مستند توقف ممنوع

 

مستند توقف ممنوع

 

«تماشای قسمتهای اول تا هشتم»

این مستند روایتی تاریخی است از چگونگی تبدیل شدن موضوع هسته ای به بزرگترین چالش میان ایران و غرب، موضوعی که بر روی کار آمدن دو رئیس جمهور در ایران اثر مستقیم داشته و مهمترین سر فصل سیاست خارجی ایران در ۱۵ سال اخیر را به خود اختصاص داده است 

آنچه در این مجموعه مستند خواهید دید:

قسمت اول: 

بسته شدن قرارداد ساخت دو نیروگاه هسته ای ۱۲۰۰ مگاواتی در بوشهر با آلمان در سالهای پایانی حکومت پهلوی - رها کردن پروژه توسط آلمانها با شصت درصد پیشرفت فیزیکی - آغاز فعالیتهای هسته ای بعد از انقلاب تا زمان توقف و تعلیق آن در زمان دولت خاتمی با امضای بیانیه سعد آباد بین ایران، آلمان، فرانسه و انگلیس و پذیرش پروتوکل الحاقی از طرف ایران.

خداوندا، کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز مبارزه‌اند و نیازمند به مشعل شهادت

بسم‌الله الرحمن الرحیم

یک دهان خواهم به پهنای فلک

تا بگویم وصف آن رشک ملک

سخن گفتن در مورد بزرگی مانند «شهید محسن فخری‌زاده» کاری آسان نیست. تصور ایران بدون حضور چنین مردان بزرگی در این گرگستان عالم مدرن چقدر دلهره‌آور است. هر روز از خانه‌ی علم این سرزمین ستونی را تخریب می‌کنند تا از کسانی‌ که قصد سکنی گزیدن در آن را دارند جرئت و شهامت بستانند. تزریق احساس بی‌پناهی به جویندگان علم و گسترش ناامیدی با از بین‌ بردن نمادهای امید و آرزوهای یک ملت بزرگترین آرزوی کوته نظران و دشمنان قسم خورده‌ی این سرزمین پاک است.

دانشی که حاصل قطره قطره خون شهدای هسته است.

خیانت یا بی عرضگی؟؟!!

دست نوشته ای از شهید مصطفی احمدی روشن

 

دست نوشته ای از شهید مصطفی احمدی روشن

تو غلط کردی که به غنی سازی 20 درصد نیاز نداشتی!

به گزارش خبرنگار «خبرگزاری دانشجو» از شیراز، حاج رحیم احمدی‌ روشن شب گذشته در تالار فجر دانشگاه شهر شیراز، با اشاره به صحبت برخی از چهره‌ها مبنی بر اینکه ما از ابتدا هم نیازی به غنی‌سازی 20 درصدی نداشتیم، با عصبانیت فریاد زد: تو غلط کردی که از اولش به این 20 درصد احتیاج نداشتی، اگر نداشتی چرا میلیاردها تومان از بیت‌المال این مردم صرف هزینه غنی سازی شد؟ چرا چند خانواده بی‌سرپرست شدند؟ چرا مصطفی از ما گرفته شد؟ مصطفی ستون خانه ما بود. چرا دروغ می‌گویید؟ مگر دولت شما دولت راستگویان نیست؟ مگر نباید به مردم امید بدهید؟

نگاه شهیدان به انتخاب شماست

منبع: http://hizbollah.blogfa.com/

انتقاد آیت الله مصباح از زوحانی و توافق نامه ژنو

متهم می کنند به بی سوادی، نصیحت خدا و پیغمبر است اینها،

دوست نمی دارید کسی انتقاد کند، می گید دوست داریم انتقاد کنید، حق با مخالف است ولی دروغ می گید طاقت شنیدن یک جمله گل ندارید،

دکتر عباسی: سرعت اینها از خاتمی بسیار بیشتر است

 

«سرعت دولت اعتدال از خاتمی بسیار بیشتر است»

 

دکتر حسن عباسی: آیا ما باید سرمان را مثل کبک زیر برف بکنیم تا هر چه در این سالیان دراز بدست آوردیم دولت اعتدال گرا آنها را به صورت ناچیز با امتیازات کاملا بی ارزش و بیهوده معامله کند و مذاکره کند و توافق کند.

