اداره داخل خانه ها است، و بیشتر به شؤون زندگى منزلى مى پردازند در عین حال ممنوع از مراوده و آمد و شد به نزد ولى امر، و نیز تلاش در حل مشکلاتى که احیانا پیش مى آید نبوده اند، و این همان آزادى عقیده اى است که ما در ضمن بحث پیرامون آزادى عقیده، در آخر سوره آل عمران درباره اش بحث کردیم. و از حدیث نامبرده و نظایر آن سه نکته استفاده مى شود.

نکته اول:

این که طریقه مرضیه زن در اسلام این است که به تدبیر امور داخلى منزل و تربیت اولاد بپردازد، و این طریقه در عین این که سنتى پسندیده، و غیر واجب، و لیکن ترغیب و تشویق هائى که درباره آن شده، _ از آنجایى که جو مسلمین جو تقوا و به دست آوردن رضاى خدا و ترجیح ثوابهاى آخرت بر بهره هاى دنیوى، و تربیت بر اساس اخلاق صالحه زنان یعنى عفت و حیا و محبت اولاد و عشق ورزیدن به زندگى در محیط خانه و امثال آن بوده _ این سنت مستحب همچنان محفوظ مانده است.

اشتغال به این شؤون، و اهتمامى که در زنده نگه داشتن عواطف پاکى خداى عزوجل در وجود زنان به ودیعه سپرده زنان را مشغول به خود کرد، و فرصتشان نداد که در مجامع مردان داخل شده، و با آنان حتى در حدودى که خدا به آنان اجازه داده بود اختلاط کنند، شاهد این معنا همین است این سنت همچنان در بین مسلمانان در طول قرنهاى طولانى روى پاى خود ایستاده بود، تا آن که بى بند و بارى زنان مغرب زمین به عنوان آزادى زنان در جوامع مسلمین رخنه یافت، و بدون اینکه مسلمانان خودشان متوجه شوند بدترین جنایات را بر مرد و زنشان وارد آورد، و آن عبارت بود از تباهى اخلاق، و فساد زندگى، و بزودى دود این افسار گسیختگى به چشمشان خواهد رفت.

آرى اگر اهل شهرها ایمان مى آوردند و تقوا پیشه مى کردند خداى تعالى برکاتى از آسمان به رویشان باز مى کرد، و آن وقت از آسمان و زمین برخوردار مى شدند و لیکن آیات خدا را تکذیب کردند، و نتیجه اش این شد که گرفتار شدند.

نکته دوم:

اینکه جاى تردیدى باقى نمى ماند که ممنوعیت زنان از شرکت در امر جهاد و امر قضاوت و حکومت بر مردم سنت واجبى بوده است.

نکته سوم:

ارزش احکام اسلامى در محیط و ظرف اجتماعى تحت حاکمیت اسلام، معلوم گردد

این که اسلام این محرومیت زنان را مهمل نگذاشته، و آن را به مزیتى برابر آن جبران کرده است، مثلا اگر زنان از فضیلت جهاد در راه خدا محروم شده اند خداى تعالى این فضیلت را به فضیلتى دیگر معادل آن جبران نموده، و مزایا و فضایلى به او داده که در آن افتخاراتى حقیقى هست، مثلا اسلام نیکو شوهردارى کردن را جهاد زن قرار داده، و شاید همین مطلب در بین ما (البته مایى که فعلا در ظرف زندگى غربی قرار داریم) آنطور که هست ارزش خود را نشان ندهد، و لیکن در ظرف زندگى اى که اسلام حاکم بر آن (و در آن ظرف براى هر چیزى به مقدار ارزش واقعیتش ارج نهاده مى شود، و در آن همه تلاشها و رقابت ها بر سر فضایلى از انسانیت است که مورد رضامندى خداى سبحان باشد، خدایى که ارزش هر یک از فضایل را آن طور که هست مى شناسد، و براى سلوک هر انسانى مسلکى را معین نموده، و آن انسان را به پیمودن آن مسلک تشویق نموده، و براى ملازم بودن خطى که برایش ترسیم کرده بها و ارزشى معین کرده، معادل انواع خدمات انسانى، و معادل اعمال آن است) در چنین ظرفى دیگر هیچ خطى بر خطى دیگر برترى ندارد، ساده تر بگویم در چنین ظرفى فضیلت آن مردى که در معرکه قتال حاضر مى شود، و با کمال سخاوت خون خود را ایثار مى کند، از فضیلت زنى که وظیفه شوهرداریش را انجام مى دهد، برتر نیست، و نیز آن مرد حاکمى که سرپرستى جامعه را به عهده گرفته، چرخ زندگى مجتمع را مى چرخاند، هیچ افتخارى بر آن زن ندارد، و آن مردى که بر مسند قضا تکیه زده هیچ برترى نسبت به زنى که کودکش را تر و خشک مى کند ندارد، چون منصب حکومت و قضا _ البته براى کسى که در آن دو منصب طبق حق عمل کند، و حق را به حق دار برساند _ جز خون دل و مشقت دنیوى اثرى ندارد چون در ظرف اسلام و براى مرد مسلمان قبول این منصب ها در حقیقت خود را به معرض مخاطر و مهالک افکندن است، چون هر لحظه ممکن است حق بیچاره اى را که به جز رب العالمین حامى یى ندارد ضایع کند، «ان ربّک لبالمرصاد» رب العالمینى که در کمین ستمکاران است، بنابراین چه افتخارى هست براى مردان بر زنانى که اگر این مسؤولیت ها را نپذیرفته اند، براى این است که رب العالمین از آنان نخواسته، و از آنان چیز دیگرى خواسته و برایشان، خطى دیگر ترسیم کرده، که باید ملازم خط خود باشند، و راه خود را بروند.

