اوج پرواز

«اگر به پرواز می اندیشید، شهادت برترین آن است»

«اگر به پرواز می اندیشید، شهادت برترین آن است»

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندها

گفتارى درباره گناهان کبیره و صغیره (۱)

يكشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۷، ۱۰:۵۱ ق.ظ

Image result for ‫ان تجتنبوا كبائر ما تنهون‬‎

 

گناهان در برابر خداى عظیم کبیره اند و نسبت به یکدیگر بعضى صغیره و برخى کبیره مى باشند

مساله بزرگى گناه امرى است اضافى و معنایى است که جز با مقایسه با کوچک تر از خودش تحقق نمى یابد، و از همین کلمه است که استفاده مى شود در شرع گناهانى دیگر هست که از آن نهى نیز شده، ولى صغیره اند. بنابراین از آیه شریفه دو چیز استفاده مى شود: 

اول اینکه گناهان دو نوعند: صغیره و کبیره، 

دوم اینکه گناهانى که طبق آیه شریفه خدا از آن مى گذرد به دلیل مقابله، گناهان صغیره است.

بلى عصیان و تمرد هر چه باشد از انسان که مخلوقى ضعیف است، و مربوب خداى تعالى است نسبت به خدایى که سلطانش عظیم است، کبیره و بزرگ است، ولى این مقایسه بین انسان و پروردگار او است، نه بین یک معصیت با معصیت دیگر، پس منافات ندارد که تمامى گناهان به اعتبار اول کبیره باشند، و به اعتبار دوم بعضى کبیره و بعضى صغیره باشند.

و بزرگى معصیت وقتى تحقق مى یابد که نهى از آن نسبت به همین که از معصیت دیگر شده مهم تر باشد، و جمله: «ما تنهون عنه...»، خالى از این اشاره و یا دلالت بر معنا نیست، و دلیل بر اهمیت نهى تشدید خطاب است، یا به اینکه در خطاب اصرار شده باشد، و یا به اینکه مرتکبش به عذاب آتش تهدید گشته باشد، و یا به نحوى دیگر از آن اهمیت گناه استفاده شود.

 گفتارى درباره گناهان کبیره و صغیره و تکفیر سیئات

و نظیر این آیه در دلالت بر دو نوع بودن گناهان آیه شریفه زیر است، که مى فرماید: 

«و وضع الکتاب فترى المجرمین مشفقین ممّا فیه، و یقولون یا ویلتنا ما لهذا الکتاب لایغادر صغیرة و لاکبیرة الا احصیها».

چون وحشتشان از دیدن مطالب نامه دلالت دارد بر اینکه مراد از صغیره و کبیره گناهان صغیره و کبیره است.

معناى «سیئات» در عرف قرآن

حال ببینیم کلمه سیئات در عرف قرآن به چه معنا است، این کلمه به معناى حادثه و یا عملى است که زشتى و بدى را با خود همراه دارد، و به همین جهت اى بسا که لفظ آن بر امور و مصائبى که آدمى را بدحال مى کند اطلاق مى شود، نظیر آیه: 

«و ما اصابک من سیئه فمن نفسک» 

«هیچ مصیبتى به تو نمى رسد مگر از ناحیه خودت»، 

و آیه: 

«و یستعجلونک بالسیئه» 

«عجله دارند بلائى بر سرت آید»

و اى بسا که بر نتایج معاصى و آثار خارجى و دنیوى و اخروى آن اطلاق شود، نظیر آیه شریفه زیر مى فرماید: 

«فاصابهم سیئات ما عملوا» 

«آثار شوم گناهانى که کرده بودند به ایشان رسید...» 

و آیه: 

«سیصیبهم سیئات ما کسبوا»، 

«بزودى آثار گناهانى که کرده بودند به ایشان مى رسد.»

و این به حسب حقیقت به معناى سابق برگردد، و اى بسا بر خود معصیت نیز اطلاق مى شود، مانند آیه شریفه زیر که مى فرماید: 

«و جزاء سیئه سیئه مثلها» 

«کیفر هر گناهى مصیبتى مثل خود آن است.»، 

و سیئه به معناى معصیت، گاهى بر مطلق گناهان اطلاق مى شود، چه صغیره و چه کبیره، مانند آیه: 

«ام حسب الّذین اجترحوا السیئات ان نجعلهم کالّذین آمنوا و عملوا الصالحات، سواء محیاهم و مماتهم ساء ما یحکمون»، 

که در این آیه و آیاتى نظیر آن کلمه سیئات بر مطلق گناهان اطلاق شده است.

