مضمون روایات شیعه در خصوص همراهان پیامبر (ص) در مباهله
مضمون روایات شیعه در خصوص همراهان پیامبر (ص) در مباهله
در تفسیر ثعلبى از مجاهد و کلبى آمده:
رسول خدا وقتى نصارا را دعوت به مباهله کرد گفتند: فعلا برمى گردیم و پیرامون این پیشنهاد مشورت مى کنیم.
وقتى با هم خلوت کردند به عاقب - که از صاحب رایان ایشان بودند - گفتند: اى عبد المسیح تو چه صلاح مى دانى؟
او گفت: به خدا سوگند اى گروه نصارا شما خوب مى دانید که محمد (صلى اللّه علیه و آله ) نبیى است مرسل، و این پیشنهادى که او کرده، درباره حضرت مسیح حق را از باطل جدا کرده و به خدا سوگند هیچ قومى با پیغمبرى مباهله نکرده که بعد از مباهله دیرى پائیده باشد، بزرگسالان زنده مانده و خردسالانشان به رشد رسیده باشند و شما هم اگر دست به چنین کارى بزنید، بطور قطع همه ما هلاک مى شویم، اگر جز به حفظ دینى که با آن انس گرفته اید رضا نمى دهید و مى خواهید وضع موجود خود را هر چه هست حفظ کنید، پس با او قرارى ببندید و به دیار خود برگردید.
نصارا به سوى رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله) روانه شدند، از آن سو هم رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله) حسین (علیه السلام) را در آغوش و دست حسن (علیه السلام) را در دست گرفته، فاطمه سلام اللّه علیه دنبالش و على (علیه السلام) به دنبال فاطمه سلام الله علیها به راه افتادند، رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله) فرمود: هر گاه من دعائى کردم شما آمین بگوئید،
اسقف نجران وقتى آن جناب و همراهانش را بدید، به مردم خود گفت:
اى گروه نصارا من به یقین چهره هائى مى بینم که اگر از خدا درخواست کنند کوهى را از جاى بکند مى کند، زنهار که مباهله مکنید و گرنه هلاک مى شوید و تا روز قیامت حتى یک نفر نصرانى روى زمین نمى ماند،
(و چون این دو گروه به هم رسیدند) مسیحیان گفتند: اى اباالقاسم ما مشورت کردیم و صلاح خود را در این دیدیم که با تو مباهله نکنیم و شما را به دین خودتان و خود را به دین خود واگذاریم،
فرمود: حال که از مباهله امتناع دارید، پس اسلام را بپذیرید تا به نفع شما باشد آنچه به نفع مسلمین است، و به ضررتان باشد هر چه به ضرر ایشان است.
مسیحیان این پیشنهاد را هم نپذیرفتند، فرمود: پس من ناگزیر با شما مى جنگم.
عرضه داشتند ما طاقت جنگیدن با عرب را نداریم ولى حاضریم با تو مصالحه کنیم بر اینکه با ما نجنگى و ما را تهدید نکنى و از دینمان برنگردانى و ما در مقابل، همه ساله دو هزار طاقه پارچه، هزار طاقه در ماه صفر و هزار طاقه در ماه رجب، و سى عدد زره عادیه آهنى (درعهاى قدیمى ) بپردازیم، رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله ) هم با ایشان بهمین مصالحه کرد.
و آنگاه فرمود:
به آن خدائى که جانم به دست او است هلاکت تا بالاى سر اهل نجران آویزان شده بود و اگر مباهله مى کردند بصورت میمون و خوک مسخ مى شدند و بیابان در زیر پایشان شعله ور گشته، در آخر خداى تعالى نجران و اهلش را منقرض مى کرد، حتى مرغان بالاى درختهایشان را مى سوزاند و اما بقیه نصاراى دنیا یک سال طول نمى کشید که همه هلاک مى شدند و در روى زمین حتى یک نصرانى باقى نمى ماند.
************************************
و این معنا و یا قریب به آن در روایات دیگر از طرق شیعه نقل شده، و در همه آنها آمده کسانى که رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله )، آنان را براى مباهله آورد، على و فاطمه و حسن و حسین (علیهماالسلام) بودند و شیخ آن روایات را در کتاب امالى به سند خود از عامر بن سعد از پدرش و نیز به سند خود از عبد الرحمان بن کثیر از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده و نیز به سند خود از سالم بن ابى الجعد و او بدون ذکر بقیه سند از ابى ذر رضوان اللّه علیه و باز به سند خود از ربیعة بن ناجد از على (علیه السلام) نقل کرده، و مرحوم شیخ مفید آن را در کتاب اختصاص به سند خود از محمد بن زبرقان از موسى بن جعفر (علیه السلام)، و نیز از محمد بن منکدر از پدرش از جدش روایت کرده، و عیاشى آن را در کتاب خودش از محمد بن سعید اردنى از موسى بن محمد بن الرضا از برادرش، و نیز از ابى جعفر احول از امام صادق (علیه السلام) و نیز در همان کتاب در روایتى دیگر از احول از آن جناب و نیز از منذر از على (علیه السلام )، و باز در آن کتاب به سند خود از عامر بن سعد نقل کرده، فرات بن ابراهیم هم در تفسیر خود با ذکر سند کامل از امام ابى جعفر (علیه السلام)، و از ابى رافع و شعبى و على (علیه السلام) و از شهر بن حوشب نقل کرده و صاحب روضه الواعظین و صاحب اعلام الورى و صاحب خرائج و دیگران آن را روایت کرده اند.