فلسفه و عرفان اسلامی؛ راهی به سوی حقیقت این دوران
«فلسفه و عرفان اسلامی، راهی به سوی حقیقت این دوران»
شماره سوال: 28968
سلام استاد:
اول اینکه علت ارادت شدید شما به علمای اهل سنت مانند ابن عربی و رومی چیست؟
دوم اینکه شنیده ام عبور از ظلمات مدرنیته را منوط به عرفان نظری (آن هم لابد حکمت صدرایی و امثالهم) می دانید. بنده در آراء خودم از مدرنیته عبور کرده ام و اصلا نیازی به این علوم ندیدم. بلکه مبنای ما سرایت اصل نبوت عامه به جمیع زوایای سبک زندگی و تبعیت از سنت پیامبر صلی الله علیه وآله در طب و سایر امور معیشت و رد اصل اباحه در مستحدثات است.
وبلاگ بنده : bornos.blog.ir
پاسخ استاد اصغر طاهرزاده:
باسمه تعالی: سلام علیکم: موفق باشید {۱}
سوال یکی دیگر از کاربران سایت استاد طاهرزاده بعد از مطالعه پرسش و پاسخ بالا:
شماره سوال: 28987
سلام علیکم:
مشغول مطالعه سوالات بودم که به سوال ۲۸۹۶۸ رسیدم که مطالب جدا عجیب و غیر قابل هضمی در پرسش مطرح شده بود و خود من را وادار کرد به وبلاگ معرفی شده سر بزنم و نظرات ایشان که معتقد بودند بدون نظر به حکمت صدرایی و عرفان از مدرنیته و ظلماتش و به قول خودشان تمدنی بدلی و ریشه دوانده در کفر و طاغوت عبور کرده اند را مطالعه کنم. جالب بود جایی در وبلاگ نوشته شده بود که انقلاب اسلامی هر چند یک گام باز هم امید بخش در جهت عبور از سیطره تمدن غرب و رهایی از کفر و طاغوت بود، ولی اسلامی ناقص و در چارچوب همین عصر و مفاهیم و بسترهای دنیای مدرن است ویژه با طرح بحث مردمسالاری دینی که با چارجوب حکومت دینی همخوانی و همسویی ندارد.
قطعا باید از عالم غربی و عصر مدرن عبور کرد و شکی نیست که مدرنیته انسان را از معرفت توحیدی منقطع کرد و بشر را به ظلمتی برد که از عهد قدسی فاصله بگیرد و علم مواجهه با تفکر توحیدی بالا بروه شد و حق را به حجاب برد و ابزار و تکنیکی ساخت که در راستای تصرف بیشتر در طبیعت به قصد تمتع افزونتر و تغییر عالم تا جایی که مطابق مطلوب ما و آرزوها و حال درونی ما باشد و حتی استفاده از ظرفیت طبیعت که خداوند فرمود برای شما انسانها سلطان و ظرفیت تعدیل بر طبیعت قرار داده شد تا بدون تغییر روح نظام خلقت از آن بهره ببرید و با آن تعامل حکیمانه بکنید و قطعا مدرنیته مصداق همان تغییر روح خلقت و آیه شریفه «و لامرنهم فلیغیرن فی خلق الله» است که در ابتدای کتاب فرهنگ مدرنیته و توهم به این مبحث حضرتعالی پرداخته اید و قطعا باید بسمت ساخت ابزارهای در جهت مبانی اسلامی و ابزاری در راستای قلب های الهی و تمدن توحیدی رفت یا آن دسته از ابزار و تکنیک های فعلی را_آن دسته از ابزار که میتواند با تفکر تمدنی ما همسویی داشته باشد_را در روح مبانی و اصول مان استحاله و تصرف کنیم.
