ما و آینده (مصاحبه جبهه فکری و فرهنگی انقلاب با استاد طاهرزاده) قسمت چهارم
«ما و آینده»
«مصاحبة جبهة فکری و فرهنگی انقلاب با استاد طاهرزاده»
«قسمت چهارم»
سؤال: این که میفرمایید افرادی مثل خانم زارعی از ما هستند به چه معناست یعنی ما فتوحاتی شبیه به فتح مکه در آینده خواهیم داشت که همه ظرفیتها در اختیار انقلاب قرار میگیرد یا همین الان قرار گرفته است؟
جواب: به هر دوی این امور میتوان فکر کرد زیرا ما با انقلاب اسلامی چیزی را شروع کردیم که بشر امروز به دنبال آن است. او خودِ گمشدهاش را در چیزی غیر از آنچه فرهنگ مدرن غرب برای او آورده جستجو میکند. در حال حاضر ما با سه نوع بشر روبهرو هستیم؛ یک نوع آنهایی که ماورای دنیای ظلمانی و مکر لیلُ و نهار، منتظر چیز دیگری هستند، چمرانهای این دوران که خودشان به دنبال امام خمینی این دوران میگردند از این نوعاند. نوع دیگر کسانیاند که وقتی با انقلاب اسلامی روبهرو شدند تازه به خود آمدند که عجب چه راه خوبی است. نوع سوم کسانیاند که نه میتوانند به راحتی از غرب عبور کنند و نه میتوانند غرب را بپذیرند. درصد زیادی از مردم ما اینگونهاند. میخواهم عرض کنم اینها هم از آنِ ما هستند، ولی اگر آنها را رها کنیم در جای دیگری خود را ادامه میدهند، مهم آن است که مواظب تنگنظرهای خود نسبت به این افراد باشیم. اگر برای این افراد راه بگشاییم به این سمت میآیند زیرا گوهر هویت بخشی به بشریت در این تاریخ در اختیار انقلاب اسلامی است و اگر کسی غرض شخصی نداشته باشد نمیتواند نسبت به آن بیتفاوت باشد. بسیاری از این افراد با نظر به سخنان حضرت امام متوجه شدهاند میتوانند در این اردوگاه باشند. در انقلاب امام خمینی که بنا نبود و بنا نیست همه عمامه سرشان بگذارند و یا چادر سر کنند. انقلاب امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» این بود که جبههای مقابل ظلمِ استکبار با هویت دینی محقق شود. بسیاری از این افراد همین را میخواستند، به همین جهت در ابتدای انقلاب اسلامی آقای فردین و آقای ملک مطیعی فیلم برزخیها را ساختند که سوژه و سناریوی آن فیلم چیزی شبیه آن فیلمی بود که آقای دهنمکی تحت عنوان اخراجیها ساخت. موضوع آن فیلم این بود که عدهای میخواهند با شروع انقلاب از ایران فرار کنند که متوجه میشوند دشمن به کشور حمله کرده و حاج یعقوب به آنها میگوید وقت دفاع از وطن است و آنها برمیگردند برای دفاع از وطن. (۱) به نظر شما این افراد از طریق ساختن آن فیلم چه میخواستند بگویند؟ جز این است که میخواستند بگویند درست است که ما از شما نیستیم و داریم از ایران میرویم اما مملکت ما با همین هویت که عملاً شما انقلابیها در آن حاکم هستید، برای ما هم پذیرفتنی است. کجای این مطلب بد است که بگوییم چون فردین در آن فیلم بازی کرده و چون فردین قبلاً آدم درستی نبوده او را نمیخواهیم؟ چرا فردی را که میخواهد برگردد، نپذیریم و از آنِ خود نکنیم؟ البته بنا نیست ما در اردوگاه آنان قرار گیریم ولی چه اشکال دارد که آنها را در اردوگاه خود بپذیریم.
در هر حال اگر ما یکدیگر را نفهمیم هر کدام به جزیرهای تبدیل میشویم جدای از دیگری و اگر ما جزیرهها شدیم انقلاب اسلامی به آنجایی که باید برسد نمیرسد. آیا در حال حاضر ما باید آقای روحانی را به عنوان رئیس جمهور کشور با همه ضعفهایی که دولت یازدهم و دوازدهم دارد، بفهمیم یا چون مثل ما فکر نمیکند او را خائن بدانیم؟ به نظر بنده این افراد نه خائناند و نه مزدور، یک فکرند ولی آنگونه که امثال بنده از انقلاب اسلامی برداشت داریم آنها چنان برداشتی ندارند و به نظر ما برای انقلاب مشکل ایجاد کردهاند و ایجاد میکنند ولی مشکل را بیشتر کسانی ایجاد میکنند که میخواهند به روشهای غیر معمول، به جای آنکه انقلاب را از آنها عبور دهند، آنها را حذف میکنند.
