اوج پرواز

«اگر به پرواز می اندیشید، شهادت برترین آن است»

«اگر به پرواز می اندیشید، شهادت برترین آن است»

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندها

«ماجرای فکر آوینی»

پنجشنبه, ۷ بهمن ۱۴۰۰، ۱۰:۰۵ ق.ظ

 

کتاب ماجرای فکر آوینی

 

«ماجرای فکر آوینی»

 

«نویسنده: دکتر وحید یامین پور»

 

تنها کتابی که از شهید آوینی خوانده بودم، ۱۵ سال پیش، کتاب «فتح خون» بود. البته تمام نریشن های آوینی در مجموعه مستند روایت فتح را هم گوش داده بودم. و چند جلسه ای هم از سخنرانی های استاد طاهرزاده در خصوص شهید آوینی، همه آن چیزی بود که من از ایشان می دانستم. اما هیچ آشنایی مستقیمی با اندیشه های این شخصت برجسته ادبی و هنری کشور نداشتم تا اینکه این کتاب بدستم رسید. (۱)

درباره کتاب ماجرای فکر آوینی

کتاب ماجرای فکر آوینی نوشته وحید یامین‌پور است. این کتاب گفتارهایی در شناخت مفاهیم بنیادی تفکر شهید سیدمرتضی آوینی است. سید مرتضی آوینی، حکیم هنرمندی بود که بی‌شک مقام او، مقام «معلم» است. معلم اندیشه‌ها و سلوک فکری و فرهنگی کسانی که در ساحت انقلاب اسلامی راه می‌پیمایند.

کتاب ماجرای فکر آوینی مجموعه درس‌گفتارها و مصاحبه‌هایی است که نویسنده طی چند سال اخیر در تبیین اندیشه و چارچوب نظری شهید آوینی داشته‌ است. درس‌گفتارها در «موسسه طلوع حق» ارائه شده و سیری است کوتاه و فشرده از مهمترین مفاهیمی که مقالات تحلیلی، تبیینی و انتقادی شهید آوینی بر آن‌ها استوار شده است. طبعاً درس‌گفتار، استحکام و نظم یک کتاب مستقل را ندارد ولی متن پیش رو سه بار ویراستاری شده تا مباحث یک‌دست‌تر و منسجم‌تر باشند.

مخاطبان اصلی کتاب ماجرای فکر آوینی جوانانی هستند که در آغاز راه مطالعات فرهنگی و تمدنی هستند و غالبا دغدغه این را دارند که فهم و تحلیل رخدادها و تحولات سیاسی، تاریخی و تمدنی را از چه نقطه‌ای باید آغاز کنند. تلاش شده حتی المقدور از ذکر مباحث فلسفی پیچیده که مورد اشاره شهید آوینی بوده پرهیز شود و با ذکر مثال و تطبیق مباحث بر برخی مسائل روز، طرح کلی فکر شهید آوینی توضیح داده شود.

مصاحبه‌های انتخاب شده برای کتاب ماجرای فکر آوینی هم با توجه به دقت پرسش‌های مطرح شده در مصاحبه، تنوع مسائل مد نظر شهید آوینی و تحولات مهم سال‌های اخیر بوده است و مطالعه آن‌ها تکمیل کننده مباحثی است که بعضا در متن درس‌گفتارها به خلاصه بیان شده است.

قسمتی از متن کتاب:

آوینی، سینما را شأنی از هنر و هنر را هم افق و محاذی با حکمت تعریف می کند. تعریف آوینی از هنر چی است؟ او گوش هنرمند را نیوشای عالم ملکوت می داند. می گوید گوشی در ملکوت دارد، زبانی در عالم ملک. بعد می گوید هنرمند الا و لابد، واجد الهامات غیبی است. حالا اگر این الهامات غیبی از طرف ملائکه الرحمن باشد، هنری که از هنرمند صادر می شود، هنر دینی است. اگر گوش او شنونده الهامات شیاطین باشد که خداوند می فرماید بعضی وقتها، استراق سمع می کنند هنرش شیطانی می شود....

شان هنر والاست. هنر بازی نیست، هنر سرگرمی نیست. ممکن است پیامد آن سرگرمی باشد، اما خود هنر سرگرمی نیست، مگر اینکه شما هر اتفاق خلاقانه ای را هنر بنامید.

هِگل قرن هجدهم می گوید هنر مُرد. می گوید دوران مدرنیته دوران مرگ هنر است. پس آن چیزی که ما الان می بینیم، چیست؟ این اتفاقاتی که الان به اسم هنر رخ می دهد که تمام نظریه های زیبایی شناسی را نقض می کند و با هیچ نظریه زیبایی شناسی نمی توانی بگویی هنر است، چیست؟ نهایتا، نظریه های زیبایی شناسی را کنار می گذارند و می گویند هر چیزی که مخاطب را شوکه کند، هنر است. هر چیزی که مخاطب را تحت تاثیر قرار دهد، ولو اینکه او را عصبانی کند، هنر است. آوینی به این نمی گوید هنر.

