اوج پرواز

«اگر به پرواز می اندیشید، شهادت برترین آن است»

«اگر به پرواز می اندیشید، شهادت برترین آن است»

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندها

گفتاری پیرامون توبه

جمعه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۷، ۱۲:۰۰ ق.ظ

Related image

 

آیا خداوند توبه همه بندگان را می پذیرد؟

آیا انسان تا لحظه مرگ فرصت توبه دارد؟

توبه مقربین و معصومین به چه معناست؟

آیا اعتقاد به قبولی توبه از طرف خداوند باعث جری شدن گنهکار نمی شود؟

آیا توبه از شرک باعث بخشش همه گناهان حتی حق الناس می شود؟

 

عنوان توبه با همه معانیش که در قرآن کریم آمده از تعالیم حقیقى است که مختص به این کتاب آسمانى است، چون توبه به معناى ایمان آوردن از کفر و شرک هر چند در سایر ادیان آسمانى مانند دین موسى و عیسى (علیهما السلام) نیز دایر است، اما نه از جهت تحلیل حقیقت توبه و سرایت دادن آن به ایمان بلکه به اسم اینکه خود توبه ایمان است.

حتى از اصول مستقله اى که، آئین مسیحیت را بر آن اصول پى نهاده اند برمى آید که اصلا توبه فائده اى ندارد بلکه ناممکن است که انسان از توبه اش بهره مند شود، مخصوصا این معنا از مطالبى که در توجیه به دار آویخته شدن مسیح و جان خود را فداى بشر کردن آورده اند به خوبى مشاهده مى شود.

ارباب کلیسا بعد از افراط در مساله توبه آنقدر در این مساله که آنرا محال مى دانستند بى حد و مرز شدند، که به مردم گنهکار اوراق مغفرت مى فروختند و از این راه تجارت مى کردند، کلیساچیان که اولیاى دین مسیحیت بودند گناهان گنهکارانى را که نزدشان مى آمدند و به گناه خود اعتراف مى کردند مى آمرزیدند.

ولى قرآن کریم - نه آن راه تفریط را رفته و نه این راه افراط را بلکه حال انسان را از نظر دعوت شدن و هدایت پذیرفتنش تحلیل کرده و دیده که انسان از نظر پذیرفتن هدایت او و رسیدنش به کمال و کرامت و سعادتى که باید در زندگى آخرتیش نزد خداى سبحان داشته باشد سعادتى که برایش حیاتى و واجب بوده و در سیر اختیارى به سوى پروردگارش بى نیاز از آن نیست، به تمام معنا فقیر است یعنى فقر و تهیدستى در حاق ذات او است، همچنان که خود در کلام مجیدش فرمود: 

«یا ایها النّاس انتم الفقراء الى اللّه و اللّه هو الغنى الحمید

و نیز فرموده «و لا یملکون لانفسهم ضرّا و لانفعا و لایملکون موتا و لاحیوة و لانشورا

خداى تعالى مى دانست که بشر اگر به حال خود واگذار گشته، دستگیرى نشود، در پرتگاه شقاوت و خطر سقوط دورى از خدا و در کنج مسکنت قرار مى گیرد، همچنان که در آیه زیر به آن اشاره نموده مى فرماید: «لقد خلقنا الانسان فى احسن تقویم، ثم رددناه اسفل سافلین.» ما انسان را در بهترین وجه متصور بیافریدیم و سپس همو را به پست ترین مراحل پستى برگرداندیم)، و نیز مى فرماید: «و ان منکم الّا واردها کان على ربک حتما مقضیّا ثم ننجّى الّذین اتّقوا و نذر الظالمین فیها جثیا» و نیز در آغاز خلقت به آدم (ابوالبشر) و همسرش زنهار داده بود که: «فلا یخرجنّکما من الجنّة فتشقى.»

خداى تعالى چون بر این علم داشت و مى دانست که نزدیک شدن بشر به منزلگاه کرامت و استقرارش در مستقر سعادت موقوف بر این است که از آنچه او را به خطرهاى نامبرده مى افکند منصرف شود و اگر هم مبتلا بدان شده، از آن دل بر کند، و بسوى پروردگارش رجوع کند، به همین جهت خداى سبحان باب توبه را فتح نمود، توبه از کفر و شرک و توبه از فروعات آن، که همان گناهان باشد.

پس توبه به معناى رجوع به خداى سبحان و دلزده شدن از لوث گناه و تاریکى و دورى از خدا و شقاوت، مشروط بر این است که قبلا انسان به وسیله ایمان آوردن به خدا و روز جزا خود را در مستقر دار کرامت و در مسیر تنعم به اقسام نعمت اطاعتها و قربتها قرار داده باشد و به عبارتى دیگر موقوف بر این است که قبلا از شرک و از هر گناهى توبه کرده باشد، همچنانکه فرمود: «و توبوا الى اللّه جمیعا ایها المؤمنون لعلکم تفلحون.» «هان! اى مؤمنین همگى به سوى خدا توبه برید تا شاید رستگار گردید.»

