آنچه با شهادت سردار اتفاق افتاد
«آنچه با شهادت سردار اتفاق افتاد»
«پرسش و پاسخ های برگزیده با استاد اصغر طاهرزاده - ۲۳ دیماه ۱۳۹۹»
۱. اول اینکه چرا چنین بدرقهای از سردار سلیمانی صورت گرفت؟
پاسخ استاد: مردم بهخوبی احساس کردند که حاج قاسم روح نهفتهی آنها بود که به ظهور آمده بود و عملاً خود را به نحوی در حاج قاسم سلیمانی یافتند. با روبهروشدن با شهادت او نوعی قرارگرفتن در بودنِ تاریخیِ خود را حسّ کردند. بودنی که در عین آنکه هست، از نشاندادنِ بیشتر خود مضایقه میکند. زیرا قصّهی حوالتِ تاریخی ما است، نه نوعی از دانایی که بتوانیم آن را بدانیم؛ قصّهی «نباء عظیم» انقلاب اسلامی بود. افقی در مقابل ما گشوده شد که از ما بیگانه نبود.
۲. تبعات و نتایج این تشییع در داخل و خارج چه میتواند باشد؟
پاسخ استاد: موجب حضور هرچه بیشتر راهی شد که انقلاب اسلامی مقابل ملتها گشود. خداوند، مطابق ظرفیت انسانها در تاریخی که هستند، به صورت اسماء حسنایش در تجلی است تا انسانها را آماده کند، نسبتی بین خود و پروردگار خود برقرار کنند. این است معنای زمانشناسیِ واقعی که حاج قاسم به خوبی تشخیص داد و ملتها را از این موضوع آگاه کرد در آن حدّ که در اقصی نقاط جهان جلسات تجلیل از او را به پا کردند.
۳. اثرات هویتی تشیع حاج قاسم بر ملت ایران چیست؟
پاسخ استاد: وقتی آن شهید بزرگوار یعنی حاج قاسم سلیمانی میگوید: «رزمندهها! یادگاران جنگ! یکی از شئون عاقبت بهخیری، نسبت شما با جمهوری اسلامی و انقلاب است. والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت بهخیری این است. والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت بهخیری رابطهی قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی است که امروز سُکّان انقلاب را بهدست دارد. در قیامت خواهیم دید مهمترین محور محاسبه، این است.»
جملهی فوق خبر از آن میدهد که اگر به بنیاد خود به عنوان اصلِ هستیمان که همان هویت تشیعمان میباشد، گوش فرا دهیم، مییابیم آنچه ما را تکان میدهد و به سمت و سویی میبرد، همان راهی است که باید طی کنیم و همهچیزِ ما به آن راه بستگی دارد، کافی است آن راه را بیابیم و در آن باقی بمانیم. آیا آن راه در این تاریخ، انقلاب اسلامی و رابطهی قلبی و دلی و حقیقی با نایب امام یعنی رهبر انقلاب نیست؟ که به گفتهی سید شهدای مقاومت، شهید حاج قاسم سلیمانی راهِ نجات ما در دنیا و آخرت است؟
۴. در عصری که همه از تغییر ارزشها و جابه جایی گروههای مرجع و عرفیشدن مردم و جوانان میگفتند و میگویند، ما شاهد پدیده ای مانند تشیع حاج قاسم هستیم که پیش بینی ناپذیر بود، این پیش بینی ناپذیر بودن جامعه ایران را چطور میتوان تحلیل کرد؟
پاسخ استاد: آری! به اندازهای که ما چشم بر افقِ آیندهی تاریخ انقلاب اسلامی بگشاییم عطایای الهی در این رابطه به سراغ ما میآید تا هر کدام سیلی سختی شویم جهت غلبهی نرمافزارگونهای در راستای نابودی هیمنهی پوچ استکبار. به همان معنایی که رهبر معظم انقلاب در رابطه با انتقامی که باید از استکبار نسبت به شهادت حاج قاسم سلیمانی گرفته شود، فرمودند: «سیلی سختتر عبارت است از غلبهی نرمافزاری بر هیمنهی پوچ استکبار؛ این سیلی سخت به آمریکا است که باید زده بشود. بایستی جوانان انقلابی ما و نخبگان مؤمن ما [با] همّت، این هیمنهی استکباری را بشکنند و این سیلی سخت را به آمریکا بزنند.» و معنای پیشبینیناپذیربودنِ جامعهی ایرانی در نسبت امیدواری به افقی است که با انقلاب اسلامی در مقابل ما گشوده شده است.