به تعبیر بنده، جریانی که آقای روحانی جزو آن است، از جنس انقلاب اسلامی نیست، ولی با اینهمه باید بفهمیم آقای روحانی و صاحبان آن فکر چه دغدغههایی دارند؟ چرا اینگونه عمل میکنند؟ چه میخواهند بگویند؟ آیا اقلش این نیست که میخواهند یک نوع استقلال، مثل استقلال ترکیه، برای ایران ایجاد کنند؟ معتقد شدهاند حال که ما نمیتوانیم روبهروی استکبار بایستیم از اصرار بر شعارهای انقلاب دست برداریم تا جامعهی جهانی ما را بپذیرند و بهانه به دست آمریکا ندهیم. این افراد زمانی انقلابی بودند، ولی به تحلیل دیگری رسیدند و تفاهم یعنی این افراد را با این هویت بفهمیم، نه آنکه تأیید کنیم.
بلوغی باید
نظر بنده این است ما به آن بلوغی که نیاز باشد تا غیر خود را بفهمیم، نرسیدهایم، هنوز یکدیگر را نمیفهمیم. به عقیدهی بنده اگر بخواهیم تفاهم داشته باشیم لازمهاش تفاهم بر سیرهی حضرت امام «رضواناللّهتعالیعلیه» است. آقایان به زبان بیزبانی میگویند ما را در إزای استقلال ایران بفهمید. نظرم این است که آقای هاشمی در این اواخر - یعنی ده سالی که در مجمع تشخیص مصلحت امثال آقای حسین بشیریه و آقای سریعالقلم تئوریپردازی کردند - گرفتار نوعی استحاله شد. لذا آقایان رسیدند به اینکه نمیتوانند به روش امام روبهروی استکبار بایستند، در عین آنکه نمیخواهند از اقمار نظام استکباری باشند. آیا نمیتوان طوری انقلاب اسلامی را ادامه داد که این افراد با این طرز تفکر هم جایی داشته باشند و اگر کفهی حضور ماها بیشتر شد آنها مخالفتی نکنند و اگر کفهی حضور آنها بیشتر شد ما بدون تقابلِ مستقیم بر سیرهای که قبول داریم مستقر باشیم و کار را جلو ببریم؟
۱) خبرگزاری فارس در تاریخ ۱۳۹۷/۰۳/۰۵ مصادف با فوت ناصر ملک مطیعی تحت عنوان چه کسی ناصر ملکمطیعی را ممنوعالتصویر کرد؟ نوشت: برزخیها، روایت فرار گروهی از زندانیان در 22 بهمن 1357 و تلاش آنها برای خروج از مرزهای کشور است. تلاشی که البته پس از مواجهه این افراد با سید یعقوب و صحبتهای او در خصوص مواجهه با تجاوز دشمن خارجی، به تلاش برای دفاع از میهن تغییر میکند. در این فیلم بخش قابلتوجهی از چهره سرشناس عرصه بازیگری سالهای پیش از انقلاب ایفای نقش کردند. محمدعلی فردین، سعید راد، ناصر ملکمطیعی، حسین شهاب و محمدعلی کشاورز ازجمله این چهرههای سرشناس هستند. این فیلم پس از آماده شدن، بهعنوان نخستین فیلم توقیفی در دوران انقلاب اسلامی شناخته شد. مهدی کلهر که نخستین معاون سینمایی بود، این فیلم را توقیف کرد. کلهر سالها بعد در مصاحبه با مجله عصر اندیشه این تصمیم را ناشی از اصرارهای میرحسین موسوی نخستوزیر وقت عنوان کرده بود. کلهر، نقش محسن مخملباف در این تصمیم را برجسته میداند.