او اول مشکل خود را با این مسله حل کرده است و تعریفی دیگر از هنر ارائه می کند. او بسیار بلند مرتبه، هنر را تعریف می کند، تعریفی محاذی حکمت. طبیعی است وقتی می خواهید به آدمها اجازه دهید که وارد عرصه هنر بشوند، شأن آنها را هم والا در نظر می گیرید و به هر کسی اجازه ورود نمی دهید. هنرمند حتما کسی است که اهل ذکر، اهل تذکر، اهل شنیدن الهامات غیبی است. وقتی چنین هنری از عالم غیب، بر جان و روح هنرمند نازل می شود، آن وقت هنرمند با تبحری که  در بکار گیری فن دارد، ان را به عالم مُلک می آورد و روی بوم می کشد، یا با دست کاری در الفاظ، آن را به شعر، یا در ویزور به یک شات، یا آن را به سکانس، یا به یک فیلم و شاید هم آن را به یک داستان تبدیل کند. بعد از این اتفاق پروسه نزول وحی رخ می دهد. وقتی خودت را پاکیزه و تزکیه کردی، الهامات غیبی بر جانت فرود آید.

هنر، آگاهانه و ناآگاهانه نیست، نوعی تاثیر و تاثر است. چرا می گویند بخشی از موسیقی حرام است؟ چون هنرمند شیطانی، الهامات شیطانی خود را تبدیل به نوا و نغمه می کند. بعد کسی که این موسیقی را می شنود، در الهامات شیطانی سازنده موسیقی شریک می شود. هم افق با سازنده و نوازنده می شود.

پس معماری حرام داریم، فیلم حرام داریم و شعر حرام هم داریم. اصلا بحث فقهی نمی خواهم بکنم، ساحت این بحث فقهی نیست، بلکه حِکمی است.

وقتی فیلمهای «مارتین اسکورسیزی» را می بینی، می گویی که چگونه این چنین سکانسی به ذهن او رسیده است؟! اصلا این چنین تصویر برداری از سطح بشر برتر است. حتما برای این آدم، اتفاق خارق العاده ای می افتد. یعنی این که وقتی می فهمد چگونه باید این کار را انجام بدهد، به نوعی به او الهام می شود. شعر، الهام است. داستان، الهام است. «علیزاده» وقتی قطعه «نینوا» را نواخت، مگر نگفت نغمه اش را در شب به من الهام کرده اند؟! حالا بعضی ها می گویند و بعضی ها نمی گویند. بعضی ها هم خودشن نمی فهمند که چگونه این اتفاق می افتد.

می گوییم بعضی ها در شیطنت، دست شیطان را از پشت می بندند! چرا «مارکز» مارکز می شود؟! چرا هیچ کس نمی توانست «صد سال تنهایی» را بنویسد. اما این فرد می تواند بنویسد؟! در تصویر سازی هم به همین صورت است. از مستهجن ترین و شهوانی ترین تصویرها، حتی روی کاغذ. این هم نوعی الهام است. چرا فقط «اسکورسیزی» می تواند «آخرین وسوسه مسیح» را این طوری بسازد؟!

دکتر یامین پور: به آنهایی که علاقه مند هستند آثار شهید آوینی را مطالعه کنند توصیه می کنم از کتاب «توسعه و مبانی تمدن غرب» آغاز کنند، کتاب «حلزونهای خانه بدوش» و «آغازی بر یک پایان»، «رستاخیز جان»، «فردایی دیگر» اینها بهترین و مهمترین کتابهای شهید آوینی هستند.

بخشی دیگر از کتاب ماجرای فکر آوینی

طی این چند صد سالی که تاریخِ قبل از مسیحیت است، هم‌چنان تمدن روم باستان سیطره دارد. روم باستان از جهت فرهنگی و تمدنی، ادامهٔ تمدن یونان به حساب می‌آید؛ در فرهنگ، اقتصاد و حتی شکل سیاسی حکومت. می‌گویند نسبت آمریکا به اروپا، شبیه نسبت روم به یونان است. مقایسهٔ هوشمندانه‌ای است، چون روم باستان در واقع اغراق‌شدهٔ یونان باستان است؛ چه از نظر شئون تمدنی و چه زیاده‌روی در تمتعات تمدنی.

اروپای مدرن در واقع اروپایی است که مادرِ فرهنگ مدرن است؛ مادر لیبرالیسم، پارلمانتاریسم، فرهنگ جدید، هنر مدرن، کاپیتالیسم و اقتصاد مدرن است. آمریکا نه مولّد این شئون تمدنی مدرن، بلکه مصرف‌کنندهٔ آن‌ها بود. اما وقتی این‌ها به آمریکا رفت، آمریکا شد امّ‌القرای مدرنیته و لیبرالیسم؛ یعنی آمریکا طفلی را که اروپا متولدش کرده بود، پرورش داد و امروز در شئون تمدنی مدرن از اروپا پیش افتاده است و دارد اروپا را پشت سر خودش می‌کشاند؛ تا جایی که اروپایی‌ها اصطلاح «تهاجم فرهنگی» را دربارهٔ آمریکا استفاده می‌کنند. پس نباید گمان برد که تهاجم فرهنگی را فقط ما دربارهٔ آمریکا و اروپا به کار می‌بریم.