۵. جامعه ایران در همین سالهای اخیر، در یکی دو صحنه دیگر هم نشانههایی از این دست از خود بروز داد که چندان جدی گرفته نشد؛ تشییع شهدای غواص و تشییع شهید حججی را که یادتان هست؛ با چه شکوه و عظمتی برپا شد و تقریباً هیچ توجهی از سوی مدعیانِ علوم اجتماعی بدان نشد، جامعه علمی ما در مورد دهها پدیده حاشیهای مقاله مینویسند و بحث میکنند اما پدیدههای مهمی از قبیل حج، اربعین و… مورد بررسی قرار نمیگیرد. تحلیلهایی که در مرگ مرحوم پاشایی صورت گرفت را با سکوتی که در تحلیل پدیده حاج قاسم در میان دانشگاهیان ما صورت گرفته مقایسه کنید. اگر هم در این موارد صحبت کنند پارامترهایی را نادیده میگیرند، بفرمائید آن پارامترهایی که در برداشتهای رقیب نوعاً نادیدهگرفته میشود چیست و چقدر در این واقعه و مواجهه مردم با آن تأثیرگذار بوده است؟
پاسخ استاد: متأسفانه ما هنوز آنطور که شایسته است با عقل قدسی خود، مسائل را تجزیه و تحلیل نمیکنیم. آری! اگر قلبِ ایمانی داریم و جایگاه حاج قاسمها را در آن احساس میکنیم، عقل متأثر از غرب، عاملی میشود که بعضاً تحت تأثیر ملاکهای جهان غرب، پدیدهها را ارزیابی کنیم و اینجا است که وظیفهی نرمافزاری و فرهنگی ما دوچندان میشود تا آرامآرام ملاکهای اصیل خرد قومی خود را جایگزین ملاکهای غربزدگیِ خود بنماییم.
۶. گفته می شود واقعه تشییع حاج قاسم و دنبالههای آن، از نشانههای توفیق سیاسی و ایدئولوژیک نظام است، یا نشانه شکست تلاشهای غرب و در رأس آن آمریکا علیه حکومت و دولت و مردم ایران است یا نشانه بینتیجه بودن مقابلهجوییهایی درونی و بیرونی مخالفین نظام با سیاستهای کلان نظام است و یا نشانه مشروعیت و مقبولیت و حتی کارآمدی نظام در سطح کلان است، آیا چنین نگاه هایی به نوعی مصادره واقعه نیست؟
پاسخ استاد: هر تمدنی که بخواهد در تاریخی وارد شود حضور آن به صورت فرآیندی میباشد و نه دفعی و ناگهانی. در واقع اگر تمدنی بخواهد جای تمدنی بنشیند، مراحلی طیّ میشود تا عادات گذشته به مرور به حاشیه رود و هویت جدید به مرور جایگزین شود و در این مسیر حرکات مردم بدون قبض و بسط نیست. خودِ غربیها میگویند ۲۰۰ سال طول کشید تا ما توانستیم از قرون وسطا به حیات مدرن دست بیابیم. اگر مشخص شود طی یک فرآیند ما چیزهایی را پشت سر میگذاریم و چیزهایی را که مربوط به اهداف ما میباشد به خود نزدیک میکنیم، باز باید بدانیم بعضاً عهد قدیم به ظهور میآید و آن روحیهی قبلی که اهدافی را از خود کرده، نمیگذارد به راحتی آن عهد جدید انتخاب شود. ولی اگر متوجه باشیم در دل همین قبض و بسطها یک ارادهی متعالی، همچون حرکتی زیر پوست تاریخ، دارد جلو میآید؛ میفهمیم تاریخِ خود را چگونه ارزیابی کنیم. و در همین رابطه اصل نظام توحیدیِ انقلاب اسلامی است که طیّ فرآیندی حتماً جبههی استکبار را از صحنهی تاریخ خارج میکند.
۷. مواجهه مستقیم ما با آمریکا در تاریخ معاصرمان در جریان دولت مصدق و پس از انقلاب در دهه ۶۰ در تجربههایی مثل حمله به طبس و جنگ نفتکشها و سرنگونی هواپیمای مسافربری خلاصه میشد. این تجربه تاریخی بهلحاظ نسلی امتداد پیدا نکرده بود و شاید به سبب همین شکاف هم سیاستهایی مثل مذاکره با آمریکا توانست بدنه اجتماعی را جذب کند. اما الان رئیسجمهور آمریکا مستقیماً دستور ترور کسی را داد که یکی از سه شخصیت محبوب میان ایرانیها محسوب میشد. تحلیل شما در خصوص عینی شدن این تجربههای تاریخی و بازتولید آن برای نسل جدید چیست؟
پاسخ استاد: غرب، از تعادل خارج شده است و عملاً توان ادامهی حیات خود را بر اساس پیشفرضها و بنیانهایی که برای خود تعریف کرده است، ندارد و در همین رابطه ملاحظه میکنید تضادهای درونیِ کشور آمریکا بیش از پیش به ظهور آمده است و این همچنانکه هگل میگوید در ذات جهان مدرن نهفته است. و همین امر منجر میشود تا با هرچهبیشتر به ظهورآمدنِ بحران جهان غرب و بهخصوص آمریکا، نسل جدید از رویکرد مثبت نسبت به زیستِ غربی تجدید نظر کند.
۸. شهادت حاج قاسم را در سیر انقلاب اسلامی چگونه تحلیل می کنید و این شهادت در این روند چه جایگاهی دارد؟
پاسخ استاد: تا زمانی که جهشی به سوی هستیِ خود انجام ندادهایم، نمیتوانیم تقدیر هستی خود را احساس کنیم و سخن هستی خود را بشنویم. آنطور که با یاد حاج قاسم در درون ما آن حالت به صدا درآمد، آن حالت چیزی جز سخن هستیِ ما نبود، هرچند در همان حالت هم باز هستی، ذاتِ خود را از ما دریغ میدارد تا راه ادامه یابد و ندای «کلاّ سیعلمون» همچنان به گوش برسد و آگاه شویم همهی ما قاسم سلیمانی بودیم. و این آن چیزی است که با شهادت حاج قاسم در سیر انقلاب اسلامی به ظهور آمد و آرامآرام خود را بیش از پیش نشان خواهد داد.