پس توبه به معناى برگشتن به سوى خدا هم توبه از شرک را شامل مى شود و هم توبه از گناه را، بلکه شامل غیر این دو نیز به بیانى که ان شاءاللّه مى آید مى شود.

Image result for ‫توبه‬‎

 

توبه نیازمند عنایت و توفیق الهى است

مطلب دیگر اینکه انسان از آنجائى که گفتیم فى نفسه سراپا فقر است و به هیچ وجه مالک خیر و سعادت خود نیست، مگر به وسیله پروردگار خود، بناچار در این رجوعش به سوى پروردگار نیز محتاج است به عنایتى از پروردگارش و اعانتى از او چون - در سابق هم گفتیم رجوع به خداى تعالى احتیاج به عبودیت و مسکنت به درگاه خدا، دارد که این محقق نمى شود مگر به توفیق و اعانت او که همین توفیق توبه او و برگشتش به سوى بنده گنهکارش است که قبل از توبه عبد شامل حال عبد مى شود و سپس توبه عبد محقق مى گردد همچنانکه در قرآن کریمش فرمود: «ثم تاب علیهم لیتوبوا»، «سپس به سوى آنان برگشت تا ایشان نیز به سویش برگردند» و همچنین برگشتن بنده به سوى خدا وقتى سودمند است که خداى تعالى این توبه و برگشت را قبول کند که این خود توبه دوم خداى تعالى است، که بعد از توبه عبد صورت مى گیرد هم چنانکه فرمود: «فاولئک یتوب اللّه علیهم...» «اینانند که خداى تعالى به سویشان برمى گردد.»

تعدد توبه خداى تعالى با قیاس به توبه عبد است، و گرنه توبه او یکى است و آن عبارت است از رجوع خداى تعالى به رحمتش به سوى بنده که هم قبل از توبه عبد را شامل مى شود و هم بعد از آن را، و گاه هم مى شود که بدون توبه عبد شامل حال او مى شود که در سابق در ذیل آیه: «و لا الّذین یموتون و هم کفار» از آن استفاده کردیم و گفتیم قبول شفاعت شفیع در حق بنده گنهکار در روز قیامت یکى از مصادیق توبه خداى تعالى است و آیه شریفه: «و اللّه یرید ان یتوب علیکم و یرید الّذین یتبعون الشهوات ان تمیلوا میلا عظیما»، «خدا مى خواهد بر شما توبه برد و کسانى که شهوات را پیروى مى کنند مى خواهند شما به انحرافى بزرگ منحرف شوید.»

توبه درباره بعضى از بندگان مقرب خدا نیز مصداق مى یابد (توبه عمومى خداى سبحان)

مطلبى دیگر که تذکرش لازم است این که مساله قرب و بعد نزدیکى به خدا و دورى از او دو امر نسبى هستند، ممکن است بعد، در مقام قرب هم تحقق یابد، بعد از یک مرحله و قرب به مرحله اى دیگر و بنابراین معناى توبه درباره رجوع بعضى از بندگان مقرب خدا نیز مصداق مى یابد، چون موقف او را اگر مقایسه کنیم با موضع کسى که از او مقرب تر و به خداى تعالى نزدیکتر است، رجوع او به خدا، توبه مى شود.

شاهد این گفتار ما توبه هایى است که خداى تعالى در کلام مجیدش از انبیاى معصوم و بى گناه (علیهم السلام) حکایت فرموده از آن جمله درباره آدم (علیه السلام) چنین مى فرماید: «فتلقى آدم من ربه کلمات فتاب علیه»، «پس آدم کلماتى را از پروردگارش دریافت نمود، و در نتیجه خداى تعالى توبه اش بپذیرفت». و نیز در حکایت دعاى ابراهیم و اسماعیل (علیهماالسلام) بعد از بناى کعبه مى فرماید: «و تب علینا انّک انت التواب الرحیم» و از موسى (علیه السلام) حکایت مى کند که گفت : «سبحانک تبت الیک و انا اول المؤمنین»، و در خطاب به پیامبر اسلام مى فرماید: «فاصبر انّ وعداللّه حق واستغفر لذنبک و سبّح بحمد ربّک بالعشىّ و الابکار.»

و نیز درباره همان جناب مى فرماید: 

«لقد تاب اللّه على النبى و المهاجرین و الانصار الّذین اتّبعوه فى ساعة العسرة.»

و این توبه، توبه عمومى خداى سبحان است، که اطلاق آیات بسیارى از کلام مجیدش بر آن دلالت دارد، از قبیل آیه: 

«غافر الذّنب و قابل التّوب»

«خدائى که آمرزگار گناه و پذیراى توبه است» و آیه: 

«و هو الّذى یقبل التوبه عن عباده»

«توبه را از بندگانش مى پذیرد» و آیاتى دیگر از این قبیل.

