«قرآن و معنای وحدت وجود»
«قرآن و معنای وحدت وجود»
«معنای مراقبه بر مبنای وحدت وجود»
در تفسیر عیاشى از ابان بن تغلب روایت شده که گفت:
امام صادق (علیه السلام) به من فرمود:
خیال مى کنى که اگر خداوند به کسى نعمتى مى دهد از کرامت آن کس است؟ و اگر دریغ مى دارد از خوارى او است؟ نه، چنین نیست، مال مال خدا است که به ودیعه بدست هر کس بخواهد مى سپارد، و خوردن، آشامیدن، پوشیدن، نکاح و سوارى و سایر انواع تصرفات در آن را مباح کرده به شرطى که رعایت اعتدال و اقتصاد را بنمایند و مازاد آن را به فقراى مؤمن رسانیده یا با آن امور خود را اصلاح کنند، وگرنه همه آن تصرفات حرام خواهد بود. آنگاه جمله «و لا تسرفوا انه لا یحب المسرفین» را تلاوت نمود.
سپس فرمودند:
و در کافى به سند خود از اسحاق بن عبدالعزیز از بعضى از اصحاب خود نقل کرده که گفت:
خدمت امام صادق (علیه السلام) عرض کردم در راه مکه بودیم و مى خواستیم احرام ببندیم لذا نوره کشیدیم، و چون سبوس همراه نداشتیم که به بدن خود بمالیم و اثر نوره را از بدن بزداییم ناگزیر قدرى آرد به خود مالیده و با آن رفع حاجت نمودیم، من ناگهان به این فکر افتادم که این چه کارى بود کردم، و خدا مى داند که چقدر ناراحت شدم. حضرت فرمود: آیا ترس تو از این جهت است که مبادا اسراف کرده باشى؟
عرض کردم: آرى،
فرمود:
پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم):
«قلم بر سعادت کسى که ایمان آورده و تقوای الهی پیشه ساخته خشکیده است.»
(شرح: از قضاها و تقدیرات حتمی خداوند بر همه مومنانی که خود را با تقوای الهی حفظ می نمایند این است که آنها را سعادتمند خواهد نمود.)
«تفسیر المیزان. جلد ۸. بحث روایی آیات ۲۶ الی ۳۶ سوره اعراف»
«عشق به زندگی و فاصلة اسلام از رهبانیت»
«معرفت توحیدی و اتحاد بین ادیان»
در مقابل بحث ها و گفتگوهایی که در محیط کار یا در مهمانی ها و جاهای مختلف صورت می گیرد و افرادی شروع به اشکال در دین و حکومت اسلامی می کنند چه باید کرد. اگر سکوت کنیم حق پایمال می شود و اگر هم بحث کنیم غالبا به نتیجه نمی رسد و آنها از حرف خود عقب نشینی نمی کنند و اگر هم تسلیم شوند دوباره فردا شبهه دیگری پیدا می کنند و بحث را ادامه می دهند و در این بحث و جدلها غالبا انسان دچار کدورت در دل می شود. تکلیف ما چیست؟
پاسخ استاد اصغر طاهرزاده:
تنها وقتی که انسانها مایل و آمادهی شنیدن حقیقت باشند باید با آنها در این موارد سخن گفت وگرنه موجب مراء خواهد شد که در آموزشهای دینی ما از آن نهی شده است. در هر صورت اگر زمینهی هدایت طرف مقابل نیست و گرفتار ذهنیات لغو خودش میباشد، در این موارد به ما فرمودهاند: «إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً» یعنی چون با سخنان لغو روبهرو شدید بزرگوارانه از آن بگذرید. ملاصدرا «رحمةالله علیه» در دومین نکته از نکات نشانه هاى الهام ملک و وسوسه شیطان مى فرماید:
«نقش طلبه در آینده تمدنی ما»
«جایگاه تمدن و نسبت آن با این تاریخ» (۲)
«جایگاه تمدن و نسبت آن با این تاریخ» (۱)
«جایگاه تمدن زایی یا تمدن سازی؟»
۱. با توجه به اینکه دوران حضور فرا روایتها تمام شده و در غرب هیچ فرا روایتی میداندارِ افکار نیست و با حضور تکثر در افکار که جنبهی یونیورسالبودن غرب را به حاشیه برده، میرود تا نسبت به ادامهی تمدنی تمامیتخواه به نام تمدن غربی، تجدید نظر شود، میتوان به آیندهای دیگر که آن آینده امکان دارد ادامهی تمدن غربی نباشد؛ فکر کرد.