اما بحثی که مطرح بود در آن پرسش بیشتر روندهای اخباری مسلکانه بود که اتفاقا تدریجا منتج به فاصله گیری از اندیشه انقلابی و تفکر امامین انقلاب میگردد و برای عبور از مدرنیته هم چندان راهکار و افق مشخصی ندارد و متاسفانه حتی نمیتواند همان روایت و آیاتی که آنها را مبنای شناخت و معرفت و جامعه سازی میدانند به صحنه امروز بیاورند و مشخص نیست بر اساس همان روایات امروز میخواهند چه کنند و چگونه آنها را بایستی پیاده کرد و چگونه باید از مدرنیته و عالم غربی با بینش ناب و کلان گذار کرد. متاسفانه این رویکردها پیشتر در اندیشه آقای مهدی نصیری ویژه در کتاب اسلام و تجدد هم دیده میشود که خب البته امروز می بینیم ایشان رسما به انکار و نفی تمدن اسلامی و نظریه عصر حیرت و استفاده ممکن و از سر اضطرار از ابزار و تجارب و الگوهای مدرن رسیده اند و به تساهل و تسامح می اندیشند و رسما به انتقادات بشدت سخت از جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی و روند چهل و یک ساله طی شده رسیده اند که گاهی به نظر شخصی ام حتی گاهی رسما انگار همسویی بین دیدگاه ایشان و دیدگاه غربگرایان و رسانه های معاند می بینم هر چند اینان دو قطب کاملا مخالف اند ولی درباره کارنامه انقلاب و الگوی حکمرانی رسما جاهایی همنوا یا حرفهایشان متشابه میشود و حتی میگویند اگر دیدیم حجاب فی الحال موجب عسر و حرج است و با عرف کنونی نتوان آنچنان جلو رفت باید عقلانی رفتار کرد و اگر لازم شد حجاب را اختیاری کنیم و باید با تسامح با همه برخورد کرد و فی الحال با کارنامه ای که داریم و اینکه آخرالزمان عصر حیرت و عسرت شیعه است نمیشود دم از تمدن و الگوهای جهانی زد و همین حد که کیان دین و مهدویت حفظ شود کافی است. و به نظرم جدا این نوع رویکردها هر چقدر هم از نقد غرب و عالم مدرن بگوید و از مهدویت و تمدن الهی ولی ظرفیت عبور و مبنای درستی برای عدم استحاله ندارد.
و جدا باید از خود پرسید چرا با وجود چنین دیدگاه هایی، پرچمداران و متفکران تمدن مدرنیته و لیبرال دموکراسی، انقلاب اسلامی با همان مبنای صدرایی و آرمانخواهی عقلانی شیعی انقلابی و به تعبیر شهید آوینی مقدمه تمدن آینده کره ارض، را پرچمدار عصر و تمدنی ماورای مدرنیته میدانند و حتی از تقابل تمدنها میگویند و متذکر میشوند خطرناک ترین آسیب برای هویت و ریشه های مدرن این انقلاب است و حتی برخی تحلیلگران هم از این میگویند که انقلاب اسلامی بعنوان قطب محکمی مطرح شد و امروز هم داریم گزارش ها و یادداشت های مکررشان را می بینیم ویژه یادداشت اخیر سفیر اسبق ایتالیا در عراق که اتفاقا شما هم نظر حکیمانه ای در باب آن که در یکی از سوالات قبلی پرسیده شد بود در بابش دادید.
پاسخ استاد اصغر طاهرزاده:
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری برادر! راهی بس طولانی در پیش است. اگر دیروز مقدسان نمازخوان مقابل فرزند پیامبر در کربلا ایستادند، زیرا به جای رجوع به حقیقت، به آداب ظاهریِ دین متوقف شدند و دغدغهی یافتن حقیقت را در خود فرو نشاندند؛ امروز نیز راهی که بتوان از طریق آن با حقیقت انقلاب اسلامی آشنا شد را، عدهای نادیده میگیرند و این است که نتیجهی آن، سخنان آقای مهدی نصیری میشود. یعنی همان آقایی که به شدت نفیِ فلسفهی اسلامی و عرفان اسلامی میکرد و میکند. در حالیکه فلسفه و عرفان اسلامی که تأکید حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» میباشد راهی است برای فهم حقیقتِ دوران از یک طرف، و فهم حجابهای حقیقت از طرف دیگر، تا در دیروز، حقّانیت امام حسین «علیهالسلام» در کربلا مشخص شود که چقدر فاصله هست بین عمر سعدِ پیشنمازِ مساجد کوفه و بین فرزند رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله». و امروز فاصلهی بین مقدسان نادان که به جای دشمنی با استکبار، ظرف آب فرزند حضرت روح اللّه را آب میکشند به جهت آنکه حضرت امام حکمت و عرفان میگویند! در همین رابطه با شهید اهل قلم آن زبان گویای تاریخ امروز و فردای ما یعنی شهید آوینی در مقالهی «با شهید آوینی در نظر به رخداد کربلا» عرایضی شده است خوب است به آن مقاله رجوع شود. موفق باشید
**********************************************************************************
پی نوشت:
۱. به نظر می رسد از آنجایی که در سایت لب المیزان پرسش های زیادی درباره محی الدین و مولوی از ایشان شده و استاد قبلا به چنین سوالات مشابه ای پاسخ گفته اند، پاسخی به این سوال به جهت تکراری بودن نداده اند و مخاطب را به مطالعه سایر سوال و جوابها در این موضوع حواله داده اند.
لینک سوالات درباره محی الدین بن عربی
سلام واقعا دلائل کوبنده ای بود !
جز یک مشت تهمت و توهین چیزی نبود
نگفتید چرا شاگردی اهل سنت رو می کنید؟!