و شاید در مواردى این کلمه در خصوص گناهان صغیره اطلاق شود، مانند آیه مورد بحث که مى فرماید: 

«ان تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه نکفّر عنکم سیّئاتکم...» 

چون با فرض اجتناب از گناهان کبیره دیگر گناهى جز صغیره باقى نمى ماند.

و سخن کوتاه اینکه در دلالت آیه بر دو نوع بودن گناهان و انقسام آن به صغیره و کبیره در مقایسه آنها با یکدیگر هیچ تردیدى نیست و نباید در آن تردید کرد.

 

وعده تکفیر و در گذشتن از سیئات، مستلزم جراءت یافتن به ارتکاب صغایر نیست

و همچنین هیچ تردیدى نیست در اینکه آیه شریفه در مقام منت نهادن بوده و نویدى است که با عنایتى لطیف و الهى به گوش مؤمنین مى رسد، که اگر از بعضى گناهان اجتناب کنند خداى عزوجل از بعضى دیگر گناهانشان درمى گذرد، پس نباید پنداشت که این آیه شریفه مؤمنین را در ارتکاب گناهان صغیره جرات مى دهد، چرا معنایى براى چنین توهمى نیست، چون هیچ تردیدى در این نیست آیه شریفه از ارتکاب گناهان کبیره نهى مى کند، و ارتکاب صغیره از این جهت که مرتکبش به آن بى اعتنا است، خود مصداقى از مصادیق گناه کبیره است، و آن عبارت است از طغیانگرى، و ناچیز شمردن دستور خداى سبحان، نه تنها گناهى کبیره است، بلکه از بزرگترین گناهان به حساب آمده است.

آرى آیه شریفه در چنین مقامى نیست، بلکه مى خواهد به انسانى که خلقتش بر اساس ضعف و جهالت است، و چون جهل و هوا بر او غلبه دارد هیچگاه خالى از ارتکاب گناهان نیست، و عده تکفیر (تکفبر به معنی پوشاندن است ولى در قرآن کریم استعمالش در عفو از گناهان شایع شده) بدهد، و بفرماید تو اى انسان که همواره دستخوش کورانهاى هوا و شهوتى اگر بتوانى خود را از ارتکاب کبایر کنترل کنى من وعده مى دهم که از گناهان کوچکت صرف نظر کنم، پس زمینه آیه همان زمینه اى است که آیات توبه دارد، و بشر را به سوى توبه دعوت مى کند، مانند آیه: «قل یا عبادى الّذین اسرفوا على انفسهم لاتقنطوا من رحمه اللّه انّ اللّه یغفر الذّنوب جمیعا انّه هو الغفور الرحیم، و انیبوا الى ربّکم.» که در عین اینکه وعده آمرزش مى دهد دعوت به ترک گناه مى کند، پس همان طور که درباره این آیه نمى توان گفت:

که مى خواهد مردم را به سوى گناهان بکشاند و به منظور باب توبه را به روى آنان باز مى گذارد که بدون دلهره گناه کنند، همچنین در آیه مورد بحث چنین منظورى ندارد، بلکه اینگونه خطابها مایه زنده شدن دلهاى نومید و مرده است.

تکرار گناهان صغیره و اصرار بر آنها از بزرگترین کبائر است

از اینجا مطلب دیگرى نیز به دست مى آید، و آن این است که آیه شریفه مانع از شناختن کبایر نیست و نمى خواهد بفرماید: چون شما که کبایر را نمى شناسید بناچار باید از همه گناهان اجتناب کنید، تا دچار کبایر نشوید، زیرا چنین معنایى از آیه شریفه بعید است بلکه آنچه از آن استفاده مى شود همانطور که گفتیم این است مخاطبین به آیه، گناهان کبیره را مى شناختند، و از لحن دلیلى که از آن نهى کرده آن را تشخیص مى دادند، و مى فهمیدند گناهى که اینطور شدید از آن نهى شده، هلاکت آور است، و لااقل اگر آن معنا از آیه استفاده نشود، همان مقدار هست که مى خواهد (در ضمن نهى از ارتکاب کبایر) دعوت کند به شناسائى آن، تا مردم مکلف درباره پرهیز از آن اهتمام کامل بورزند، البته نسبت به غیر آن نیز سهل انگارى نکنند چون گفتیم سهل انگارى درباره گناهان هر قدر هم که آن گناه صغیره باشد خود یکى از گناهان کبیره هلاکت آور است.