Image result for ‫توبه‬‎

 

خلاصه آنچه تاکنون درباره توبه گفته شد

پس خلاصه آنچه تاکنون گفتیم این شد که:

اولا: گسترش رحمت از ناحیه خداى تعالى بر بندگانش و در نتیجه آمرزش گناهان ایشان و برطرف ساختن پرده ظلمتى که از ناحیه معاصى بر دلهایشان افتاده _ حال چه اینکه معصیت شرک باشد و چه پائین تر از آن - خود توبه خدا بر بندگان است و برگشت بنده به سوى خدا و درخواست آمرزش گناهان و ازاله آثار سوء نافرمانیها از قلبش ‍- چه اینکه شرک باشد و چه پائین تر از آن - خود توبه و رجوع بنده است به پروردگار خودش.

ثانیا: معلوم شد که توبه خداى تعالى بر بنده اش اعم است از توبه ابتدائى و توبه بعد از توبه بنده و این توبه فضلى است از ناحیه خداى تعالى مثل سایر نعمت هائى که مخلوق خود را با آن متنعم مى سازد، همانطور که هیچ بنده اى در آن نعمتها طلبکار خداى تعالى نیست، هم چنین کسى توبه را بر خدا واجب و الزامى نکرده و اینکه مى گوییم عقلا بر خدا واجب است که توبه بنده اش را قبول کند، منظور ما از این وجوب چیزى جز آنچه از امثال آیات زیر استفاده مى شود نمى باشد.

«و قابل التوب» و «و توبوا الى اللّه جمیعا ایها المؤمنون» و «ان اللّه یحب التوابین.»

«خداى تعالى توبه کاران را بسیار دوست مى دارد»، و «فاولئک یتوب اللّه علیهم» «اینان همانهایند که خدا توبه شان را مى پذیرد.» و از این قبیل آیاتى که خدا را به صفت توبه پذیرى توصیف مى کند و بندگان را به سوى توبه تشویق و به سوى استغفار دعوت مى کند و همچنین آیات دیگرى که وعده قبول توبه مى دهد، حال یا در صریح کلام و یا در لوازم آن و خداى تعالى به فرموده خودش و به دلیل عقل خلف وعده نمى کند.

از اینجا روشن مى شود که خداى سبحان در قبول توبه بنده مجبور نیست، بلکه او بدون استثنا هیچ چیز و هیچ حالت در همه احوال مالک مطلق همه چیز است، پس او مى تواند توبه را قبول کند همچنانکه وعده اش را داده و مى تواند نکند، همچنانکه باز خودش ‍ فرموده: «ان الّذین کفروا بعد ایمانهم ثم ازدادوا کفرا لن تقبل توبتهم.» «محققا کسانى که بعد از ایمان آوردنشان کفر ورزیدند و سپس کفر خود را از کفر نخستین خود شدیدتر کردند هرگز توبه شان پذیرفته نمى شود.»

ممکن است آیه زیر را نیز از این باب گرفت که مى فرماید: 

«ان الّذین آمنوا ثم کفروا ثم آمنوا ثم کفروا ثم ازدادوا کفرا لم یکن اللّه لیغفر لهم و لا لیهدیهم سبیلا.»

 

سخن عجیبى که درباره توبه فرعون گفته شده است

ولى بعضى از علما سخنانى عجیب گفته اند، از آن جمله در معناى آیه زیر که مربوط به داستان غرق شدن فرعون و توبه کردن او در نفس آخر است، یعنى آیه شریفه: «حتى اذا ادرکة الغرق قال آمنت انه لا اله الا الذى آمنت به بنوا اسرائیل و انا من المسلمین، الان و قد عصیت قبل و کنت من المفسدین.» بیانى آورده که خلاصه اش این است که:

این آیه هیچ دلالتى بر رد توبه فرعون ندارد و در قرآن کریم هیچ آیه دیگرى هم وجود ندارد که بر هلاک ابدى او دلالت کند از نظر اعتبار هم - البته براى کسى که در سعه رحمت خدا و سبقت رحمتش بر غضبش خوب بیندیشد - بسیار بعید به نظر مى رسد که پناهنده به درگاه خود و به در خانه رحمت و کرامت را که با حال تذلل و استکانت پناهنده او شده از رحمت خود نومید سازد، این کار از یک انسان - البته انسانى که خویهاى فطرى خود یعنى کرامت وجود رحمت را از دست نداده باشد - زیبنده نیست که وقتى انسانى نادم که به راستى از کارهاى ناپسند گذشته خود پشیمان شده و به او پناهنده گشته ناامید سازد و از جرم او نگذرد تا چه رسد به خدائى که ارحم الراحمین و اکرم الاکرمین و غیاث المستغیثین است، چون هر انسان داراى رحمت و کرامت رحمت و کرامتش از او است.

لیکن این سخن مردود است به دو دلیل، یکى قرآنى که مى فرماید: «و لیست التوبه للّذین یعملون السیئات حتى اذا حضر احدهم الموت قال انى تبت الان...» و دیگرى دلیل عقلى و اعتبارى و آن این که پشیمانى در حال مرگ پشیمانى کاذب است و این مشاهده آثار و عذاب گناه و نزول بلا است، که آدمى را در دم مرگ وادار مى کند به اینکه اظهار ندامت کند.