عبدالمجید معادی خواه وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی وقت نیز در گفتگویی که سال 92 با سایت خبری خبرآنلاین داشته است، روایت جالبی از این اتفاقات دارد: آن زمان یک دعوای مفصلی به وجود آمد که از آقای مخملباف در آن شرکت داشتند و علیه من موضع میگرفتند تا آقای مسیح مهاجری. دعوا بر سر اکران فیلم «برزخیها» بود. این مساله خودش یک پرونده است که جنجال زیادی درست کرد به همهجا ازجمله مجلس هم کشید. بسیجی هم علیه بنده راه افتاد که بخشی از آن در مطبوعات آن دوران هست. هم مطبوعاتی که آقای خاتمی اداره میکردند، مثل کیهان به ما میتاختند و هم امثال آقای مخملباف فریاد «وا اسلاما» سر میدادند. در آن هیاهو هیچکس نیامد ببیند که اصلاً داستان فیلم «برزخیها» چیست. معادی خواه در آن زمان به دو دلیل از اکران فیلم حمایت میکند. نخست به دلیل محتوای فیلم که اعلام همکاری بازیگران سرشناس سینمای پیش از انقلاب با مردم و انقلاب اسلامی بود، دلیل دوم هم حفظ حرمت امضای وزیری بود که به تهیهکننده مجوز ساخت این فیلم را داده بود و تهیهکننده به اعتبار این امضا ده میلیون تومان سرمایهگذاری کرده بود. معادی خواه روایتی هم از جلسهای که با آقای خامنهای داشته است ارائه میدهد. او میگوید که ایشان را در جریان مسئله قراردادم و فشارها را هم توضیح دادم. نظر ایشان این بود که بهصرف حضور یک بازیگر در فیلم نباید جلوی اکران آن گرفته شود و اگر فیلم اشکالی ازنظر محتوایی ندارد میتواند اکران داشته باشد. مهدی کلهر در گفتوگویی با ماهنامه سینما رسانه گفت: روزی که ما جلوی فیلم برزخیها را گرفتیم، وزیر وقت که آقای معادی خواه بود رفت پیش حضرت آقا که آن زمان رئیسجمهور بودند. با من تماس گرفت و گفت: آقای خامنهای میگویند به دلیل بازی کردن فردین نباید جلوی فیلم گرفته شود. اگر فیلم اشکالی دارد؛ اشکالش را برطرف کنید و فیلم را نشان بدهید. بازی کردن فردین اشکالی ندارد! به هر صورت برزخیها اکران شد، البته فقط در تهران. با شروع اکران فروش فیلم بسیار جلب توجه کرد. در همین زمان بود که نخستین نقد منتشره علیه «برزخیها» را روزنامه کیهان در تاریخ 9 خرداد 1361 تحت عنوان «دوزخ ابتذال در برزخیها» نوشت. دومین نقد معترضانه را روزنامه جمهوری اسلامی با تیتر «برزخیها متن نامطلوب وقاحت» به چاپ رساند که نویسنده بینام در آن از «ذکر مصیبت» نوشت و اینکه «بیایید گریه کنیم در سوگ هنر اسلامی!». افزایش فشارها به وزارت ارشاد موجب کنارهگیری معادی خواه از این سمت شد و میرحسین موسوی شخصاً اداره وزارتخانه را به عهده گرفت. ازجمله نخستین تصمیمات موسوی نیز توقف اکران برزخیها بود. برزخیها طی یک ماهی که روی پرده بود، هشت میلیون تومان فروخت. با احتساب قیمت 5 تومانی بلیت در آن زمان میتوان دریافت که یکمیلیون ششصد هزار نفر در تهران این فیلم را در سینماها دیدند.
در دوران تصدی وزارت ارشاد توسط سید محمد خاتمی، سید فخرالدین انوار به معاونت سینمایی رفت و سید محمد بهشتی راهی بنیاد سینمایی فارابی شد. انوار و بهشتی در این دوره فضایی جدید در سینما ایجاد کردند و ریلگذاری متفاوتی از گذشتگان در پیش گرفتند. مسیر جدید بهصورت مشخص به سینمای هنری و معناگرا بها میداد و بدیهی بود که چهرههای پرمخاطبی همچون ملکمطیعی و فردین که برآمده از سینمای بدنه بودند امکان ادامه فعالیت در این فضا را پیدا نمیکردند. نتیجه این شد که فردین به کار فرشفروشی پرداخت و بهدور از سینما فوت کرد. ملکمطیعی نیز گوشه انزوا کشیده شد.