«انسان ترازِ انقلاب اسلامی»
«انسان ترازِ انقلاب اسلامی»
«استاد اصغر طاهرزاده»
از آنجایی که انقلاب اسلامی در راستای به فعلیترساندن استعدادهای نهفته در خود، پس از هر مرحلهای باید با نگاه مجددی که به خود میاندازد چگونگی ادامهی راه را معلوم کند؛ لازم است به عقلی که جایگاه این انقلاب را میشناسد نظر کنیم و آن عقلی است ماوراء عقل غربی که تنها اهداف فرهنگ غربی را مدّ نظر دارد وگرنه انقلاب اسلامی در آینده با همان خطری روبهرو میشود که در صدر اسلام با به صحنهآمدنِ مجدد عقل جاهلی روبهرو شدیم و عملاً پس از مدتی امویان توانستند معاویه را به جهان اسلام تحمیل کنند. عقلی که موجب قوام انقلاب اسلامی میشود، عقلی است که در کنار نظر به معاش مردم از نظر به عالم قدس و معنویت غافل نیست و برعکسِ عقل روشنفکریِ غربزده که از دولتها تحقق اهداف فرهنگ مدرن را مطالبه میکند، در صدد مطالبات فرهنگی و معنوی است تا بستر تربیت انسان ترازِ انقلاب اسلامی فراهم شود، انسانی که شخصیت معنوی حضرت امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» را میفهمد و متوجه است حضرت امام در این انقلاب به کجا اشاره دارند.
ما در این مرحله از انقلاب موظفیم با نظر به بحثی که در مقالهی «نسبتها و تمایزات «انقلاب اسلامی» با «دولت اسلامی» » عرض شد جایگاه «دولت اسلامی» و «نظام اسلامی» را مدّ نظر قرار دهیم تا با تضارب آرائی که در بین صاحبنظران پیش میآید از دولت اسلامی و نظام اسلامی به تعریف جامعی برسیم. هرچند در این مرحله نمیتوان تعریفی قطعی ارائه داد ولی لااقل میتوان به تعریفی نایل آمد که نسبت به «انقلاب اسلامی» و «نظام اسلامی» و «دولت اسلامی» قابل توجه باشد و امکان تفکر بر روی این سه موضوع را فراهم آورد. ما در موقعیتی قرار داریم که اگر صاحبان اندیشه جایگاه دولت و نظام اسلامی را نسبت به انقلاب روشن نکنند، میراثخوارانی که همیشه به دنبال فرصتاند تا کارهای گرانبهای تاریخ را به نفع خود مصادره کنند بیکار نمینشینند و با طرح عقل روشنفکری غربی که پاسدار ارزشهای فرهنگ مدرنیته است، طوری دولت را تعریف میکنند که هیچ نسبتی با اهداف انقلاب اسلامی نداشته باشد و عملاً انقلاب اسلامی را از رسالت تاریخی خود در حجاب میبرند.
وظیفه داریم از خود بپرسیم حضرت امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» با طرح انقلاب اسلامی به کجا اشاره داشتند و چه هدفی را دنبال میکردند و راه رسیدن به آن هدف از کجا باید شروع شود؟ و نسبت دولت اسلامی با آن اهداف چگونه باید باشد. حضرت امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» دوم فروردین سال ۱۳۶۸ یعنی در آخرین پیام خود میفرمایند: «مسائل اقتصادى و مادى اگر لحظه اى مسئولین را از وظیفه اى که بر عهده دارند منصرف کند، خطرى بزرگ و خیانتى سهمگین را به دنبال دارد. باید دولت جمهورى اسلامى تمامى سعى و توان خود را در ادارهی هرچه بهتر مردم بنماید، ولى این بدان معنا نیست که آنها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانى اسلام است منصرف کند». (۱)
