«صور اسرافیل»
«تحلیلی زیبا از تفاوت شهادت حاج قاسم سلیمانی با سایر شهدای انقلاب»
«همة هستی همگام با انسانی است که در راه هدایت گام بر می دارند.»
«امام موسی صدر»
«صور اسرافیل»
«تحلیلی زیبا از تفاوت شهادت حاج قاسم سلیمانی با سایر شهدای انقلاب»
«همة هستی همگام با انسانی است که در راه هدایت گام بر می دارند.»
«امام موسی صدر»
«امام حسین (ع) و راه آیندة ما»
(قسمت دوم)
«۱۶ شهریور ۱۳۹۸»
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ
عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ
۹. راه آیندهی ما بعد از شهادت امام حسین (ع) راهی بود که امام سجاد (ع) و فرزندان بزرگوارشان یعنی امام باقر و امام صادق «علیهماالسلام» برای عبور از تحجر و تنگنظریِ اُمویان، در مقابل ما گشودند و آن راه، غیر از آن راهی بود که جناب زیدبنعلی و یحییبن زید با همهی تقوا و بزرگیشان، ادامه دادند.
و در مجمع البیان از کلبى نقل کرده که در تفسیر آیه مورد بحث گفته است:
این آیه درباره مشرکین یعنى وحشى و یاران او نازل شده، چون وقتى وحشى حمزه را کشت، و قرار بود که اگر او را به قتل برساند آزادش کنند، و به عهد خود وفا نکردند، او و یارانش از کار خود پشیمان شدند، و نامه اى از مکه براى رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله) فرستادند، مشعر به این که ما از کرده خود پشیمان شده ایم، و چیزى مانع اسلام آوردن ما نیست مگر آن مطلبى که ما از تو در مکه شنیدیم، گفتى:
«و الّذین لا یدعون مع اللّه الها آخر، و لا یقتلون النفس الّتى حرّم اللّه الا بالحق، و لا یزنون...».
و ما تاکنون هم شرک ورزیدیم، و به جز خداى تعالى معبودهایى پرستیدیم و هم خون کسى را که خدا خونش را محترم مى دانست بریختیم، و هم زنا کردیم، اگر این مانع در کار نبود ما به پیرویت در مى آمدیم،
«ماموریت زیبای من»
یه نکته مهم: این پست نوشته بنده نیست. بلکه نوشته یک خانم است و بنده در سایتی که آدرسش در آخر همین پست قید شده خواندم و دیدم جالبه گفتم که بذارم تا بقیه هم استفاده کنند.
امروز که اومدم دو تا نظر دیشب رو خودندم.
متاسفانه توی کامنتهای خصوصی خیلی از این دست افاضات هست.
خیلیها هستند که حقیقتا نمی تونند درک کنند که من چرا با توجه به تحصیلکرده بودنم قبول کرده ام که با افتخار، تمام وقتم رو برای خونه و زندگیم بذارم.
به این یکی توجه کنید:
«از سبک نوشتن و اداره وبلاگت معلومه آدم خلاقی هستی. از اینهمه تسلطتت به ایات و احادیث و استفاده بجا و مناسب ازشون هم معلومه هوش و حافظت از حد نرمال بالاتره ... مومن و محجبه هم هستی و توی این نظام خرت میره ... مدرک دانشگاه تهران رو هم داری که همه جا روی دست میبرنش! ... هر جور حساب کنی برای آدمی مثل تو کار پیدا کردن مثل آب خوردنه. من نمیتونم بفهمم چرا خودت رو اسیر خونه کرده ای؟ ... من اگه جای تو بودم پادشاهی میکردم برای خودم، همسرداری سیخی چنده؟! ... اون مال زنهای دوره قجره که مجبور بودن نونشونو از دست شوهرشون بگیرن. نه مال زن قرن 21 که خودش یه پا مرده! ... ... به خدا من مزاحم نیستم. فقط دوست دارم بدونم چرا این کار رو میکنی؟ اگه دلیلت قانع کننده باشه قول میدم کارم رو ول کنم و بچسبم به خونه و زندگیم و همسرداریم ... فقط خواهش میکنم جوابم رو بده ... شاید این سوال خیلیها باشه و تو بتونی بهشون کمک کنی ...»
فکر میکنم حالا وقتشه که دلیل اصلی توی خونه موندنم رو بگم. شاید به درد کسانیکه که حقیقتاً دنبال حقیقتند بخوره و مثل من تکلیفشون رو روشن کنه:
دیگه فکر کنم همه تون بدونید که من هم تا چند ماه قبل علیرغم توی خونه بودن، به این کار اعتقادی نداشتم و صرفاً به خاطر اینکه همسر جان دوست نداشت بیرون کار کنم، سر کار نمیرفتم. اما این که دقیقاً چی شد که نظرم عوض شد و این نگاه جهادی رو به ماجرا پیدا کردم رو تا حالا براتون نگفته بودم ...