و بر فرضى هم که هر ندامتى توبه باشد و هر توبه اى مقبول درگاه حق واقع گردد، لیکن آیه شریفه زیر که حکایت حال مجرمین در روز قیامت است و مى فرماید: «و اسروا الندامة لمّا راوا العذاب» و آیات بسیارى دیگر آن را رد نموده مى فرماید: بعد از دیدن عذاب اظهار ندامت نموده، درخواست مى کنند خدایا ما را به دنیا برگردان تا عمل صالح کنیم، آنگاه سخنشان را رد نموده مى فرماید به فرض هم که برگردند دوباره همان اعمالى که از آن نهى شده اند از سر مى گیرند و در اظهار ندامتشان دروغگویند.

بیان یک توهم و رد آن

ممکن است در اینجا توهم کنى که این تحلیل که گفتید قرآن کریم از امر توبه نموده و این راهى که گفتید در این تحلیلش پیش گرفته تحلیلى است ذهنى که در بازار حقایق هیچ ارزشى ندارد و لیکن این توهم را نکن زیرا بحث در باب سعادت و صلاح و شقاوت و طلاح انسان غیر این را نتیجه نمى دهد، خود ما اگر حال یک انسان عادى واقع در مجتمع را در نظر بگیریم که دائما در حال اثرگیرى از تعلیم و تربیت است، مى بینیم که او اگر در جامعه واقع نشده بود و از خارج چیزى به ذهن او وارد نمى شد، نه خوب و نه بد، ذهن و دل و جان او خالى از هر صلاح و طلاحى بود _ البته صلاح و طلاح اجتماعى _ و نیز ذهنش قابل گرفتن هر دو بود، او وقتى مى خواهد خود را اصلاح کند و جان خود را به زیور صلاح بیاراید و جامه تقواى رحمت خود نومید سازد، مگر وقتى که اسباب این کار مساعد باشد و عوامل اجازه بیرون شدنش از حال قبلى را به او بدهد. این وضع محاذى همان توبه اول خداى تعالى است (او رحمت خود را شامل حال انسان گنهکار مى کند و در او ایجاد تصمیم مى نماید بر اینکه از کارهاى گذشته اش ‍ دست بردارد) سپس شروع به عملى کردن تصمیمش و اینکه از کارهاى گذشته خود و حالت بدى که داشت دست برداشته، بارى به هر جهت مسامحه کارى را ترک کند. و این خود توبه اى است به منزله توبه بنده در بحث ما، آنگاه شخص مورد فرض ما به تدریج با انجام رژیم هاى عملى هیاءت فساد و صفت رذیله اى را که بر قلبش مستولى بود زایل مى کند و اندک اندک صفات کمال را و نور صلاح را در قلبش جایگزین مى سازد، چون این مسلم و واضح است که قلب آدمى گنجایش صلاح و طلاح و یا بگو فضیلت و رذیلت هر دو را ندارد - دیو چو بیرون رود فرشته درآید - و این مستقر گشتن صفات خوب در دل آن شخص که فرض کردیم در برابر قبول توبه در شخص مورد بحث است، شخص فرضى، همچنان در مرحله صلاح اجتماعى که مسیر هر انسان فطرى است سیر مى کند، تا همه آن احکام و آثارى را که دین خدا در باب توبه جارى ساخته، به روشى فطرى که خدا خلق را بر آن فطرت آفریده جارى سازد.

ثالثا: بطورى که از همه آیات توبه چه آنها که نقل کردیم و چه آنها که نقل نکردیم استفاده مى شود، توبه حقیقتى است که در نفس ‍ انسانى و قلب آدمى اثر اصلاحى دارد و جان آدمى را آماده صلاح مى سازد، صلاحى که زمینه است براى سعادت دنیا و آخرت او و به عبارت دیگر توبه در آنجائى که نافع هست، یعنى شرائطش جمع است - در ازاله سیئات نفسانى اثر دارد، سیئاتى که آدمى را به هر بدبختى در زندگى دنیا و آخرتش مى کشاند و از رسیدنش به سعادت و استقرارش بر اریکه خوشبختى مانع مى شود و اما احکام شرعى و قوانین دینى به حال خود باقى است، نه با توبه اى از بین مى رود و نه با گناهى.

بله چه بسا که بعضى از احکام به حسب مصالحى که در تشریع آن رعایت شده ارتباطى با توبه پیدا کند و به وسیله توبه برداشته شود، لیکن این غیر آن است که بگوییم خود توبه به تنهائى حکمى از احکام را بردارد در آیه مورد بحث در فصل قبل یعنى آیه (سوره نساء _ 17) توبه باعث آن مى شد که حاکم شرع دست از شکنجه مرد و زن زناکار بردارد، اما نه توبه به تنهائى بلکه بضمیمه اصلاح فرمود: «فان تابا و اصلحا فاعرضوا عنهما...»