انقلاب اسلامی در صورتِ آرمانی خود به عنوان مقدمهی ظهور حضرت مهدی «عجلاللّهتعالیفرجهالشریف» و در راستای رسالت آن حضرت بنا دارد زندگی زمینی بشر را به آسمان معنویت متصل گرداند و چرخش تاریخی که رهبر معظم انقلاب «حفظهاللّه» در توصیف حرکت حضرت امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» مطرح کردند باید از همین جنس باشد. (۲) و از این لحاظ ابتدا باید با دقت بیشتر به انقلاب اسلامی و جایگاه آن بنگریم تا جایگاه نظام اسلامی و دولت اسلامی را بر اساس هدفی که در پیش داریم تعیین نماییم، همچنانکه همیشه حُسن و قبح هرچیزی را براساس هدفی که در پیش داریم تعیین میکنیم. در رابطه با این که ابتدا باید بتوانیم انقلاب اسلامی را درست بنگریم مطالبی به عرض میرسد:
۱. آیا انقلاب اسلامی ظرفِ ظهور ارادهی خاص الهی در این تاریخ جهت عبور از ظلمات دوران و تعالی بشر به زندگی قدسی است، یا طرحی است که صرفاً توسط حضرت امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» بدون نظر به عالم قدس و معنا ارائه شده؟
۲. برای جواب به سؤال فوق لازم است به شخصیت امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» نظر کنیم که آیا صرفاً مثل یک دانشمند اسلامی تئوری انقلاب اسلامی را مطرح کردند؟ و یا همچون فقیهی حکیم و عارفی دغدغهمند در ذیل فرهنگ مهدوی دغدغهی تغییر تاریخ را داشتند و خداوند مطابق دغدغهی آن مرد الهی راهکاری مطابق ظرفیت این زمان را بر قلب او اشراق نموده آنهم با خصوصیاتی که هر نوع تجلی معنوی و اشراقی با خود به همراه دارد؟ آن طورکه حضرت صادق «علیهالسلام» در این رابطه مى فرمایند: رسول خدا «صلواتاللّهعلیهوآله» فرمودند: «یَحْمِلُ هَذَا الدِّینَ فِی کُلِّ قَرْنٍ عُدُولٌ یَنْفُونَ عَنْهُ تَأْوِیلَ الْمُبْطِلِینَ وَ تَحْرِیفَ الْغَالِینَ وَ انْتِحَالَ الْجَاهِلِینَ کَمَا یَنْفِی الْکِیرُ خَبَثَ الْحَدِید»؛ در هر قرنی انسانهاى متعادل و عدولى هستند که این دین را حمل نموده و هرگونه تأویلِ اهل باطل و تحریف افراطیون و ادعاهاى جاهلین را از آن دور مى گردانند، همانطور که کوره ى آهنگران پلیدى و چرکى آهن را پاک مى کند. (بحارالأنوار، ج ۲۷، ص ۲۲۲)
وقتی توانستیم جایگاه امام «رضواناللّهتعالیعلیه» را به عنوان عدول این قرن بنگریم و نیز وقتی متوجه بودیم که حضرت رضا «علیهالسلام» در رابطه با شخصیتهایی همچون امام خمینی میفرمایند: «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ» اگر خداوند بنده اى از بندگانش را جهت امور مردم انتخاب کرد، سینه ى او را گشاده مى گرداند. تا در مدیریت خود کوچکترین لغزشى نداشته باشد و امور بندگان را با وسعت نظر سر و سامان دهد. «فَلَمْ یَعْیَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِیهِ غَیْرَ صَوَابٍ» در نتیجه آنچنان توانا مى شود که در جوابگویى به نیازهاى جامعه در نمى ماند و غیر از صواب از او نخواهى یافت و به خوبى مصلحت مردم را در نظر مى گیرد. «فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَیَّدٌ» (۳) پس او در کار خود موفق و محکم و مورد تأیید الهى است. با توجه به این دو امر میفهمیم ما از طریق حضرت امام وارد تاریخ دیگری خواهیم شد که آن تاریخ، تاریخی است جدایِ تاریخی که فرهنگ مدرنیته در مقابل بشر امروز قرار داده.