توضیح این که انسان وقتى گناهان کبیره را شناخت، و آنها را تشخیص داد، مى داند آنها محرماتى هستند که هرگز از ناحیه خداى تعالى به صرف تکفیر مورد اغماض واقع نمى شوند، مگر آنکه مرتکب آنها توبه نصوح بکند، و بطور قاطع از ارتکاب آنها پشیمان شود، و همین علم خود یکى از موجبات بیدارى آدمى، و انصرافش از ارتکاب آنها مى شود.

پس کسى نمى تواند به دلخوشى از این که اجتناب از کبایر، گناهان صغیره را محو مى کند همچنان مرتکب گناه صغیره بشود. و اما شفاعت هر چند که حق است، الا این که در سابق که مباحثى پیرامون آن داشتیم، در بعضى از آنها خاطرنشان کردیم که شفاعت به حال آنهائى که درباره تکالیف الهى سهل انگارى مى کنند، و مثلا توبه و ندامت را استهزا نموده و به امید شفاعت همچنان به ارتکاب گناه ادامه مى دهند هیچ سودى ندارد چون چنین کسى با بى اعتنائیش به امر خداى سبحان، مرتکب بزرگترین و هلاک آورترین کبایر شده، و دیگر راهى براى شفاعت باقى نگذاشته است.

کبیره بودن گناه از شدت نهى از آن فهمیده مى شود

و از همین جا مطلب قبلى ما خوب روشن مى شود، که گفتیم : بزرگى معصیت از شدت نهى از آن، فهمیده مى شود، اگر در نهى اصرار شده باشد، و یا بشدت صادر شده باشد، مى فهمیم این گناه کبیره است.

نقد و بررسى وجوهى که در تعریف گناه کبیره و صغیره گفته شده است

اول: بعضى از مفسرین گفته اند گناه کبیره هر گناهى است که خداى تعالى مرتکب آنرا به عقاب آخرت تهدید کرده، و در دنیا نیز حدى براى آن معین کرده باشد.

این تعریف درست نیست، به شهادت این که گفتیم اصرار در گناه صغیره از بزرگترین گناهان کبیره است، زیرا رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله) در روایتى که شیعه و سنى آن را نقل کرده اند فرموده : «لاکبیرة مع الاستغفار، و لاصغیرة مع الاصرار» «هیچ گناهى با استغفار کبیره نیست، و هیچ صغیره اى با تکرار صغیره نیست»، پس به حکم این روایت صغیره اى که در آن اصرار ورزیده شود گناه کبیره است، با این (نه در قرآن تهدیدى به عذاب آخرت درباره آن شده)، و نه در دنیا حدى برایش معین گشته، و همچنین ولایت و سلطنت کفار و خوردن ربا، که هر دو از بزرگترین گناهان کبیره است، و در قرآن شدیدا از آنها نهى شده، ولى در قرآن حدى برایش ‍ معین نشده.

دوم: بعضى دیگر گفته اند گناه کبیره، عبارت است از هر گناهى که خداى تعالى در قرآن عزیزش وعده آتش به مرتکب آن داده باشد، و اى بسا بعضى دیگر بر این معنا وعده وارد در سنت (یعنی سخن پیامبر)، را نیز اضافه کرده باشند، این نیز صحیح نیست، براى اینکه طرف عکسش کلیت ندارد، یعنى چنان نیست که هر گناه که در قرآن و سنت وعده آتش به مرتکبش نیامده باشد گناه صغیره باشد.

سوم: بعضى دیگر گفته اند: کبیره، هر گناهى است که از بى اعتنایى صاحبش به امر دین ناشى شده باشد، نظریه امام الحرمین است و فخر رازى نیز آن را پسندیده، ولى این نیز بى اشکال نیست براى این که تعریفى که این دو نفر براى کبیره کرده اند تعریف گناه کبیره نیست بلکه تعریف و عنوان یکى از گناهان کبیره است، و آن عبارت است از طغیان و اعتداء، و بسیارى از گناهان کبیره هست، که به این عنوان ارتکاب نمى شود، و با اینهمه گناه، کبیره است، مانند خوردن مال یتیم، و زناى با محرم، و قتل نفس (آن هم قتل مؤمن به ناحق).

برگرفته از تفسیر المیزان علامه طباطبایی

ادامه دارد.....

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">