و همچنین در آیه زیر توبه را در صورتى مؤثر مى داند که هنوز مجرم دستگیر نشده و اما اگر دستگیر شد هر چه هم توبه کند حکم خدا بر او جارى مى شود و حکم خدا به وسیله توبه برطرف نمى گردد و آن آیه این است: «انّما جزاؤ الّذین یحاربون اللّه و رسوله و یسعون فى الارض فسادا ان یقتلوا او یصلبوا او تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف او ینفوا من الارض ذلک لهم خزى فى الدّنیا و لهم فى الاخره عذاب عظیم، الّا الّذین تابوا من قبل ان تقدروا علیهم فاعلموا ان اللّه غفور رحیم.» و از این قبیل آیاتى دیگر.

Image result for ‫توبه‬‎

 

توبه، یگانه درمان نومیدى و یاس است

رابعا: آن ملاکى که به خاطر آن توبه در اسلام تشریع شد و قبلا بیانش گذشت همانا رهائى از هلاکت ناشى از گناهان و آثار سوء معاصى است، چون این رهایى وسیله رستگارى و مقدمه رسیدن به سعادت است، همچنانکه قرآن کریم فرمود: «و توبوا الى اللّه جمیعا ایها المؤمنون لعلکم تفلحون» و یکى از فوائد توبه علاوه بر این آن است که مفتوح بودن باب توبه، روح امید را در دل گنهکاران زنده نگه مى دارد و به هیچ وجه دچار نومیدى و خمودى و رکود نمى گردند، آرى سیر زندگى بشر جز با دو عامل خوف و رجاى متعادل مستقیم نمى شود، باید مقدارى خوف در دلش باشد، تا براى دفع مضرات برخیزد و مقدارى امید باشد تا او را به سوى جلب منافعش به حرکت درآورد، اگر آن خوف و این رجاء هر دو با هم نباشند یا تنها خوف باشد، و یا تنها امید، آدمى هلاک مى گردد همچنان که قرآن کریم از نومیدى زنهار داده مى فرماید: «قل یا عبادى الّذین اسرفوا على انفسهم لاتقنطوا من رحمه اللّه انّ اللّه یغفر الذّنوب جمیعا انّه هو الغفور الرحیم و انیبوا الى ربّکم.»

و تا آنجا که ما از غریزه بشرى اطلاع داریم، بشر تا زمانى که در بازار زندگى شکست نخورده و تلاشش بى نتیجه نگشته، روحش فعال و بانشاط و تصمیم هایش راسخ و محکم و تلاشش خستگى ناپذیر، است اما اگر در زندگى شکست بخورد و اعمال و زحماتش بى نتیجه شود آرزویش به باد برود، آنوقت است که نومیدى بر دلش مستولى گشته و سستى ارکان او را فرا مى گیرد و اى بسا که کارى را که با زحمات زیاد پیش برده در وسط راه رها کند و از راهى که رفته برگردد و براى همیشه از رستگارى و رسیدن به هدف ناامید شود توبه تنها و یگانه دواى این درد است بشر مى تواند با توبه دل خود را همیشه زنده نگه دارد و دل مشرف به هلاکت خود را دوباره از لبه پرتگاه هلاکت کنار بکشد.

از اینجا معلوم مى شود توهمى را که ذیلا نقل مى کنیم تا چه پایه ساقط و بى اعتبار است و آن این است که بعضى گفته اند تشریع توبه و دعوت مردم به سوى آن مردم را به ارتکاب معصیت جرى کردن و بر ترک اطاعت جراءت دادن است، چون وقتى خاطر انسان جمع شد که خدا توبه اش را مى پذیرد، ولو هر معصیتى که برایش پاى دهد مرتکب شود چنین اعتقادى جز زیادتر شدن جراتش بر حرمات خدا، و فرورفتگیش در لجنزار گناهان چیزى به بار نمى آورد و معتقد بدان، در هر گناهى را مى کوبد و با خود مى گوید بعدا توبه مى کنم.

توبه حقیقى با جراءت یافتن بر گناه کارى منافات دارد

وجه ساقط بودن این توهم این است که اگر توبه تشریع شده، براى این منظور که توهم شده نبوده، بلکه براى این بوده که آراسته شدن به زیور فضائل جز با مغفرت و آمرزش گناهان ممکن نیست و علاوه بر این تشریع شده تا خداى تعالى حالت امید را در دلها حفظ کند و حسن اثر توبه در این باره جاى انکار نیست و این مفسر و یا دانشمند که گفته است توبه مستلزم جرى شدن انسان بر هر معصیتى است، چون این فکر را ایجاد مى کند که من گناه مى کنم و سپس توبه مى کنم، این معنا از نظرش دور مانده که توبه اى که او انگشت رویش گذاشته توبه مورد بحث ما نیست، یعنى توبه حقیقى نیست بحث ما درباره توبه اى است که انسان را از گناه دلزده کند و گناه را از نظر انسان منفور سازد نه این لقلقه زبانى که او رویش انگشت نهاده، زیرا این چنین توبه را همه دارند هم قبل از گناه دارند و هم در حال گناه و هم بعد از آن، علاوه بر اینکه در چنین فرضى گنهکار قبل از گناه هم توبه دارد و حال آنکه قبل از صادر شدن گناه ندامت که همان توبه واقعى است تصور ندارد، مگر آنکه مدعى آن خواسته باشد با خداى تعالى و رب العالمین خدعه و نیرنگ بکند، که معلوم است مکر و نیرنگ باز به خودش برمى گردد. «و لا یحیق المکر السّیّى ء الا باهله.»

