گفتگوی زیبای یک شیعه و سنی درباره ولایت حضرت علی (ع)
گفتگوی زیبای یک شیعه و سنی دربارة
ولایت حضرت علی(ع)
روزی یکی از دوستان سنی به دیدنم آمده بود .
گفتگوی مفصلی درباره حقانیت اهل بیت (علیه السلام) داشتم از جمله به خطبه ی حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) در غدیر خم استناد کردم .
ایشان می گفت: مولا در این حدیث به معنای دوست آمده است.
نهایتا هر چه دلیل آوردم قبول نکرد. خداحافظی کرد و به سمت بلوچستان حرکت کرد.
یک ساعت از رفتنش گذشته بود که به او زنگ زدم و گفتم: کار خیلی مهمی با شما دارم باید برگردی!!!
گفت: من باید بروم؛ وقت ندارم برگردم؛ خانواده ام منتظرم هستند چه کارم داری؟ در تلفن بگو!!
گفتم: کار مهمی دارم؛ تلفنی نمی توانم بگویم باید خودت اینجا باشی.
خیلی اصرار کردم و به زور برگشت.
وقتی به من رسید گفت: چه کار مهمی داری که من را از این همه راه برگرداندی؟
گفتم: می خواستم بهت بگم «دوستت دارم!»
گفت: همین !!!؟
گفتم : بله. همین را خواستم به شما بگویم .
دوستم ناراحت شد و گفت: خانواده ام منتظرم بودند و باید می رفتم این همه راه من را برگرداندی که بگویی دوستت دارم !! اذیت می کنی؟
گفتم : سوال من همین جا است چطور وقتی شما با عجله به سمت خانواده ی منتظرتان می روید، و شما را از راهتان که می روید بر می گردانم تا به شما بگویم دوستت دارم؛ ناراحت می شوی و در عقل من شک می کنی!! ولی وقتی پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) دهها هزار نفر را که با عجله به سمت خانواده ی خود که آماده ی استقبال از آنها بودند، می رفتند سه روز در زیر آفتاب سوزان، معطل کردند که فقط بگوند: هر کس من را دوست دارد علی (علیهالسلام) را دوست بدارد؟؟
این کار پیامبر (صلی الله علیه و آله) عاقلانه بود؟! آیا این اقدام پیامبر (صلی الله علیه و آله) ناراحتی مسلمانان را در پی نمی داشت؟؟ آیا آنها در عقل چنین پیامبری شک نمی کردند؟
با این کاری که کردم دوستم با تمام وجود احساس کرد که چه حرف خنده داری زده است و اقرار کرد که پیامبر در جریان غدیر خم، نکته ی مهمتری می خواست بیان کند و الا بیان دوستی علی (علیهالسلام) نیازی نبود مسلمانان را از راهشان برگردانند .