غدیر و نجات انسان دوران مدرن از «بیجهانی»
«غدیر»
و نجات انسان دوران مدرن از «بی جهانی»
«استاد اصغر طاهرزاده»
مشکل انسان دوران مدرن، «بیجهانی» است. «بیجهانی» لازمهی اصالتدادن به تقابل «سوژه- اُبژه» است که به حذف هستی و در عمل به نیستانگاری منجر میشود.
انسان، ذاتاً «جهانمند» است و راهِ نجات انسان در این دوران یافتن جهانی است که از او پنهان شده است. انسان قبل از دوران مدرن با هستی، همخانه بود و به راز آن آشنا، حقیقتِ جهان را میدانست و متوجه بود که هستی به سوی او گشوده است. هستی برای او جلوه داشت و پوشیده نبود.
در افلاطون با طرح ایده، حقیقت از دسترس انسان دور شد و عملاً تاریخ مابعدالطبیعه که تاریخِ غفلت از هستی است به میان آمد و راهِ رهاییِ ما عبور از همین مابعدالطبیعه است.
این حوالت تاریخی ما است که در این دوران اگر بشر به تباهیِ جهان خود دست زد، راهِ نجات را نیز در همین بستر بیابد یعنی در این تاریخ راهِ گشودهای که خداوند به سوی حقیقت آشکار کرده است نیز از طریق انقلاب اسلامی به ظهور آمده که به فعلیتآمدنِ «غدیر» در این تاریخ است و انقلاب اسلامی در معنای حقیقی خود آنطور که امام شهداء و شهداء یافتند و با آن رابطه برقرار کردند، آشکارگیِ راز هستی است. امام شهداء و شهداء در این تاریخ با تأسی به مولایشان علی «علیهالسلام» نشان دادند قدرتِ نجاتدهندهی انسان جدید در چیزی نهفته است که انقلاب اسلامی بدان اشاره دارد. زیرا از این طریق جهان به وسعتی که ملائکة اللّه در آن نیز در رفت و آمدند برای انسانها آشکار میشود و این، آن جهانِ گمشدهای است که با انقلاب اسلامی میتوان به سراغش رفت.
انقلاب اسلامی ما را مانند شهداء فرا میخواند، اما به چه چیز؟ به هستی. اندیشیدنِ واقعی هم نسبتی است که انسان با هستی برقرار میکند به همان معنایی که انقلاب اسلامی وسیله تقرب به راز وجود شد و جهانی را در مقابل بشر امروز گشود و حجابها را از رُخِ هستی کنار زد و رازهای بزرگی را بر ملا نمود. جهانی که انقلاب اسلامی در مقابل ما میگشاید از این رو اصیل است که ما را از روزمرّگیهای دوران مدرن به در میآورد.
جهانی که انقلاب اسلامی یعنی فعلیتیافتهی «غدیر» در مقابل ما میگشاید، جهان تعصبها نیست، جهانِ گشودگی ها است تا جهان، رازِ هستی را در گوشِ ما نجوا کند . هرچند به حسب ظاهر رزمندگان و شهداء بودند که انقلاب اسلامی را آفریدند، اما در واقع این انقلاب است که رزمندگان و شهداء را در مقابل حقیقت قرار داد.
انقلاب اسلامی به سبکِ مخصوصِ به خود به انسانها امکان میدهد تا خود را به همان معنای حقیقیشان به صحنه آورند و از این رو حجاب نفس امّاره را کنار بزنند و به حقیقت هستی تقرب جویند.
انقلاب اسلامی توانست جهانِ حقیقی مردم این دوران را نشان دهد. نشان داد عالَم انسانهای وارسته چه عالمی است. آنطور که عالَم شهید محمدحسین محمدخانی یعنی آن عمّار حلب نشان داده شد تا مردم این دوران بتوانند خودشان ، خودشان را درست مشاهده کنند. مثل شهید محمدحسین محمدخانی که خودش خودش را از شهدای مدافع حرم میدید. انقلاب اسلامی همهی جوانب حیات اصیل این قوم را گِرد آورد تا معلوم کند شیوهی زیستن در این دوران به گذشته برگشتن نیست، بلکه به آیندهای باید نظر کرد که ماوراء دنیای مدرن برای ما تقدیر شده است، آیندهای که برقراری با حقیقت هستی است.
همانطور که «غدیر» به عهده گرفته بود، انقلاب اسلامی جایگاه انسانها را در جهان حقیقیشان نشان میدهد تا بهترین رابطه را با یکدیگر و با محیط و با زمین برقرار کند و در حقیقت، پرده از هستی برکشند و متوجه باشند حقیقت جهان در دورهی دفاع مقدس که یک مرحله از انقلاب اسلامی بود، چگونه بود و چگونه رازی از رُخ حقیقت کنار رفت و حقیقت به آن شکل فوقالعاده زیبا به ظهور آمد؛ به امید ظهور حقایق دیگر از این جهان در مراحل بعدیِ انقلاب اسلامی تا آنجایی که حقیقتاً «غدیر» با ظهور مهدی «عجلاللّهتعالیفرجه» محلِ بهظهورآمدنِ همهی حقایقی شود که زمین ظرفیت آن را دارد.
انقلاب اسلامی هنر عبور از مابعدالطبیعه و مُثُلِ افلاطونی که در آن دوردستها است را به بشر عطا نمود و جهان تازهای را در مقابل او گشود، جهانی که دیگر قابل وصف نیست ولی قابل احساس هست. نسبتی است که رزمندگان ما در این تاریخ با هستی برقرار کردند و توانستند جهان خود را محل مأوای خود قرار دهند.
امروز این انقلاب اسلامی است که وطن و مأوای ما میتواند باشد و راز تقدیر ما را بر ملا کند و نشان دهد که انسان چه جایگاهی باید برای خود بیابد و چگونه بر زمین مأوا گزیند تا در نسیم هستی گوشش قصهی اُنس با حقیقت و بیرونشدن از نیهیلیسم را بشنود. گوشسپردن به حقیقت هستی در بستر انقلاب اسلامی معنایِ اندیشیدن در این تاریخ است. اندیشیدنی که به یک معنا مأواگزیدن است و اجازه میدهد تا هرچیز همان باشد که هست.
نزدیکی با حقیقت قابل اندازهگیری نیست بلکه در آغوشِ آن قرارگرفتن است. به خودی خود قرارگرفتن در جهانی است که امروز، انقلاب اسلامی برای ما شکل داده است، جهان حقیقی انسان اصیل این دوران.
انسانِ فردا انسانی است که انقلاب اسلامی میپروراند. آن انسان نه حیوان ناطق است، نه انسانِ خودبنیاد و نه انسان دکارتی که گمان میکند چون فکر میکند، هست. انسانی است که از دلِ دنیای مدرن، راه به سوی حقیقت گشوده است و آزاد از دوگانگی سوبژه و اُبژه با حقیقت مأنوس است. انسانی که شهداء بدان اشاره کردند تا ما امروزمان را با نظر به آن آینده رونق ببخشیم، آیندهای که در فرهنگ مهدوی فرهنگ «غدیر» رجعت میکند. بدین وسیله فرا رسیدن عید غدیر را که راهِ عبور از دوگانگی بین انسان و حقیقت است به همهی عزیزان که در انتظار تحقق چنین عیدی هستند؛ تبریک میگویم.
«اصغر طاهرزاده»