پس در مجتمع اسلامى این پستها وقتى افتخار مى شود، و زمانى اثر خود را مى بخشد، و وقتى تعبد به آن براى صاحبش صحیح و مشروع مى گردد، که صاحبش در پذیرفتن آن نوعى ایثار کرده باشد، و طورى تربیت شده باشد که هر پستى را که اجتماع به او مى دهد در نظرش مسؤولیت و بار گران باشد، و در قبول آن از خود گذشتگى به خرج دهد، در چنین مجتمعى اگر به مرد بگویند تو باید به میدان جنگ بروى، یا کشور را اداره کنى، به خاطر رضاى خدا این بار سنگین را به دوش مى کشد، و اگر به زن بگویند تو باید در خانه بمانى و نسل را تربیت کنى، او نیز به خاطر خدا قبول مى کند، و هیچ تناقضى هم در این دو قسم حکم نمى بیند.

آرى اختلاف شؤون و مقامات اجتماعى و اعمال بشرى به حسب اختلاف، و جو آنها چیزى نیست که کسى بتواند آنرا انکار کند، یک سرباز، یا یک حاکم، و یا یک قاضى مسلمان، اگر افتخار مى کند به خاطر یک احترام خرافى و غیر واقعى نیست، بلکه یک کرامت واقعى است، و آن این است که توانسته در راه خدا مسؤ ولیتى سنگین را به عهده بگیرد، ولى یک سرباز غیر مسلمان که در محیطى مادى تربیت یافته، او نیز در جنگیدن و خون دادن و اینکه حاضر شده است جان خود را در راه وطن خود بدهد افتخار مى نماید، لیکن به خاطر یک احترام خرافى، و غیر واقعى افتخار مى کند، و آن این است که وقتى کشته شد و به اعتقاد او نابود و هیچ و پوچ گشت، مردم نامش را در فهرست فداکاران در راه وطن مى برند، و از خود نمى پرسد وقتى من هیچ و پوچ شدم کجا هستم که از تعظیم نامم لذت ببرم.

و همچنین یک ستاره سینما در آن جامعه احترامى پیدا مى کند، که حتى رئیس جمهور هم آن احترام را نداشته باشد، در حالى شغلشان و آنچه در طول عمر به مردم مى دادند، بزرگترین عامل سقوط مقام زنان بود، و شنیع ترین فحشا و سزاوار شنیع ترین سرزنش بودند. 

پس همه اینها که گفتیم علتش این است که ظرف زندگى خوبیها و بدیها و افتخارات و ننگ ها را معین مى کند، چه بسیار جمعیت ها که یک امر ناچیز و حقیر را تعظیم، و یک امر مهم و ارزنده را تحقیر مى کنند، پس هیچ بعید نیست که اسلام امورى را تعظیم کند، و ما مسلمانانى که در محیط مادیت و غرب زدگى بار آمده ایم آن را حقیر بشماریم، یا اسلام امورى را حقیر بشمارد که در چشم و درک ما بسیار عظیم باشد، و بر سر آنها سر و دست بشکنیم، و ظرف در صدر اسلام ظرف تقوا و ایثار آخرت بر دنیا بود، نه ظرفى که فعلا ما داریم.

«تفسیر المیزان علامه طباطبایی»

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">