خامسا: نافرمانى خدا که براى آدمى موقف شرم آورى است آثار سوئى در زندگى او دارد و بشر هرگز از آنها دست برنمى دارد و توبه نمى کند، مگر به علم و یقین به زشتى آنها، که اگر چنین علمى براى انسان حاصل شود، اولا ممکن نیست آدمى از آنچه تاکنون مرتکب شده پشیمان نگردد، و پشیمانى تاءثیر خاص باطنى است، که از کار زشتى که انجام شده در دل پیدا مى شود، و ثانیا وقتى این حالت در دل پا برجا مى شود، که پاره اى افعال صالح و مخالف آن سیئات انجام دهد، اعمالى که بر رجوع و توبه او دلالت کند.

تمامى ریزه کاریهائى که خداى عزوجل در شریعت اسلام براى توبه مقرر کرده از قبیل ندامت، و سپس استغفار، و آنگاه مشغول انجام اعمال صالحه شدن، و در آخر از نافرمانى خدا دل کندن و چیرهائى دیگر از این قبیل، که در روایات وارد شده و در کتب اخلاق متعرض آن شده اند، همه و همه به این واقعیتهائى که گفتیم برگشت مى کند (و خلاصه آنچه زبان شرع در این باب بیان کرده زبان فطرت و واقعیتهاى خود بشر است).

مواردى که قابل توبه نیستند

سادسا: اینکه توبه که عبارت شد از برگشتن اختیارى از گناه به طاعت و عبودیت، وقتى محقق مى شود که در ظرف اختیار صورت بگیرد، یعنى در عالم دنیا که عرصه اختیار است، و اما در عالمى دیگر که عبد هیچ اختیارى از خود ندارد و نمى تواند به اختیار خود یکى از دو راه صلاح و طلاح و سعادت و شقاوت را انتخاب کند، توبه در آنجا راه ندارد که توضیح بیشترش در سابق گذشت.

یکى از مواردى که توبه در آنجا صحیح نیست چون هیچ انتخابى در اختیار انسان نیست، گناهان مربوط به حقوق الناس است، درباره حق اللّه، توبه تصور دارد، چون خداى تعالى خودش وعده داده از گناهان گذشته توبه کاران صرفنظر فرماید، ولى مردم چنین وعده اى به ما نداده اند، و من که حق آنان را ضایع کرده ام از بین بردن آثار سوء این ظلم در اختیار من نیست، هر چه من بگویم توبه کردم، مادام که صاحب حق از من راضى نشده فائده ندارد، چون خود خداى سبحان هم حقوقى براى مردم جعل کرده و حقوق مردم را محترم شمرده، و تعدى به یک فرد از بندگانش به اموال و ناموس و آبرو و جانش را ظلم و عدوان خوانده، و حاشا بر خداى عزوجل که به کسى اختیار تام دهد، تا بدون هیچ جرمى آن حقوق را از بندگانش سلب کند. و در حقیقت خودش ‍ کارى بکند که بندگانش را از آن نهى کرده و از این راه به آنان ستم روا بدارد، همچنانکه خودش فرمود: «ان اللّه لایظلم النّاس ‍ شیئا» بله این مطلب یک مورد استثنا دارد و آن توبه از شرک است که نه تنها گناهان مربوط به حقوق اللّه را محو مى کند، بلکه گناهان مربوط به حقوق النّاس را هم از بین مى برد و خلاصه اثر تمامى بدیها و گناهان مربوط به فروع دین را از بین مى برد، همچنان که رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله ) فرمود: «الاسلام یجب ما قبله»، اسلام ماقبل خود را محو نابود مى سازد و با همین روایت است که آیات مطلق که دلالت دارد بر آمرزش همه گناهان نظیر آیه (54) سوره زمر تفسیر مى شود اگر در آن آیه بطور مطلق فرموده: «قل یا عبادى الّذین اسرفوا على انفسهم لاتقنطوا من رحمه اللّه ان اللّه یغفر الذنوب جمیعا انه هو الغفور الرحیم و انیبوا الى ربّکم و اسلموا له» روایت بالا آن را تفسیر مى کند. به اینکه راه آمرزش همه گناهان اسلام آوردن است.

مورد دیگرى که توبه در آنجا صحیح نیست، گناهى است که انسان آن را در بین مردم سنت و باب کند و مردم را از راه حق منحرف سازد.