۳. با توجه به اینکه قرآن در وصف حضرت حق میفرماید: «کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فی شَأْنٍ» (الرّحمن/ ۲۹) و با نظر به اینکه به تعبیر علامه طباطبایی «رحمةاللّهعلیه»؛ ربوبیت عبارت است از «خلق بعد از خلق»، (۴) هر تاریخی ظرف ظهور ارادهی خاصی از حضرت حق است که انسانها برای رجوع به حق باید در متن آن تاریخ با حق مأنوس شوند وگرنه با خدای انتزاعی و ذهنی زندگی خواهند کرد، نه با خدایی که هرلحظه برای هدایت ما در حال تجلی است، در آن صورت عملاً هیچ اُنسی بین آن ها و خدا برقرار نمیشود. زیرا با خدایی که در این تاریخ ظهور کرده است مأنوس نیستند و عقل و قلب مناسبِ احساس ارادهی الهی در دوران خود را در خود رشد ندادهاند.
۴. راز اینکه با آمدن پیامبر بعدی، تأکید بر باقیماندن بر دین قبلی کفر محسوب میشود، آن است که اگر مؤمنین با آمدن پیامبر جدید با خدای قبلی زندگی کنند عملاً با نور اسماء الهی که فعلاً در این دین ظهور کرده مأنوس نیستند و خدایی را میپرستند که در ذهن خود دارند. در حالیکه اگر حقیقتاً با خدای پیامبر قبلی مأنوس بودند باید با نور آن خدا در جلوهای که مناسب زندگی دینی در امروز آنان است آشنا باشند و ببینند چگونه آن خدا در مظهری بس متعالی ظهور کرده. (۵)
۵. بزرگان فکر و اندیشه متذکر میشوند که تحولات تاریخی ابتدا در دلها رخ میدهد و از این جهت دلها دگرگون و خواستنها عوض میشود زیرا دلها متأثّر از ارادهی خاص حضرت حق در دوران خود میباشند و وظیفهی اندیشمندان، که آنها نیز از تجلیات ارادهی الهی متأثّرند، متذّکرکردن انسانها است در راستای ارادهی الهی تا سستی و تنبلی و امیال نفس امّاره، مردمان را از تجلیات الهی محروم نکند و کار اصلی حضرت امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» و مقام معظم رهبری «حفظهاللّه» در این زمان و وظیفهی همهی ما در این فضا میتواند قابل توجه باشد. در این رابطه حضرت صادق «علیهالسلام» میفرمایند: در حکمت داود هست: «عَلَى الْعَاقِلِ أَنْ یَکُونَ عَارِفاً بِزَمَانِهِ مُقْبِلًا عَلَى شَأْنِهِ حَافِظاً لِلِسَانِهِ» (الکافی، ج ۲ ، ص ۱۱۶.) بر عاقل است که زمانهاش را بشناسد و براساس شأنش با زمانهاش برخورد کند و زبان خود را از هرگونه سخنگفتن که مطابق زمانهاش نیست باز دارد.
در فهم آنکه تحول تاریخی ابتدا به ارادهی الهی در دلها رخ میدهد همین بس که آن عارف کامل که متوجه ظهور ارادهی الهی در این تاریخ بود فرمود: «اگر من هم برگردم ملت اسلام برنمى گردد. اشتباه نکنید، اگر خمینى هم با شما سازش کند ملت اسلام با شما سازش نمى کند»، (۶) و مقام معظم رهبری «حفظهاللّه» با نظر به چنین جایگاهی که از حضرت امام یافتهاند میفرمایند: «ملت ایران با رهبرىِ آن مرد عظیمى که بلاشک خداوند لمعه اى و لمحه اى از انوار طیبه در وجود او قرار داده بود، دنباله ى همان راه را به کار گرفت».(۲۱/ ۱۱/ ۱۳۹۰)
۶. انقلاب اسلامی مثل هر مخلوقی با نظر به علت ایجادی و اهدافی که در آن مطرح است شناخته میشود. حال اگر متوجه باشیم انقلاب اسلامی، اشراق و تجلی نور ارادهی الهی بر قلب امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» است، آنهم مطابق دغدغهی حضرت امام جهت تغییر تاریخ ظلمانیِ استکبار و با هدف رجوع به خدای مهدی (عج)، خداوند در همین راستا قلب مردم را نیز آمادهی چنین حضوری در این تاریخ کرده است. پس نگاه صحیح به انقلاب اسلامی و به مردم وقتی پیدا میشود که در همین فضا باشد وگرنه ما در تاریخی که انقلاب اسلامی شروع کرده است زیست نمیکنیم و خواسته یا ناخواسته ناظر بر به بنبسترسیدن طرحهای فرهنگی خود خواهیم بود، (۷) و دیر یا زود مردمی که مایلاند متذکر نوری باشند که در این تاریخ بر قلبهایشان تجلی کرده به ما پشت میکنند، زیرا ما با عقلی که به کمک آن میتوان از غرب عبور کرد و به انقلاب اسلامی نظر نمود با آنها سخن نگفتهایم.
