روایتى زیبا در معنای اسراف
و در کافى به سند خود از اسحاق بن عبدالعزیز از بعضى از اصحاب خود نقل کرده که گفت:
خدمت امام صادق (علیه السلام) عرض کردم در راه مکه بودیم و مى خواستیم احرام ببندیم لذا نوره کشیدیم، و چون سبوس همراه نداشتیم که به بدن خود بمالیم و اثر نوره را از بدن بزداییم ناگزیر قدرى آرد به خود مالیده و با آن رفع حاجت نمودیم، من ناگهان به این فکر افتادم که این چه کارى بود کردم، و خدا مى داند که چقدر ناراحت شدم. حضرت فرمود: آیا ترس تو از این جهت است که مبادا اسراف کرده باشى؟
عرض کردم: آرى،
فرمود: ناراحت مباش در هر چیزى که بدن را اصلاح کند اسراف نیست. من خودم بارها شده که دستور داده ام مغز استخوان برایم بیاورند تا بدنم را چرب کنم، روغن زیتون آورده اند، و من به خود مالیده ام، این اسراف نیست، اسراف عبارت است از کارى که مال را ضایع کند، و به بدن ضرر برساند.
عرض کردم: «اقتار» چیست؟
فرمود: اقتار این است که انسان با قدرت بر تحصیل غذاى گوارا به نان و نمک اکتفا کند.
عرض کردم، پس اقتصاد به چه معنا است؟
فرمود: اقتصاد این است که انسان همه رقم غذا از قبیل نان، گوشت، شیر، سرکه و روغن بخورد و لیکن در هر وعده یک رقم.
«تفسیر المیزان. جلد هشتم»