«فلسفه و عرفان اسلامی، راهی به سوی حقیقت این دوران»
شماره سوال: 28968
سلام استاد:
اول اینکه علت ارادت شدید شما به علمای اهل سنت مانند ابن عربی و رومی چیست؟
دوم اینکه شنیده ام عبور از ظلمات مدرنیته را منوط به عرفان نظری (آن هم لابد حکمت صدرایی و امثالهم) می دانید. بنده در آراء خودم از مدرنیته عبور کرده ام و اصلا نیازی به این علوم ندیدم. بلکه مبنای ما سرایت اصل نبوت عامه به جمیع زوایای سبک زندگی و تبعیت از سنت پیامبر صلی الله علیه وآله در طب و سایر امور معیشت و رد اصل اباحه در مستحدثات است.
وبلاگ بنده : bornos.blog.ir
پاسخ استاد اصغر طاهرزاده:
«رازهای شب و آخرین شب در کربلا»
«رهیافتی از کتاب فتح خون» - جلسة هفتم - تصویری»
«استاد اصغر طاهرزاده»
«امام حسین (ع) و معنای رغبت به لقای الهی»
«رهیافتی از کتاب فتح خون» - جلسة ششم - تصویری»
«استاد اصغر طاهرزاده»
«ظاهرگرایی دینی و کفر و شرکِ پنهان»
«رهیافتی از کتاب فتح خون» - جلسة پنجم - تصویری»
«استاد اصغر طاهرزاده»
«کربلا حضوری ماورای انتخاب عقل محاسبه گر»
«رهیافتی از کتاب فتح خون» - جلسة چهارم - تصویری»
«استاد اصغر طاهرزاده»
«کربلا بستر حیرت عقل و جرئت و عشق»
«رهیافتی از کتاب فتح خون» - جلسة سوم - تصویری»
«استاد اصغر طاهرزاده»
«نقش اشک و نجات از قلبهای منجمد»
«رهیافتی از کتاب فتح خون» - جلسة دوم - تصویری»
«استاد اصغر طاهرزاده»
«رهیافتی از کتاب فتح خون»
«تحجر دینی و قتل امام حسین (ع)» - جلسة اول - تصویری»
«استاد اصغر طاهرزاده»
«تحجر، عامل قتل امام حسین (ع)»
کربلا نشان داد که اگر انسانها در ظاهر دین بمانند، آنچنان تنگنظر میشوند که جز خودشان را نمیبینند حتی اگر آن دیگری امامی معصوم باشد. این اوج خودخواهی است که با دین سطحی پیش میآید زیرا به گفتهی شهید آوینی: «دلخوش به نمازی غرابوار و دعایی که بر زبان میگذرد، اما ریشهاش در دل نیست». خداوند اینان را به بلای به قتلرساندن امام معصوم دچار میکند زیرا به گمان خود پشتوانهی آنها دینِ خدا است. در حالیکه به خود و به خدا دروغ میگویند.
«بهترین دلیل که آینده از آن ما است»
مارکو کانلوس: سفیر سابق ایتالیا در عراق و سازمان ملل:
«اگرچه ۴۱ سال از انقلاب ایران میگذرد، اما تاثیرات و پیامدهای اجتماعی و جغرافیایی این تحول بر منطقه غرب آسیا همچنان ادامه دارد. تغییر حکومت در تهران در سال ۱۹۷۹، آمریکا را از یکی از مهمترین سرمایههای خود در منطقه محروم کرد. بازارهای انرژی پس از سال ۱۹۷۳ تحت تاثیر شوک دوم نفت قرار گرفتند. از همه مهمتر تقابل اسلام و غرب رنگ و بوی جدیدی به خود گرفت.
انقلاب اسلامی سرانجام باعث ایجاد سلسلهای از وقایع در منطقه مشابه جنگهای قرن سیزدهم در اروپا شد، با این تفاوت قابل توجه که نسخه خاورمیانهای این جنگ، توسط اعراب به رهبری آمریکا از یکسو و ایران و همراهانش از سوی دیگر انجام میشود. محور مقاومت اکنون به چهلمین سال خود رسیده و هیچ نشانی از پایان یافتن ندارد.
با این حال معنای انقلاب ایران فراتر از مسائل صرف جغرافیایی و اجتماعی است و درک عمیق تری میطلبد. درک یکی از اقدامات کمتر شناخته شده، اما مهم بنیانگذار انقلاب، آیتالله روحالله خمینی، چند ماه قبل از درگذشت وی، ممکن است در فهم این امر مفید باشد.
برای ساخت مدینه فاضله همّتی به همّت حضرت امام «رضواناللّهتعالیعلیه» و مقاومتی به پشتکار رهبر معظم انقلاب «حفظهاللّه»، و آرامشی به آرامش حاج قاسم و دغدغهای برای مؤثربودن در این تاریخ به دغدغهی شهید حججی، و کلامی فاخر به کلام شهید آوینی در میان میآید.
استاد اصغر طاهرزاده:
اگر ۱۳ آبان ۵۸، سفارت آمریکا گرفته نمیشد و دولت موقت ادامه مییافت، امروز ما یکی از نوکران آمریکا بودیم با همان خفّتی که بعضیها برای تکهی نان حاضرند چکمههای ژنرالهای آمریکایی را بلیسند و مانند یک سگ سر خود را به زیر آن چکمهها قرار دهند و مانند خانم مسیح علینژاد افتخار کنند که با مایک پومپئو وزیر امور خارجه آمریکا عکس بگیرند.