روم باستان چنین نسبتی با یونان داشت. وقتی حاکمیت سیاسی یونان باستان نابود شد، استقرار حکومتی سیاسی در رم (پایتخت کنونی ایتالیا) و شکل‌گیری امپراتوری مقتدر روم، باعث شد که تمام شئون تمدنی و فرهنگی از یونان باستان به روم انتقال یابد. بین این دو شباهت‌هایی وجود داشت، ولی در حجم و اندازهٔ نهادها فاصله بسیار بود؛ مثلاً در نهادهای سیاسی، در تفریح و فرهنگ جنسی، یونان باستان با روم باستان بسیار متفاوت بود؛ نیز ورزش‌ها، بازی‌ها، جنگ‌ها و... . امپراتوری روم باستان دشمن فرهنگیِ بسیار جدی و مهمی داشت که «مسیحیت» بود. از همان زمان که حضرت مسیح (ع) رسالت خود را در فلسطین ابلاغ کرد، با شمشیر امپراتوری روم که بر فلسطین حاکم بود- مواجه شد. در این میان، یهودی‌ها هم بی‌تأثیر نبودند. با این‌که یهودیان در روم باستان، خود تا دوره‌هایی منفور، مظنون و تحت تعقیب بودند، با لو دادن مسیحیان، دلالی می‌کردند. تاریخ نشان می‌دهد با وجود فشارهای عجیب‌وغریب امپراتوری روم، مسیحیت نضج پیدا کرد و شکلی به خود گرفت که در آیندهٔ آن اثرگذار بود.

تصور کنید دینی داشته باشید که چندصد سال، زیرزمینی باشد. چه بُعدی از آن رشد می‌کند؟ اسلام این‌طور نبود. اسلام سه سال مخفی بود، دَه سال تحت فشار بود و از سال یازدهم رسماً حکومت تشکیل داد. پانزده سال بعد هم جهانی شد؛ یعنی نیمی از دنیای متمدنی را که انسان در آن زندگی شهری داشت، تصرف کرد. تاریخ اسلام با تاریخ مسیحیت بسیار متفاوت است. مسیحیت دست‌کم تا سیصد و اندی سال بعد از تولدش، دینی زیرزمینی به حساب می‌آمد؛ یعنی هرجا مسیحی می‌دیدند، مصلوب یا تبعید یا شکنجه‌اش می‌کردند. طبیعی است که وقتی دینی مجال خودنمایی نداشته باشد، مجال تأسیس حکومت نمی‌یابد و در مقابل، ابعاد معنوی و اخلاقی و زاهدانه و ریاضتی‌اش گسترش می‌یابد. تعلیمات حضرت مسیح (ع) که مبتنی بر زهد و ریاضت بود، به علت اقتضائات روزگار، تفاوت معناداری با تعلیمات حضرت موسی (ع) و پیامبر اسلام (ص) داشت. بنابراین، مسیحیت دینی به شدت عاطفی و زاهدانه می‌نمود و مسیحیان «مرتاض» خوانده می‌شدند؛ یعنی مسیحی کسی بود که اهل ریاضت و گریز از دنیا باشد. خداوند در سورهٔ «حدید» به افراط در رنج دادن به نفس و رهبانیتی که بدعت مسیحیان بود، اشاره می‌کند. 


۱. جا دارد تشکر کنم از دوست عزیزم «دکتر روح الله مهدی» که این کتاب را برای مطالعه از کتابخانه شخصی خود در اختیار بنده قرار دادند.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۱۱/۰۷
آرمان بدیعی

«توسعه و مبانی تمدن غرب» و «حلزونهای خانه بدوش» اثر شهید آوینی

«فتح خون» «آغازی بر یک پایان» «فردایی دیگر» «رستاخیز جان» شهید آوینی

اوج پرواز آرمان بدیعی

تاریخ قرون وسطی هنر و معماری قرون وسطی جنگهای صلیبی در قرون وسطی

تاریخ یونان باستان تاریخ امپراطوری روم تاریخ امپراطوری ایران باستان

تمدن هند تمدن چین تمدن ایران باستان تمدن روم تمدن بیزانس تمدن غرب

حضرت عیسی (ع) حضرت ابراهیم (ع) حضرت محمد (ص) حضرت موسی (ع)

رمان «صد سال تنهایی» و «پاییز پدرسالار» آثار «گابریل گارسیا مارکز»

فرهنگ مدرن سبک زندگی غربی فرهنگ مدرنیته فرهنگ اروپایی و آمریکایی

فلسفه یونان فلسفه غرب آشنایی با فلاسفه یونان نهضت ترجمه در اسلام

فیلم «آخرین وسوسه مسیح» به کارگردانی «مارتین اسکورسیزی»

مسیحیت کاتولیک مسیحیت ارتودوکس تثلیث در مسیحیت پروتستانتیزم

ولنتاین تهاجم فرهنگی شبیخون فرهنگی ناتوی فرهنگی جنگ نرم

کتاب «ماجرای فکر آوینی» نویسنده دکتر وحید یامین پور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">