در اخبار آمده که وزر و گناه هر کس که به آن عمل کند و یا به خاطر آن سنت، از راه حق منحرف و گمراه گردد، به گردن کسى است که آن سنت را باب کرد و علت قبول نشدن توبه او این است که حقیقت توبه و رجوع به سوى خداى تعالى در امثال این موارد تحقق نمى یابد، براى اینکه گنهکار پدیده اى پدید آورده که عمرى دراز دارد، قهرا آثار آن نیز با بقاى آن باقى خواهد ماند و دیگر نمى توان آن آثار را از بین برد و مانند آن مواردى نیست که گناه تنها بین گنهکار و خداى عزاسمه بوده و به دیگران تجاوز نکرده.

پرهیز از گناه مقدم بر توبه است

سابعا: توبه هر چند که محو مى کند از گناهان آنچه را که محو مى کند و گو اینکه خداى تعالى در این باره فرموده: «فمن جائه موعظه من ربّه فانتهى فله ما سلف و امره الى اللّه» و هر چند که از ظاهر آیه: «الا من تاب و آمن و عمل عملا صالحا فاولئک یبدل اللّه سیئاتهم حسنات و کان اللّه غفورا رحیما و من تاب و عمل صالحا فانّه یتوب الى اللّه متابا» و مخصوصا با در نظر گرفتن آیه دوم برمى آید که توبه خود به تنهائى و یا به ضمیمه ایمان و عمل صالح علاوه بر اینکه گناه را محو مى کند آنرا مبدل به حسنات هم مى سازد. لیکن پرهیز کردن از گناهان هیچ ربطى به گناه کردن و سپس توبه نمودن ندارد و قابل مقایسه با آن نیست، چون خداى عزوجل در کتاب خود روشن کرده که اولا معاصى هر چه باشد بالاخره و به نوعى به وساوس شیطانى منتهى مى شود و ثانیا ستایشهائى که از مخلصین و معصومین از گناه و لغزشها کرده، برابر با ستایشى که از گناهکاران توبه کار نموده نمى باشد در این آیات دقت بفرمائید: «قال رب بما اغویتنى لازینن لهم فى الارض و لاغوینهم اجمعین، الا عبادک منهم المخلصین قال هذا صراط على مستقیم، انّ عبادى لیس لک علیهم سلطان...» و نیز آیه «و لا تجد اکثرهم شاکرین» «تو بیشترین آنان را شاکر نمى یابى» که حکایت کلام دیگرى از ابلیس است.

براى اینکه مخلصین و معصومین (علیهم السلام) آنچنان مختص به مقام عبودیت تشریفى هستند، که غیر آنان یعنى حتى صالحان و توبه کاران هرگز به پایه آنان نمیرسند.

«روایاتى درباره توبه»

در کتاب من لایحضره الفقیه آمده که رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله) در آخرین خطبه اى که ایراد کرد چنین فرمود:

«هر کس یک سال قبل از مردنش توبه کند خداى تعالى توبه اش را مى پذیرد. آنگاه فرمود: نه یک سال زیاد است، هر کس یک ماه قبل از مرگش توبه کند خدا توبه اش را قبول مى فرماید. سپس فرمود: نه یک ماه نیز زیاد است، هر کس یک روز قبل از مردنش توبه کند خداى تعالى توبه اش را مى پذیرد و آنگاه فرمود: یک روز نیز زیاد است هر کس یک ساعت قبل از مرگش توبه کند خداى تعالى توبه اش را مى پذیرد، و در آخر فرمود: نه یک ساعت نیز زیاد است، هر کس قبل از مردنش در آن لحظه اى که جانش به اینجا مى رسد _ و سپس به حلق شریف خود اشاره نمود - توبه کند خدا توبه اش را مى پذیرد.

از امام صادق (علیه السلام) از معناى کلام خداى تعالى پرسیدند که مى فرماید: «و لیست التوبه للذین یعملون السیئات حتى اذا حضر احدهم الموت قال انى تبت الان» حضرت فرمود: این آیه از آن حالتى سخن مى گوید که چشم انسان _ از امور دنیا بسته _ به امور آخرت باز مى شود. در این هنگام است که دیگر توبه فائده ندارد.

حکم توبه در هنگام مرگ از لسان روایات

و روایت دوم آیه و روایاتى را که در مقبول بودن توبه در هنگام مرگ وارد شده تفسیر مى کند، و مى فرماید که مراد از حضور مرگ، علم به مرگ و مشاهده نشانه هاى آخرت است، آن لحظه است که دیگر توبه قبول نیست، اما کسى که هنوز جاهل به مرگ است، و مطمئن نشده که در حال مردن است، هیچ مانعى براى قبول توبه اش نیست.

و در تفسیر عیاشى از زراره از امام ابى جعفر (علیه السلام ) آمده که فرمود: 

وقتى جان آدمى به اینجا رسید، (اشاره فرمودند به حنجره خود)، کسى که مى داند مرگش رسیده دیگر توبه اش پذیرفته نیست، و اما آن کسى که هنوز از سرنوشت خود بى خبر است مى تواند توبه کند.