آیا بر اساس تفسیر آیه «اهدنَا الصِّراطَ المُستَقیم» می توان به صراط های مستقیم متعدد معتقد بود یا اینکه صراط یکی بیشتر نیست؟ آیا آیه «والِّذین جاهَدوا فینا لَنَهد یَّنَهُم سُبُلَنا» نشانه تعدد صراط نیست؟ با توجه به اینکه به عدد انفس خلایق طرق الی الله وجود دارد و در قرآن کریم سبل و راه های متعدد هدایت وجود دارد آیا ما صراطهای مستقیم داریم یا یک طراط مستقیم داریم؟
پاسخ استاد اصغر طاهرزاده:
حضرت علامهی طباطبایی در تفسیر شریف «المیزان» به خوبی روشن میکنند که چرا واژهی «صراط» مفرد آمده است ولی واژهی «سبیل» جمع آمده است.
«عصر جدید»
«سلسله گفتگوها بر محور اندیشه های شهید آوینی»
«جلسة پنجم»
«عصر جدید»
«سلسله گفتگوها بر محور اندیشه های شهید آوینی»
«جلسة چهارم»
«عصر جدید»
«سلسله گفتگوها بر محور اندیشه های شهید آوینی»
«جلسة سوم»
«عصر جدید»
«سلسله گفتگوها بر محور اندیشه های شهید آوینی»
«جلسة دوم»
«عصر جدید»
«سلسله گفتگوها بر محور اندیشه های شهید آوینی»
«جلسة اول»
«دنیا نه جای درنگ و فراغت، بلکه محمل رنجی است که آدمی پای بر آن مینهد تا روح در کشاکش ابتلائات عظیم، راهی به عالم قرب بجوید و محیّای رجعت شود.»
«شهید آوینی»
«ما و آینده»
«مصاحبة جبهة فکری و فرهنگی انقلاب با استاد طاهرزاده»
«قسمت دوم»
سؤال: در مورد بعضی سخنرانها گفته میشود سخنانشان در متن تاریخی که قرار داریم، نیست. هرچند آن سخنرانان در تاریخ گذشته و در جوانیشان سخنانِ بهجا و مفید داشتهاند. ما چه تدبیری میتوانیم بهکار گیریم برای فهم تفاوت نسلی که قبل از انقلاب در اوج جوانی با آن سخنرانیها فعالیتشان آنچنان بوده که ملتی را به حرکت درآورد، با نسلی که اکنون در دست همان بزرگواران هستند و سالهاست مشاهده میکنند منابرشان خلوت شده و در همین رابطه قشر جوان در نماز جمعهها کمتر شرکت میکنند، اما به این استنباط نمیرسند که دوره منولوگ یا ابلاغ فردی گذشته است. چگونه است که خودشان متوجه این تغییرات نمیشوند؟ به نظر شما شرایط طوری است که ما نمیتوانیم خود را با این شرایط سازگار کنیم و یا در نسبت با این تغییراتی که پیش آمده تعریف کنیم! و یا باید کار کرد تا هرچه بیشتر گویندگان متوجه شرایطی شوند که آنها را در برگرفته و با توجه به فرهنگ شناخت زمانه که در آموزههای دینی بر آن تأکید شده، عمل نمایند و سخن بگویند؟
سلام به آقای طاهرزاده
کجایید؟ یادی از بی سروپایان نمی کنید؟
محفلِ اُنستان کجاست؟
مجالسِ رسمیِ عرفانِ نظری و عملی؟ مساجدِ رسمی؟ اعتکافِ رسمی؟ مراسمِ رسمیِ مذهبی؟ نمازِ جماعتِ رسمی؟
یا درمیانِ مریدانِ رسمی؟
آه! من، چه کنم که در لجنزارِ وجودم به خیالاتی خوشم.
تو را با این رسمیّتها چه کار؟
نفرین بر رسمیّت، که عشق را به مقتل کشانده است
نپرس از احوالِ سوزانم؛ من، خود بر تو می خوانم تشنگی و بی قراری ام را
در زندانِ رسمیّت، نوحه می خوانم، آه می کشم، نفرین می کنم، می سوزم و در حالِ جان سپردنم
روحِ تشنه و بی قرارم در طلبِ آزادی ست
در طلبِ چیزی غیر رسمی
نکته ای روح فزا
چیزی بگو!
در این زندان، بر صلیب رسمیّت، مصلوبم
سنّتِ رسمی دین
دانشِ رسمیِ فلسفه دانشِ رسمیِ عرفان
دانشِ رسمیِ اخلاق
تفسیرِ رسمیِ شعر
همه در این زنداناند
بوی عفنِ این جنازه ها، سخت تهوّع آور است
اینجا که باشی، معنای تعفّن و تهوّع را می فهمی
جنازه ها، به من پوزخند می زنند و تهوّع ام را ملامت می کنند
تو چیزی بگو
افسوس که تو را هم در بند می بینم
در بندِ تفسیرِ رسمیِ قرآن، عرفان های نظری و عملی و حافظ!