۷. اگر پذیرفتیم حضرت امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» مظهر سلوکِ علمی و عملی این تاریخ است و هراندازه این واقعیت را نادیده بگیریم گرفتار بیفکری دوران خود هستیم، باید از خود بپرسیم چگونه باید در ذیل شخصیت حضرت امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» سلوک کرد تا در تاریخی زندگی کنیم که راه به سوی خدایِ حیّ و قیّوم دارد و ما را به حضوری برتر یعنی به تاریخ ظهور مهدی «عجلاللّهتعالیفرجهالشریف» میرساند. در این رابطه دولت اسلامی چگونه باید باشد که بیرون از اهداف انقلاب عمل نکند و زبانی که در کام دارد زبان مردم باشد؟
۸. امیدوارم انتظار نداشته باشید برای ورود به چنین سلوکی و چنین تاریخی، این عقلِ گرفتارِ فرهنگ مدرنیته کافی باشد و به دنبال ورودی باشید که هیچ آرامشی را در فضای استیلای فرهنگ مدرنیته به هم نزند و هیچ خلاف عادتی در آن ظهور ننماید. آیا باید سلوک ذیل شخصیت اشراقی حضرت روحاللّه «رضواناللّهتعالیعلیه» چیزی باشد مثل آنچه از دنیای مدرن میشناسید؟ (۸) و یا با چرخشی که باید در تاریخ رخ دهد ما نیز خود را آمادهی حضور در ساحتی دیگر از تفکر بنماییم؟ و دولتمردانی را انتخاب کنیم که در تراز چنان تحولی باشند؟
۹. اگر متوجه شدهاید که جریانهای فکریِ وفادار به انقلاب در این تاریخ در نشستهای خود از یک نوع عدم انگیزه و عدم رقابتِ تاریخساز با محافل سکولاریستی رنج میبرند باید ریشهی آن را در ضعف تعمّقی دید که نسبت به حضور تاریخی انقلاب اسلامی در این دوران دارند و آن ضعف را باید در عدم ارتباط سلوکی با ملکوت حضرت روح اللّه «رضواناللّهتعالیعلیه» جستجو کنیم؛ دو موضوعی که مقام معظم رهبری «حفظهاللّه» بهخوبی شناختهاند و درنتیجه به عالیترین شکل خودشان جلو میروند و تلاش دارند ملت را نیز در این مسیر راهنمایی کنند، در مسیر حضور در تاریخی که انقلاب پدید آورده و در مسیر سلوک ذیل شخصیت اشراقی حضرت امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه».
۱۰. مسلّم انقلاب اسلامی با بالندگیِ خاصی در حال ظهور در این تاریخ است و با شناخت هرچه عمیقترِ جایگاه تاریخی آن توسط دولتمردان آنها نیز بهتر میتوانند رسالت خود را انجام دهند.
ذات و گوهر انقلاب اسلامی از آنجهت که از طرف خدایی حکیم اراده شده، تفکر است و هر کس بیشتر تلاش کند حقیقت آن را درک کند، بیشتر به تفکر تاریخی خود نزدیک شده است. نزدیکی به انقلاب اسلامی به عنوان حقیقتی وجودی، با نظر به مناظری که گوهر آن را نشان میدهد ممکن است و نه از طریق فهم چیستی و ماهیت آن در قالب علم حصولی. کسی که میپرسد انقلاب اسلامی چیست؟ بداند هرگز امکان فهمیدن انقلاب اسلامی را پیدا نخواهد کرد و انقلاب اسلامی در مقابل سؤال از چیستیاش در حجاب میرود. ولی کسیکه سعی میکند حضور انقلاب اسلامی را در جهان امروز و در مظاهر آن بنگرد میتواند انقلاب اسلامی را بیابد و رهبر معظم انقلاب «حفظهاللّه» بدین لحاظ دائماً متذکر میشوند که حضور انقلاب اسلامی را در شکستهای ممتد آمریکا در صحنههای مختلف بنگرند و این یعنی نظر به حقیقت انقلاب در مظاهر مختلف.
۱۱. کلید ورود به انقلاب اسلامی با نگاه اشراقی و با تعالی عقل قدسی در شناخت شخصیت حضرت امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» نهفته است که اگر ایشان را عارفی سالک دانستیم باید بدانیم عارفان خود را طوری تربیت میکنندکه بتوانند رابطهی قلبی با عالم ملکوت برقرار کنند و همواره خود را در معرض فیوضات الهی قرار میدهند تا خداوند مطابق دغدغهی آنها اشراقات لازم را بر قلبشان بنماید و در این رابطه دو موضوع استکه باید بررسی شود: یکی شخصیت حضرت امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» و مقام عرفانی او، و دیگر تفاوت اشراقی که بر قلب عارفان دغدغهمند متجلی میشود با تئوریهای فکری که اندیشمندان به آن میپردازند.
الف: در مورد شخصیت عرفانی حضرت امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» همین بس که مدتها در محضر آیتاللّه شاهآبادی بودهاند و به گفتهی آیتاللّه حاج شیخ مهدی حائری یزدی حتی مواقعی هم که اسفار تدریس میکردند درس اسفار ایشان بیشتر جاذبهی عرفانی داشت و اسفار را هم از نظر ابن عربی نگاه میکردند، (۹) و در تفسیر سورهی حمد نشان دادند در چه جایگاهی از مقامات عرفانی هستند و چگونه به عالَم نگاه میکنند. (۱۰)
ب: در مورد تفاوت بین موضوع تجلیات اشراقی با موضوع عقلی و استدلالی، باید روشن شود که وقتی در موضوعی تعقل میکنید تا به نتیجه برسید مجبور به داشتن قضیهای هستید با صغرا و کبرایِ خاص و نتیجهای در محدودیت صغرا و کبرایِ قضیه، ولی در موضوعات اشراقی چنانچه قلب آماده باشد با نوری از معرفت روبهرو میشوید که بر قلب شما تجلی کرده و همهی جوانبِ دغدغهی شما در آن لحاظ شده.
از آنجایی که قلب انسان همهی شخصیت انسان است وقتی حقیقتی بر قلب کسی اشراق و متجلی شود همهی شخصیت او را فرا میگیرد. در همین رابطه خداوند از یک طرف در وصف قرآن که بر قلب رسول خدا «صلواتاللّهعلیهوآله» نازل شده میفرماید: «وَ إِنَّهُ لَتَنْزیلُ رَبِّ الْعالَمینَ * نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمینُ * عَلى قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرینَ» (شعراء/ ۱۹۲ تا ۱۹۴). و از طرف دیگر میفرماید: «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى * إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحى» (نجم/ ۲ و ۴) او بر اساس میل خود سخنی نمیگوید، آنچه میگوید چیزی نیست مگر وَحی الهی که بر او وَحی شده زیرا قرآن با قلب و شخصیت رسول خدا «صلواتاللّهعلیهوآله» متحد شده، بر همین اساس سنت و سیرهی رسول خدا «صلواتاللّهعلیهوآله» عین وَحی الهی است. در ذیل همین قاعده است که شخصیت حضرت امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» عین انقلاب اسلامی است و ما میتوانیم از طریق سیرهی آن مرد الهی در صحنههای مختلف، انقلاب اسلامی را تفسیر کنیم و ببینیم ارادهی الهی در این تاریخ به کجا اشاره دارد؟