استادان عزیز دانشگاه های کشور بدانید توافق و مذاکره ای با غربی ها در کار نیست آمریکا و غرب که حرف از مذاکره و ارتباط می زنند منظورشان واقعا مذاکره مسالمت آمیز نیست بلکه این را می گویند که شما بیایید آنچه را که ما می گفتیم و دولت مردان اصولگرا قبول نمی کردند حالا شما دولت مردان جدید بیایید آن حرف ها را قبول کنید غرب یک هزارم درصد از مواضعش عقب نشینی نکرده است.

میخاهم انشای خودم را درباره طوافق ژنف برای شما بخانم

 

«میخاهم انشای خودم را درباره طوافق ژنف برای شما بخانم»

جناب آقای رعیس

صلام. اینجانب با صطح تحسیلات ابطدایی میخاهم انشای خودم را درباره طوافق ژنف برای شما بخانم.

به بابام بگید برگرده

ما همه مصطفائیم!

بگذار هرچه میخواهند بگویند...

اصلا قبول، ما بی سواد هستیم.

حتما شهید مصطفی احمدی روشن هم بی سواد بوده است. چون اگر این توافقنامه قبل از شهادتش امضا شده بود، او نیز اکنون از منتقدان بود.

این را گفتم چون پدرش می گفت:

داستان زیبای کدخدایی که نمی‌خواست فرفره بسازیم

 

داستان زیبای «کدخدایی» که نمی‌خواست فرفره بسازیم

 

ما فرفره نداشتیم. بچه‌های «کدخدا» داشتند اما همبازی ما نبودند که دست ما بدهند. مسعود و مجید نقشه‌اش را کشیدند و مصطفی بند و بساطش را جور کرد. ما که فرفره‌دار شدیم، لبخند نشست روی لبهای «بابابزرگ». گفت: «دیدید می‌شود، می‌توانید!»

از ترس بچه‌های «کدخدا»، داخل خانه فرفره بازی می‌کردیم. مبادا ببینند و به تریج قبایشان بربخورد. اما خبرها زود در دهکده ما می‌پیچید.

خبر که به گوش «کدخدا» رسید، داغ کرد. گفت: «بیخود کرده‌اند. بچه رعیت را چه به فرفره بازی.» و گیوه‌اش را ورکشیده بود و آمده بود پیش عمو محمد به آبروریزی.

حضور افراطی ها!

┘◄ تیتر فردای روزنامه های زنجیری: «حضور افراطی ها در تلویزیون»

┘◄ خواب فردای حاج آقا: «امام مخالف پخش برنامه ثریا بود»

┘◄ صفحه ی فیسبوک ظریف: «آخ کمـــــــــرم»

┘◄ صحبت های زیبا کلام و مطهری: «نمی گذاریم ثریا ادامه پیدا کند.»

┘◄ واکنش دولت: «بگذریم از واکنش دولت!!!!!»

فهرست موضوعی مطالب قبلی اوج پرواز

 

فهرست موضوعی مطالب پر بازدید قبلی «اوج پرواز»

با کلیک بر روی هر موضوع به مطالب مربوطه دسترسی خواهید یافت

مشق شب علیرضا و آرمیتا بعد از تعلیق

چشم هایش خیره به عکس بابا روی طاقچه اتاق بود. بغض راه گلویش را بسته بود. اشک در دریاچه چشم هایش حلقه زده بود. با سن کم فهمیده بود میراث بابا را پلمپ کرده اند. میراثی که بابا بخاطرش جان داد. مادر صدا زد بیا به مشق شبت نمره بدم. مادر دفتر مشقش را گرفت و شروع کرد به خواندن: