«امام حسین (ع) و معنا بخشی به زندگی در این تاریخ»
«قسمت پنجم /۷ مهر ۱۳۹۸»
«امام حسین (ع) و معنا بخشی به زندگی در این تاریخ»
«قسمت پنجم /۷ مهر ۱۳۹۸»
«امام حسین (ع) و معنا بخشی به زندگی در این تاریخ»
«قسمت چهارم /۶ مهر ۱۳۹۸»
«امام حسین (ع) و معنا بخشی به زندگی در این تاریخ»
«قسمت سوم /5 مهر ۱۳۹۸»
«امام حسین (ع) و معنا بخشی به زندگی در این تاریخ»
«قسمت دوم /۴ مهر ۱۳۹۸»
«امام حسین (ع) و معنا بخشی به زندگی در این تاریخ»
«قسمت اول /۳ مهر ۱۳۹۸»
«امام حسین (ع) و راه آیندة ما»
(قسمت دوم)
«۱۶ شهریور ۱۳۹۸»
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ
عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ
۹. راه آیندهی ما بعد از شهادت امام حسین (ع) راهی بود که امام سجاد (ع) و فرزندان بزرگوارشان یعنی امام باقر و امام صادق «علیهماالسلام» برای عبور از تحجر و تنگنظریِ اُمویان، در مقابل ما گشودند و آن راه، غیر از آن راهی بود که جناب زیدبنعلی و یحییبن زید با همهی تقوا و بزرگیشان، ادامه دادند.
«امام حسین (ع) و راه آیندة ما»
(قسمت اول)
«۹ شهریور ۱۳۹۸»
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ
عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ
۱. با سیطرهی اُمویان بر جهان اسلام، آنچنان سطحینگری و تنگنظری بر روح و روان جامعه حاکم گشت که سیره و اخلاقِ مقدسترین افراد نادیده گرفته شد. امام حسین (ع) در چنین فضایی، با استقبال از شهادتی که رجحان حریّت بود بر ذلت و رجحان قدسیت بود بر تحجر و ظاهرگرایی، راهی را گشودند و تاریخی را به میان آورند که حضرت سجاد (ع) توانستند در بستر آن تاریخ، محبتِ از دسترفته را به جامعه متذکر شوند و فرهنگ خاصی را در نسبت انسان با خدا در دعای «مکارم الاخلاق» به جامعهی اسلامی برگردانند. (۱)
راه آیندهی ما آن است که
سلام استاد عزیز: شما حضور خانمها در اربعین را توصیه می کنید بنده پارسال به لطف خدا رفتم ولی تو کربلا به قدری ازدحام و شلوغی بود که مرتب تنه می خوردیم و خیلی ناراحت و معذب بودیم و احساس می کردیم کار خداپسندانه ای نیست و چون شاغل بودیم فرصت نداشتیم بمانیم تا خلوت بشود، آیا با این اوضاع و برخورد با نامحرم شما توصیه می فرمایید بنده امسال برم؟
پاسخ استاد اصغر طاهرزاده:
روز عاشورا بود و در مراسمی به همین مناسبت به عنوان سخنران دعوت داشتم، مراسمی خاص با حضور تعداد زیادی تحصیل کرده و به اصطلاح روشنفکر و البته تعدادی از مردم عادی، نگاهی به بنر تبلیغاتی که اسم و تصویرم را روی آن زده بودند انداختم و وارد مسجد شده و در گوشه ای نشستم، دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی خودم می گشتم، موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند، برای همین نمی خواستم فعلا کسی متوجه حضورم بشود، هر چه بیشتر فکر می کردم کمتر به نتیجه می رسیدم، ذهنم واقعا مغشوش شده بود که پیرمردی که بغل دستم نشسته بود با پرسشی رشته ی افکار را پاره کرد:
ببخشید شما استاد زرین کوب هستید؟
گفتم: استاد که چه عرض کنم ولی زرین کوب هستم.
خیلی خوشحال شد مثل کسی که به آرزوی خود رسیده باشد و شروع کرد به شرح اینکه چقدر دوست داشته بنده را از نزدیک ببیند.
همین طور که صحبت می کرد، دقیق نگاهش می کردم، این بنده خدا چرا باید آرزوی دیدن من را داشته باشد؟ چه وجه اشتراکی بین من و او وجود دارد؟ پیرمردی روستایی با چهره ای چین خورده و آفتاب سوخته، متین و سنگین و باوقار.
می گفت مکتب رفته و عم جزء خوانده، و در اوقات بیکاری یا قرآن می خواند یا غزل حافظ و شروع به خواندن چند بیت جسته و گریخته از غزلیات خواجه، و چه زیبا غزل حافظ را می خواند.