۲. در بستر تکثر افکار، غربشناسیِ ملتهای اصیل برای درک جایگاه خود تا حدّ زیادی میسّر شده و در نتیجه ایران اسلامی و هند و چین امکان آن را یافتهاند تا در تاریخِ سیطرهی تمدن غربی از «ما» سخن بگویند.
«جایگاه پیامبر در نسبتهای مختلف انسانی» (۲)
«جایگاه تفسیر انفسی نسبت به تفسیر آفاقی»
«فتح قدسی و آثار آن»
«معنای فتح مبین بر قلب پیامبر (ص)»
آیه «ثم لاتینهم من بین ایدیهم و من خلفهم و عن ایمانهم و عن شمائلهم»
بیان نقشه و کارهاى شیطان است، مى گوید: ناگهان بندگان تو را از چهار طرف محاصره مى کنم تا از راهت بدر برم. و چون راه خدا امرى است معنوى ناگزیر مقصود از جهات چهارگانه نیز جهات معنوى خواهد بود نه جهات حسى.
این دو آیه خبر مى دهد از میزانى که عمل بندگان با آن سنجیده مى شود یا خود بندگان را از جهت عمل وزن مى کند؛ از آیات دیگرى نیز این معنا که مراد از وزن، حساب اعمال است استفاده مى شود، مانند آیه:
وَنَضَعُ الْمَوَازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیَامَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئًا ۖ وَإِن کَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنَا بِهَا ۗ وَکَفَىٰ بِنَا حَاسِبِینَ (آیه ۴۷ سوره انبیا)
و از آن روشن تر آیه:
یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِّیُرَوْا أَعْمَالَهُمْ (۶) فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ (۷) وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ (۸) است، که عمل را ذکر کرده و سنگینى را به آن نسبت داده است و کوتاه سخن اینکه منظور از «وزن» سنگینى اعمال است، نه صاحبان اعمال.
آیه مورد بحث اثبات مى کند که براى نیک و بد اعمال وزنى هست، لیکن از آیه «أُولَٰئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَزْنًا (آیه ۱۰۵ کهف) استفاده مى شود که اعمال حبط شده برایش وزنى نیست و تنها اعمال کسانى در قیامت سنجیده مى شود که اعمالشان حبط نشده باشد، پس هر عملى که حبط نشده باشد چه نیک و چه بد ثقلى و وزنى دارد، و میزانى است که آن وزن را معلوم مى کند. (۱)
در تفسیر برهان از برقى نقل مى کند که وى به سند خود از عبدالله بن سلیمان عامرى از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده که فرمود:
همواره در روزى زمین از ناحیه پروردگار حجتى که حلال و حرام خدا را بشناسد و به راه خدا دعوت کند بوده و خواهد بود، و این رابطه بین خدا و خلق هیچگاه در زمین قطع نمى شود مگر چهل روز مانده به قیامت که در آن چهل روز خداوند حجت خود را از زمین برمى دارد،
و در امالى شیخ به سند خود از مسعدة بن زیاد روایت شده که گفت:
از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که در پاسخ کسى که معناى جمله «فلله الحجة البالغة» را پرسید، فرمود: خداى تعالى روز قیامت به یک یک بندگان خود مى فرماید: بنده من! بگو ببینم در دنیا عالم بودى یا جاهل؟
و در الدرالمنثور است که ابن ابى الدنیا در کتاب امل و ابن ابى حاتم و بیهقى در کتاب شعب از ابى سعید خدرى روایت کرده اند که گفت:
اسامة بن زید غلام نوزادى را به نسیه به مدت یک ماه به صد دینار خرید و من خود شنیدم که رسول خدا (صلى الله علیه وآله و سلم) مى فرمود:
آیا از اسامه عجب ندارید که نوزادى را به مدت یک ماه خریدارى نموده؟ مگر او مى داند که تا یک ماه دیگر زنده است، و مى تواند بدهیش را بپردازد، راستى چه آرزوى درازى؟ سوگند به کسى که جان من در دست او است هیچ وقت نشده که من چشم باز کنم و خیال کنم که مى توانم دوباره مژه بر هم نهم و قبل از بر هم نهادن پلک چشمم از دنیا نمی روم، و هیچ وقت نشده که به طرفى نگاه بیندازم و خیال کنم که مى توانم چشمم را قبل از آنکه قبض روحم کنند بجاى خود برگردانم، و هیچ نشده که لقمه اى در دهن بگذارم و پندارم که می توانم قبل از آنکه قبض روحم کنند آن را فروبرم.
