روایتی درباره عرض بهشت و جهنم
«روایتی دربارة عرض بهشت و جهنم»
در مجمع البیان در ذیل آیه:
«جنه عرضها السموات و الارض»
از رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله) روایت کرده که شخصى از آن جناب پرسید: وقتى عرض بهشت همه آسمانها و زمین باشد پس دوزخ کجا است؟
رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله) فرمود:
سبحان اللّه وقتى روز مى آید شب کجا است؟
علامه طباطبایی:
بعضى ها این کلام رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله) را این گونه تفسیر کرده اند: که مراد آن جناب این بوده که آتش در علم خداى تعالى است، همان طور که شب در هنگام فرا رسیدن روز در علم خداى تعالى است، اگر منظور این اشخاص این است که آتش از علم خداى تعالى غایب نیست پر واضح است که این جواب قانع کننده نیست، و اشکال را از بین نمى برد، چون سؤال از مکان آتش است نه از علم خداى تعالى به آتش، و اگر منظورشان این است که ممکن است مکان دیگرى بیرون از سماوات و ارض باشد که دوزخ در آن قرار داشته باشد، گو اینکه این احتمال فى نفسه بعید نیست، لیکن روى این فرض مقایسه «جنت و نار» با «لیل و نهار»، مقایسه اى صحیح نیست، براى اینکه شب در هنگام آمدن روز از حیطه آسمانها و زمین خارج نیست، و بنابر این حق مطلب این است که این تفسیر درست نیست.
معناى فرمایش پیامبر (ص) و توضیحى پیرامون اختلاف معانى دنیوى و اخروى
و من گمان مى کنم روایت به یک معنائى دیگر نظر دارد، و توضیح آن این است که آخرت با همه نعمتها و عذابهایش هر چند که شباهتى با دنیا و لذائذ و آلامش دارد، و همچنین انسانى که در آخرت وارد شده هر چند که همان انسانى است که به عینه در دنیا بود _ همچنان که مقتضاى ظواهر کتاب و سنت همین است، الا اینکه نظامى که حاکم در آخرت است غیر از نظامى است که در دنیا حاکم است، چون آخرت دار اءبدیت و بقا است، و دنیا دار زوال و فنا است، و به همین جهت انسان در بهشت مى خورد، و مى نوشد و نکاح مى کند و لذت شهوانى مى برد، ولى در آنجا دچار عوارضى که در دنیا بر او وارد مى شد نمى گردد و همچنین انسان دوزخى در آخرت بین آتش مى سوزد، و سوزش آتش را مى چشد و از خوردنیها و نوشیدنیها و مسکن و همنشین دوزخیش شکنجه مى بیند، ولى آثار سوختن دنیائى را ندارد، (نه ذغال مى شود و نه خاکستر و نه مى میرد) و همچنین در آخرت عمرى ابدى و بى پایان دارد، ولى آثار طول عمر دنیائى از قبیل کهولت و پیرى و سال خوردگى را ندارد، و همچنین سایر شؤون حیاتى دنیائى را دارد ولى آثار دنیائى آن را ندارد، و این نیست مگر به خاطر اینکه عوارض و لوازم نامبرده از لوازم نظام دنیوى است، نه از لوازم مطلق نظام (چه دنیائى و چه آخرتى) پس دنیا دار تزاحم و تمانع است، ولى آخرت چنین نیست (پس مى شود پهناى آسمانها و زمین را بهشت اشغال کرده باشد، و در عین حال جهنم نیز آن را اشغال کند).
از جمله دلائل این معنا این است که: ما آنچه را که در طرف مشاهده خود از حوادث و اتفاقات و واقعه و حوادث دیگرى را براى بار دوم مى بینیم حوادث بار اول از نظرمان غایب مى شود، مثلا حوادث امروز را وقتى مى بینیم که حوادث دیروز از نظر ما غایب شده باشد، حوادث شب را وقتى مى بینیم که حوادث روز گذشته باشد، و همچنین مثالهاى دیگر و اما نسبت به خداى سبحان چنین نیست، از نظر او حوادث شب و روز یک جا مشاهد است، و حوادث آینده حوادث گذشته را از محضر او غایب نمى سازد، و این قسم حوادث مزاحمتى با یکدیگر ندارند، پس شب و روز و حوادث مقارن آن دو، به حسب نظام ماده و حرکت متزاحم و متمانعند، در یک جا و در یک لحظه جمع نمى شوند، ولى در نظام آخرت هیچ تزاحم و تمانعى با هم ندارند، و با این بیان معناى آیه زیر نیز بهتر فهمیده مى شود «الم تر الى ربک کیف مد الظل و لو شاء لجعله ساکنا ثم جعلنا الشمس علیه دلیلا ثم قبضناه الینا قبضا یسیرا».
و وقتى جمع بین لیل و نهار متزاحم، ممکن باشد، این نیز ممکن مى شود که آسمان و زمین گنجایش بهشتى را داشته باشد که به وسعت آن دو است و هم گنجایش دوزخى را داشته باشد که آن نیز به وسعت آن دو است به عبارت ساده تر اینکه: این نیز ممکن است که آسمان و زمین محل بهشتى و جهنمى باشد که وسعت هر دو بقدر آسمان و زمین است، ولى نه به حسب نظام دنیا، بلکه به حسب نظام آخرت و در اخبار براى این جریان نظایرى هست، از آن جمله در اخبار آمده که قبر یا روضه اى است از باغهاى بهشت، و یا حفره اى است از حفره هاى جهنم، و یا آمده است که قبر مؤمن تا چشمش کار مى کند وسیع است.
پس بنابر این جا دارد کلام رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله) را که فرمود: «سبحان اللّه وقتى روز مى آید شب کجا مى رود؟» را حمل کنیم بر چنان معنائى، نه بر حضور و غیاب آن دو از علم خدا، چون این خیلى روشن است که عالم بودن خداى تعالى به شب و روز ارتباطى با سؤالِ سائل ندارد، و همچنین اگر کسى از آن سؤال پاسخ دهد به اینکه وقتى روز مى رسد شب همچنان در عالم خارج باقى مى ماند، (و شب و روز نظیر چرخ فلکى است که نیمى از آن سفید و نیمى سیاه باشد، وقتى نیمه سفید جلوى شیشه مى آید نیمه سیاه عقب مى رود ولى در چرخ فلک هست )، چون در این صورت سائل اعتراض مى کند و مى گوید مطلب اینطور نیست، بلکه با آمدن روز در محل سکونت ما، شب در آن محل معدوم مى شود، و اگر محل را در نظر نگیریم و خود شب و روز را در نظر بگیریم، حقیقت شب عبارت است از یک سایه مخروطى که از تابش خورشید به یک طرف زمین در طرف دیگر آن پدید مى آید، و این سایه مخروطى بطور دائم دور کره زمین مى گردد و دائما یک طرف زمین روز و روشن و طرف دیگرش شب و تاریک است، پس با آمدن روز، شب باطل نمى شود، و در عین حال آنجا که روز هست، شب نیست.