پرسیدم: حالا چرا مشتاق دیدن بنده بودید؟
گفت: سؤالی داشتم
گفتم: بفرما
پرسید: شما به فال حافظ اعتقاد دارید؟
گفتم: خب بله، صددرصد
گفت: ولی من اعتقاد ندارم
«چه کنیم تا قابیل نباشیم؟»
«اصغر طاهرزاده»
«وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قالَ لَأَقْتُلَنَّکَ قالَ إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقینَ. لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنی ما أَنَا بِباسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ لِأَقْتُلَکَ إِنِّی أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمینَ. إِنِّی أُریدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمی وَ إِثْمِکَ فَتَکُونَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ وَ ذلِکَ جَزاءُ الظَّالِمینَ».(مائده/ آیات 27 تا 29)
و داستان دو فرزند آدم را به حقّ بر آنها بخوان: هنگامى که هر کدام، کارى براى تقرّب (به پروردگار) انجام دادند؛ امّا از یکى پذیرفته شد، و از دیگرى پذیرفته نشد؛ (برادرى که عملش مردود شده بود، به برادر دیگر) گفت: «به خدا سوگند تو را خواهم کشت!» (برادر دیگر) گفت: «(من چه گناهى دارم؟ زیرا) خدا، تنها از پرهیزگاران مى پذیرد! (27) اگر تو براى کشتن من، دست دراز کنى، من هرگز به قتل تو دست نمى گشایم، چون از پروردگار جهانیان مى ترسم! (28) من مى خواهم تو با گناه من و خودت (از این عمل) بازگردى (و بار هر دو گناه را به دوش کشى)؛ و از دوزخیان گردى. و همین است سزاى ستمکاران! (29)
آیا ملک و حکومت بنی امیه را خدا به آنها داد؟
در کافى از امام صادق (علیه السلام) روایت آورده که گفت :
حضور آن جناب عرضه داشتم قرآن کریم مى فرماید:
«قل اللّهم مالک الملک، توتى الملک من تشاء، و تنزع الملک ممن تشاء»
آیا جز این است که ملک بنى امیه را خدا به آنان داده؟
فرمود:
اینطور که تو فکر کرده اى نیست، خداى عزوجل ملک را به ما داد، ولى بنى امیه از دست ما ربودند، همانطور که خدا به مردى جامه نو مى دهد، ولى چپاولگرى آنرا از دست وى مى رباید، همچنان که نباید گفت خدا به چپاولگر جامه روزى کرده، چون جامه مال او نیست، همینطور نباید گفت خدا به بنى امیه ملک داده است.
دکتر یامین پور:
پارسال بوسنی بودم! مسلمانهاش اکثرا حنفی هستند ، اما ارادت خاصی به اهل بیت دارند!
دهه محرم که میشه به احترام امام حسین (ع) سیاه می پوشند، در تمام ده روز آب و غذا کم می خورند، حتی مثل مصیبت زدگان امور زناشویی شون هم کنار می گذارند.
چرا در سینهزدنهای خود مصائب جهان اسلام، شعارِ ما نباشد؟
پاسخ به یک سوال:
برخی مداح ها، برای سینه زنی، اشعاری سیاسی در مداحی خود می خوانند و مردم هم با آن سینه می زنند، مثلا در مورد یمن یا اسرائیل یا مسائل جاری سیاسی جهان مثل موضوع استکبار یا غیره. این اشعار، اشعاری زیبا و پرمحتواست اما چه ربطی با عزاداری برای مصائب امام حسین (ع) و اهل بیت ایشان دارد که با آن سینه بزنیم؟ چون نفس سینه زنی و عزا برای امام حسین (ع) مناسبتی با این اشعار ندارد. بله می دانم که ندای ظلم ستیزی است اما جای آن در سینه زنی نیست بلکه می توان قبل یا بعد از سینه زنی بطور جداگانه این ابیات را در همان مجلس خواند تا هم روی آن بیشتر فکر شود و هم موجب سخیف شدن عزاداری نشود. و این گونه مخلوط نکنیم امور را و موجب زدگی بیش از پیش مردم از نظام اسلامی و حتی دین نشویم.
کربلا، زندگی در مرزهای دلنواز عشق
دل نوشته هایی از استاد طاهرزاده درباره راهپیمایی اربعین
1- زائر اربعینی حسین «علیهالسلام» به انسان مصلحی تبدیل میشود که عزم تغییر تاریخ را در خود مییابد.
«بنام حضرت دوست»
مسابقة کتابخوانی
«مناظره برای قمه زنی»
«دانلود کتاب و متن پرسشنامه در ادامة مطلب»
داستان منظومِ «از مدینه تا مدینه»
«روایتی از قیام «امام حسین (ع)»
«قسمت یازدهم: قتلگاه و شهادت امام حسین (ع)»
داستان منظومِ «از مدینه تا مدینه»
«روایتی از قیام «امام حسین (ع)»
«قسمت دهم: وداع امام حسین (ع) با اهل خیام»
داستان منظومِ «از مدینه تا مدینه»
«روایتی از قیام «امام حسین (ع)»
«قسمت نهم: شهادت قمر بنی هاشم (ع) و علی اصغر(ع)»
داستان منظومِ «از مدینه تا مدینه»
«روایتی از قیام «امام حسین (ع)»
«قسمت هشتم: شهادت حضرت علی اکبر (ع) و قاسم بن الحسن(ع)»
داستان منظومِ «از مدینه تا مدینه»
«روایتی از قیام «امام حسین (ع)»
«قسمت هفتم: نماز ظهر عاشورا و شهادت یاران»
داستان منظومِ «از مدینه تا مدینه»
«روایتی از قیام «امام حسین (ع)»
«قسمت ششم: شهادت حُر بن یزید ریاحی»