سلام استاد عزیز: متاسفانه مشکلات زیادی برای بنده در زندگی ام بوجود آمده از شما که مستجاب الدعوه هستید می خواهم که برایم دعا کنید. ضمن اینکه اگر ذکز یا دستورالعملی هست که بتواند در رفع مشکلات و گشایش بنده مفید باشد بفرمایید.
پاسخ استاده طاهرزاده: بنده مستجابالدعوه نیستم، روسیاهی هستم که حتماً در مورد جنابعالی دعا خواهم کرد. پیشنهاد بنده آن است که در هر روز طبق روایتی که برای رفع مشکلات داریم ۲۱ مرتبه «آیت الکرسی» را قرائت کنید.
دعای هفتم صحیفه سجادیه دعای خیلی مهمی است. در روایت داریم
«در حوزه تمدنی، حقانیت خط فکری انقلاب اسلامی و امام خمینی با معضلات و ناکارآمدیهای معرفتی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، سلامت اداری، انسانی و سیستمی همخوانی ندارد. یعنی هموطن ایرانی از ما میپرسد که این چه حقیقت و حقی است که نمی تواند در مقیاس تمدنی و تمدنسازی از پس مشکلات معرفتی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی و... بر آید و پیشرفت شده پشرفت نظامی توام با موعظهها و سخنرانیهای اخلاقی. مملکتداری و تمدنسازی با سخنرانیهای اخلاقی صحبت از ایدهها و ایدهآلهای تکراری و رجزخوانی، انجام نمی شود.»
این سوال با «سفرهای حقیقی و مجازی مسلمانان این عصر حتی مسلمانان انقلابی و حزباللهی و حتی طلبههای مبلغ انقلابی به اقصی نقاط گیتی و آشنایی بیشتر آنان با فرهنگ و مظاهر غرب و محسنات ظاهری آن همچون: وامهای غیرربویِ بانکهای غربی، نظم و انضباط، احترام به هم و حقوق همدیگر، راستگویی و صداقت در قول و فعل و... در کشورهای مدرن» با شدت و حدّت بیشتری مطرح می گردد. حقیر در کتابهای جنابعالی و سؤالات پرسشکنندگان سایت، چیزی که صراحتاً پاسخ سؤال مذکور باشد ندیدم. ممنون میشم اگر در این زمینه رهنمود بفرمایید.