و در تفسیر الدرالمنثور در روایت آورده اند که رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله) فرمود:

خداى عزوجل همچنان توبه بنده اش را مى پذیرد و یا گناهانش را مى آمرزد، مادام که پرده را نینداخته باشند، شخصى پرسید پرده افتادن یعنى چه؟ فرمود: بیرون شدن جان در حال شرک.

و در همان کتاب است که ابن جریر از حسن روایت کرده که گفت: به من چنین رسیده که رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله) فرموده: 

وقتى ابلیس فهمید که آدم توخالى است، به خداى تعالى عرضه داشت: به عزتت سوگند مادام که روح در کالبد او است از کالبدش بیرون نخواهم آمد، خداى تعالى فرمود: به عزت خودم سوگند من نیز مادام که روح در تن او هست بین او و توبه کردنش حائل نمى شوم.

Image result for ‫توبه‬‎

 

فرمایشات گوهربار ائمه معصومین (س) درباره توبه و شرایط آن

و در کافى از على احمسى از ابى جعفر (علیه السلام) روایت آورده که فرمود: 

به خدا سوگند احدى از شر گناهان نجات نمى یابد مگر آنکه به گناهان خود اقرار کند

امام ابى جعفر (علیه السلام) سپس فرمود:

در تحقق توبه همین بس که گنهکار از کار خود پشیمان بشود.

امام صادق (علیه السلام) مى فرمود: 

اگر بنده خدا توبه اى کند نصوح، خدا او را دوست مى دارد، و گناهش را مى پوشاند، عرضه داشتم : چگونه بر او مى پوشاند؟ فرمود: از یاد دو فرشته اش که همواره گناهانش را مى نوشتند مى برد، آنگاه به اعضا و جوارحش و نیز به قطعه قطعه هاى زمین وحى مى کند گناهان این شخص را بپوشانید در نتیجه روزى که گناه کار به دیدار پروردگارش مى رسد، هیچ شاهدى نیست که علیه او به گناهى از گناهانش شهادت دهد.

و در همان کتاب است که محمد بن مسلم از امام باقر (علیه السلام) روایت کرده که به وى فرمود: اى محمد بن مسلم گناهان مؤمن البته اگر موفق به توبه شود آمرزیده مى شود پس بر مؤمن باد تا مراقب خود باشد، که بعد از توبه و آمرزش خود را به هیچ گناهى آلوده نسازد، آگاه باش که به خدا سوگند این آمرزش تنها و تنها براى اهل ایمان است 

عرضه داشتم حال اگر بعد از توبه دوباره مرتکب گناه شود، و دوباره توبه کند چطور؟ فرمود: 

اى محمد بن مسلم تو گمان مى کنى که ممکن است بنده مؤمن خدا از گناهش پشیمان بشود، و از خدا طلب مغفرت بکند و توبه هم بکند و خدا توبه اش را نپذیرد؟ 

عرضه داشتم: اگر این توبه و گناه و باز توبه و گناه مکرر شود چطور؟ 

فرمود: هر زمانى که بنده مؤمن (البته قید مؤمن را نباید فراموش کرد چون گاه مى شود گناه بسیار، ایمان را از بین مى برد) از خدا طلب مغفرت نموده توبه کند خدا هم دوباره به آمرزش خود برمى گردد، و خداى تعالى آمرزگار مهربانست، و توبه را مى پذیرد، و از بدیها صرف نظر مى کند، پس زنهار که مبادا از رحمت خدا نومید گردى.

امام صادق (علیه السلام) روایت آورده که در تفسیر آیه: «و انى لغفار لمن تاب و امن و عمل صالحا ثم اهتدى» فرمود:

این آیه تفسیرى دارد، که دلیلش این است که خداى تعالى هیچ عملى را از هیچ بنده اى نمى پذیرد، مگر آنکه در روز لقا او را بنده اى با وفا نسبت به خود دیدار کند، با این بیان آیه تفسیر مى شود، و معناى این که در آیه جهالت را شرط کرد و فرمود: «انّما التوبه على اللّه للّذین یعملون السوء بجهاله» این است که هر گناهى که بنده خدا مى کند هر چند که بداند گناه است باز جاهل است، چون کورانى که در دلش برخاسته نمى گذارد بفهمد این کارى که مى کند معصیت پروردگارش است، همچنانکه مى بینیم خداى تعالى در حکایت کلام یوسف خطاب به برادرانش، آنان را جاهل خوانده و فرموده: «قال هل علمتم ما فعلتم با یوسف و اخیه اذ انتم جاهلون» هیچ مى دانید که با یوسف و برادرش در آن زمان که جاهل بودید چه کردید) و جاهل خواندن برادران با این که مى دانستند آزردن برادر گناه است، به خاطر همان جهلى بود که نسبت به زشت بودن نافرمانى خدا داشتند.

«تفسیر المیزان علامه طباطبایی»

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">