۱۲. با توجه به موارد فوق معتقد هستیم انقلاب اسلامی یک حقیقت اشراقی است که بر قلب حضرت روح اللّه «رضواناللّهتعالیعلیه» تجلی کرده و در ذیل چنین اشراقی که با شخصیت حضرت امام متحد است باید اهداف انقلاب اسلامی را در نظام اسلامی و در دولت اسلامی به فعلیت رساند که البته این راهکارهای خاص خود را دارد و انسانی تراز خود را میطلبد و رهبر معظم انقلاب «حفظهاللّه» در سخنان خود پس از اعلام پیروزی آقای روحانی به عنوان رئیس جمهور، از کارهای زمینمانده سخن به میان آوردند که باید به آنها بپردازیم. آیا یکی از مهمترین کارهای زمینمانده، تربیت انسانهایی نیست که باید با عقل قدسی و معرفتی ربّانی متوجه حقیقت انقلاب اسلامی باشند و در سلوکْ ذیل شخصیت اشراقی حضرت امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» بتوانند در آینده امور اجرایی دولتها را مطابق اهداف انقلاب اسلامی مدیریت کنند و امید دشمن را که با تکیه بر امیال قشر خاکستری مردم - که تحت تأثیر فرهنگ و عقل غربیاند - میخواهد انتخابات را به نفع خود مصادره کند، به یأس تبدیل نمایند؟
۱۳. در روایت بسیار ارزشمندى از امام صادق «علیهالسلام» داریم: «إِذَا قَامَ الْقَائِمُ بَعَثَ فِی أَقَالِیمِ الْأَرْضِ فِی کُلِّ إِقْلِیمٍ رَجُلًا یَقُولُ عَهْدُکَ فِی کَفِّکَ فَإِذَا وَرَدَ عَلَیْکَ أَمْرٌ لَا تَفْهَمُهُ وَ لَا تَعْرِفُ الْقَضَاءَ فِیهِ فَانْظُرْ إِلَى کَفِّکَ وَ اعْمَلْ بِمَا فِیهَا» (۱۱) وقتى قائم قیام کند به هر ناحیه از نواحى زمین کسى را مى فرستد و مى گوید تعهد و پیمانت -دستورالعمل ات- در کف دست تو است، چون امر مهمى به تو روى آورد که تو آن را ندانى و در انجام آن سرگردان شوى، به کف دستت بنگر و تصمیم خود را بگیر و عمل کن. در ذیل اشراق مهدى «عجلاللّهتعالیفرجهالشریف» هر کدام از یاران حضرت دریچه ای می شوند که عالم غیب و معنا بر قلبشان گشوده مى گردد. رابطه اشراقی با امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» پیدا کردن از این سنخ است و قرارگرفتن در ذیل فرهنگ دینى وقتى به صورت اشراقى واقع شد، موجب میشود تا جان و قلب انسان تحت الشعاع آن اشراق قرار گیرد و انسان ترازِ انقلاب اسلامی ،انسانی است که با نظر به سیره و رهنمودهای حضرت امام متذکر اشراقاتی میشود که بر قلبش وارد میشود و میتواند در هرجایی که هست وجهی از وجوه حضرت امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» باشد همچنانکه یاران حضرت مهدی «عجلاللّهتعالیفرجهالشریف» در هرجا که میباشند وجهی از آن حضرتاند و از اشراقاتی که در ذیل وجود مقدس آن حضرت دارند راه را از چاه باز میشناسند. و ما در انقلاب اسلامی شخصیتهایی مثل مرحوم شهید چمران و سرداران بزرگ دفاع مقدس را از این جنس مییابیم و از همه مهمتر مقام معظم رهبری «حفظهاللّه» است که در فضای اشراقی که بر قلب مبارک حضرت امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» شد، زیست مینمایند و جامعه انفلابی را راهنمایی میکنند. لازم است در این انقلاب که مقدمهی فرهنگ حضرت مهدی «عجلاللّهتعالیفرجهالشریف» است این فرهنگ شروع شود تا انسان ترازِ انقلاب اسلامی در همهی جوانب به صحنه آید.