پاسخ استاد اصغر طاهرزاده:
حضرت امام و دیگران فرموده اند انسان موحد بخاطر شوق به بهشت و ترس از جهنم خدا را عبادت نمی کند و این ترس از دوزخ و شوق بهشت یک مرحله بسیار پایین از بندگی است. حال سوالی اینجاست چرا در ادعیه منصوب به ائمه اطهار (ع) این نعمتهای بهشتی درخواست شده؟ چرا امیر المومنین علی (ع) اینقدر از آتش و عذاب های دوزخ نام برده اند و اظهار خوف نموده اند؟ مگر در قیامت نعمت های بهشتی همان جلوه های ظهور حق تعالی نیستند؟ و مگر بهشت خواستن با خدا خواهی در تصاد است؟ یا مگر کسی وقتی شوقی به بهشت داشته باشد اصلا غیر از شوق بخدا است؟ این همه آیات الهی در قران در مورد نعمت های بهشتی و حتی مخصوص مقربین برای چه عنوان شده؟ بالا ترین درجه در قران برای مقربین مطرح شده و بهشت آنها را هم بصورت نعمت های بهشتی در کنار روح و ریحان معرفی نموده حال آیا یک انسان مقرب می تواند بگوید من نعمت ها را نمی خواهم فقط خود خدا را می خواهم؟ مگر جدایی بین این نعیم بهشتی و خدا هست؟ مگر حورالعین جلوه تام خدا نیست؟ آیا یک عارف بالله از حور العین فراری است و فقط خدا را می خواهد؟
پاسخ استاد اصغر طاهرزاده:
با سلام: با توجه به اینکه هنوز مناطق سیلزده مشکلاتشان حل نشده و نیازهای اساسی زندگی آنها هنوز مانده است و عملاً دولت توانایی برآوردهکردن آن نیازها را ندارد؛ و بعضاً افرادی هستند که مایلاند در این امر مهم کمک نمایند و خبردار شدهایم بعضی از برادران که جنابعالی با آنها ارتباط دارید در مناطق سیلزده فعّالانه کار را ادامه میدهند؛ بفرمایید اگر ما بخواهیم کمک نقدی بکنیم به چه حسابی باید واریز شود؟ با تشکر
پاسخ استاد اصغر طاهرزاده:
سلام علیکم: همانطور که میفرمایید رفقایی از طلاب و سرداران سپاه هستند که با تمام وجود در خدمت آن امر مهم که مورد رضایت امام زمان «عجلاللّهتعالیفرجه» و رهبر معظم انقلاب میباشد؛ بنده با آن عزیزان تماس گرفتم و ایشان شماره حساب زیر را به نام
با توجه به اینکه امام زمان سلام الله علیه حقیقت و باطن قرآن و حقیقت شب قدر هستند چه لزومی دارد هر سال قرآن بر قلب ایشان نازل شود؟ آیا به بحث دو وجهه بودن (وجه خلقی و حقی) حقیقت امام سلام الله علیه مربوط است؟
پاسخ استاد اصغر طاهرزاده:
پدیده ای که در این زمان شاهد آن هستیم عدم فهم حرف همدیگر و جایگاه آن و به تبع آن تکفیر همدیگر می باشد.
۱. این پدیده آیا سابقه تاریخی دارد؟ یعنی در تمدن های گذشته هم اتفاق افتاده است؟
۲. راه خروج از این وضع چیست؟ و اساساً چه میشود که جامعهای مثل جامعهی ما با آن سوابقِ درخشان الهی و انسانی، یکمرتبه به چنین رویهای گرفتار میشود که دیگر از آن فداکاریها و جوانمردیها نسبت به همدیگر تهی میگردد؟
پاسخ استاد اصغر طاهرزاده:
تمام عرایض بنده در کتاب «عقل و ادب ادامهی انقلاب اسلامی در این تاریخ» و ۷۰ جلسه شرح آن کتاب در همین رابطه بود. بنده این خطر را در آنجا متذکر شدهام و راه حلهای آن در حدّ فهم خود ارائه داده شد.
برای اصیلشدن، برای آنکه یکبار دیگر جماعتی زنده باشیم باید از نو در عطیهی جامعهی اسلامیمان داخل شویم. از طریق چنین التزامی، یک جامعه به یک قومِ زنده تبدیل میشود و جماعت افراد به نحو اصیلی با یکدیگر پیوند مییابند.