والسلام
۱) صحیفهی امام، ج ۲۱، ص: ۳۲۵)
۲) مقام معظم رهبری «حفظهاللّه» میفرمایند: واقعاً حضرت امام«رضواناللّهتعالیعلیه» انسان عجیبى بود اصلاً پیدایش و وجود این انسان با آن ابعاد، هیچ قابل تحلیل نیست جز اینکه بگوییم تفضّل الهى بود براى اینکه چرخشى در تاریخ و در حرکت قافله ى عظیم بشرى به وجود آورد، دستى باید از غیب ظاهر مى شد، خداى متعال این دست را ظاهر کرد». (بیانات در تاریخ: ۰۱/۰۳/ ۱۳۶۹)
۳) تحف العقول، ص ۴۴۳
۴) در رابطه با معنای ربوبیت و «خلق بعد از خلق» نظر به مبحث حرکت جوهری ملاصدرا شده که میفرماید در هر مرتبه از حرکتِ مخلوق با تجلیات الهی قوهای از آن مخلوق به فعلیت تبدیل میشود و در مرتبهی بعدی تجلی الهی همان تجلی قبلی نیست بلکه تجلی دیگری است تا قوهی بعدی را به فعلیت تبدیل کند. مثل وقتی فیض خداوند کودک چهارساله را برای رسیدن به سن پنجسالگی ربوبیت میکند و سپس فیضی که افاضه میکند برای رساندن کودک پنجساله به شش سالگی است فیض جدیدی است، و بدین لحاظ همواره فیض الهی جدید است و خلق جدیدی را به صحنه میآورد و این معنای ربوبیت الهی یا «خلق بعد از خلق» است و ما همواره با فیض جدیدی روبهرو هستیم همان طور و قرآن در مورد کفار میفرماید :« بَلْ هُمْ فی لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدیدٍ » (سوره ق/ ۱۵) ان ها در آفرینش جدید تردید دارند.
۵) عنایت دارید که شما باید به همهی پیامبران قبلی به عنوان رسولان خدا ایمان داشته باشید، ولی نباید به دین پیامبران قبلی ایمان داشته باشید.
۶) صحیفه امام، ج ۱، ص: ۳۰۳
۷) یک روز تبلیغات وهّابیّت مسئلهمان میشود و یک روز عرفانهای نوظهور.
۸) کاری که بعضی از روشنفکران مذهبی در صدد آن هستند تا انقلاب اسلامی را بر وفق اصول تجدّد تفسیر کنند زیرا متوجه هیچ عقلی ماوراء عقل تجدّد نیستند، ولی فرزندان واقعی حضرت روح اللّه «رضواناللّهتعالیعلیه» آن مرد الهی را عقلی حتی برتر از عقلِ حکمت و عرفان رسمی میدانند.
۹) نامهی فرهنگ، شمارهی ۱۷، ص ۱۰۴
۱۰) در رابطه با مقام عرفانی حضرت امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» کافی است به مقدمهی کتاب «مصباح الهدایه الی الخلافة والولایه» از استاد سیدجلالالدین آشتیانی رجوع فرمایید که میفرماید: «یکى از آثار نفیس در مبحث نبوت و ولایت، به طریقه محققان از عرفا و کمّل از حکماى اسلامى، رساله مصباح الهدایة إلى الخلافة و الولایة اثر سید سادات و ماجد العرفاء و الفقهاء، قدوة الحکماء المتألهین، استاد محقق در حکمت متعالیه، مرحوم مبرور، حضرت امام خمینى، سقى اللّه تربته، مى باشد. مرحوم امام خمینى کتاب سرّ الصلاة، که بهحق اثرى است بى نظیر، و شرح دعاء السحر، و اثر حاضر را به زبان عرفان - که لسان خاص این قبیل از آثار است و جز خامه کمل از ارباب عرفان هیچ قلمى را توانایى آن نیست که اثرى قابل دوام و کتابى که حق مطلب عرفانى را ادا نماید به وجود آورد. در نحوهی سیر یا سریان، و به عبارت دیگر، ظهور حقیقت «نبوت تعریفیه» و ولایت محمدیه و علویه در کافه ذرارى وجود، مطالب دقیق و تحقیقی به قید تحریر آورده اند که خاص خواص و در بعضى از موارد ابتکارى است. مرحوم امام، أعلى اللّه درجته فی المراتب العلمیة و العملیة، در ذوق و سلیقه علمى و پرهیز از ذکر مطالب غیر لازم نظیر ندارند. یکى از علل جاذبه قابل توجه در آن بزرگ زمانه، علاوه بر نظم و ترتیب خاص در درس و بحث، جامعیت او بود.
۱۱) بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۶۵- محمدبن ابراهیم نعمانى، الغیبه، ص ۳۱۹.